هشتمین جلسه از دوره دهم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی نائین با استادی مرزبان گروه خانواده، همسفر طاهره، نگهبانی همسفر محبوبه و دبیری همسفر مریم با دستور جلسه «جهانبینی ۱ و ۲» روز دوشنبه ۱۵ اردیبهشتماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
خداوند بزرگ را شاکر و سپاسگزار هستم که در این جایگاه قرار گرفتم تا آموزش بگیرم. هفته بزرگداشت معلم را خدمت آقای مهندس و استاد امین معلم جهانبینی تبریک عرض میکنم. صحبت خود را با متنی در وصف معلم آغاز میکنم. سر بر آستان آن بزرگ انسانهایی فرو میآورم که زیبا سخنگفتن و زیبا زیستن را به من آموختند و من از چشمه زلال معرفت ایشان، عطش دانستن خود را سیراب کردم. ما دو معلم یکی آموزگار و دیگری روزگار داریم، اگر از آموزگار با شیرینی آموختیم که آموختیم؛ اما اگر نیاموختیم، روزگار با تلخی به ما میآموزد، آموختن از آموزگار به قیمت جان است که راهنما جان خود را برای پرورش یک رهجو فدا میکند و آموختن از روزگار به قیمت جان خود ما است که طعم آن را میچشیم.
جهانبینی به معنای درست زندگیکردن است. در جهانبینی ما به دنبال یادگیری قوانین زندگی هستیم و جهانبینی علم درست زندگیکردن را به ما آموزش میدهد. بهترین مکان برای آموزش جهانبینی کنگره۶٠ است، مخصوصاً من همسفر که گرههای بسیاری در زندگی داشتم و آموزش جهانبینی باعث شد تا گرههای درونی خود را پیدا کنم و با کاربردیکردن آموزشها آرامآرام به تکامل برسم؛ البته باید خواسته در من وجود داشته باشد. من با درست خدمتکردن و بهموقع در جلسه حاضرشدن و همچنین باید فرمانبردار خوبی باشم؛ زیرا تا زمانی که فرمانبردار خوبی نباشم، قطعاً نمیتوانم جهانبینی را کاربردی کنم. آقای مهندس فرمودند: «همه انسانها به علم جهانبینی نیاز دارند؛ اما انسانهایی که در تاریکی قرار دارند نیاز مبرم به آموزش جهانبینی دارند».
آموزش جهانبینی مخصوص من همسفر است که سالها به واسطه اعتیاد مسافرم دارای ضدارزشها بودم. ترس و ناامیدی بیشترین ضدارزشهایی بود که در من وجود داشت. کاربردیکردن علم جهانبینی مانند طنابی است که انسان را از درون چاه نجات میدهد، اگر من توانستم جهانبینی را کاربردی کنم، بهطورقطع میتوانم خود را از این تاریکیها و ضدارزشها نجات بدهم؛ اما این به خواسته من بستگی دارد که آیا میخواهم از این چاه نجات پیدا کنم یا نمیخواهم؟ استاد امین در سیدی «جهانبینی» فرمودند: «اعتیاد یکی از کاملترین شکل تاریکی است»؛ اما من همسفر بهقدری در تاریکیها فرورفته بودم و مسافرم را مقصر میدانستم و با آموزشهای کنگره متوجه شدم مسافر من یک بیمار است که خواسته و یا ناخواسته وارد دام اعتیاد شده است و خدا را شکر جهانبینی باعث شد که من مسافر خود را بهعنوان یک بیمار بپذیرم و بتوانم به او محبت کنم و همچنین باعث شد که من به بهترین شکل ممکن به فرزندان و اطرافیان خود نیز محبت کنم؛ درصورتیکه من قبل از ورود به کنگره محبتکردن را فراموش کرده بودم.
در جهانبینی به مثلث جهالت که شامل منیت، ترس و ناامیدی هست اشاره دارد. ترس در مقابل تفکر وجود دارد و تفکر را میخورد. زمانی که من بترسم، بههیچوجه نمیتوانم بهدرستی تفکر کنم، تفکر خوردهشده مثل غذای فاسد است که قابل استفاده نیست. ضلع بعدی مثلث جهالت، منیت است که در مقابل آموزش قرار دارد که اگر من وارد منیت شوم از آموزش گرفتن دور میشوم. آقای امین روز چهارشنبه بسیار زیبا منیت را به تصویر کشیدند که من متوجه شدم زمانی دچار آن شده بودم. زمانی که مسافرم کارهای بیرون از خانه را نمیتوانست انجام دهد و تمام بار مسئولیت زندگی به دوش من قرار گرفته بود، من در آن موقعیت دچار منیت شده بودم و به مسافرم میگفتم: همه کارهای خانه را من انجام میدهم و تو توانایی انجام هیچ کاری را نداری.
منیت مانع رشد انسان میشود و انسان که دچار منیت است آنچنان خودش را بالا میبیند که هیچ شخصی نمیتواند به او کمک کند؛ حتی آموزگار هم نمیتواند به او کمک کند؛ زیرا او فکر میکند هر موضوعی را بلد است. آقای امین میفرماید؛ «حتی یک نان هم فردی نمیتواند به دست او بدهد؛ زیرا خود را بزرگتر از همه میداند». انسانی که وارد منیت میشود خود را از همه بزرگتر میداند. زمانی نیز انسان دچار ناامیدی میشود. استاد امین در جزوه جهانبینی فرمود: «ناامیدی مانند حصار نامرئی در پیرامون انسان قرار دارد و باعث میشود که انسان نتواند حرکت کند». زمانی که من حرکت نکنم، امکان تجربهکردن برای من وجود نخواهد داشت و ثابت میمانم، آب نیز اگر ثابت بماند به قول آقای مهندس تبدیل به گنداب میشود، زمانی را به یاد میآورم که از هر جا ناامید شده و به آخر خط رسیده بودم. امیدوارم آموزشهای جهانبینی روزبهروز بر روی من اثرات مثبت بگذارد.
در قسمتی از جزوه جهانبینی، آقای امین به این مطلب اشاره میکند که منشأ تولید نیروهای منفی و بازدارنده، ساختارهای منفی هستند که خود فرد باعث قدرتمند شدن این ساختارهای منفی در وجود خود میشود و تمام ضدارزشها از قبیل منیت، ناامیدی، تنفر و... باعث میشود که این ساختارها روزبهروز بزرگتر شوند و در این صورت، فرد فکر میکند توانایی انجام هیچ کاری را ندارد؛ بنابراین نتیجه میگیریم قوانین زندگی، مثل قوانین بازی هستند که اگر من قوانین بازی را یاد نگرفته باشم از بازی حذف میشوم. اگر من از هر لحاظی قوانین زندگی را بلد نباشم همیشه در سختی و مشقت خواهم ماند و حتی در کنگره نیز اگر حرمت و قوانین را اجرا نکنم و خود را تغییر ندهم و علم جهانبینی را فرا نگیرم، ناگزیر از گردونه کنگره۶٠ حذف خواهم شد.
انشاءالله بتوانم قوانین را کاربردی کنم و در کنگره ماندگار شوم و بتوانم صادقانه خدمت کنم. بهشت را به بهانه نمیدهند؛ بلکه به بها میدهند، ما باید بهای این حال خوش را از نظر جانی با خدمتکردن در کنگره پرداخت کنیم تا بتوانیم انسانهایی را که همدرد ما هستند به درمان برسانیم و از نظر مالی از سبد قانون یازده حمایت کرده و در لژیون سردار شرکت کنیم. کلام آخر من این است که نظم ما نشانه حال خوب ما است؛ یعنی در کنگره فرمانبردار خوبی باشیم تا از حال خوب بهرهمند باشیم. تغییر با درد همراه است؛ مانند عقاب که عقبهها و سختیهای بسیاری را تحمل میکند تا در بالاترین جایگاه قرار بگیرد. من همسفر نیز با کاربردیکردن جهانبینی باید تلاش کنم از سختیها عبور کنم تا بتوانم در مسیر ارزشها حرکت کنم و به حال خوش برسم.
.jpg)
مرزبانان کشیک: همسفر زینب و مسافر اکبر
تایپیست: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر محبوبه (لژیون اول)
عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر محبوبه (لژیون اول)
ارسال: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر محبوبه (لژیون اول) دبیر سایت
همسفران نمایندگی نائین
- تعداد بازدید از این مطلب :
70