جلسه سوم از دوره چهارم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره 60 نمایندگی آبیک به استادی راهنما همسفر ناهید، نگهبانی همسفر رقیه و دبیری همسفر شکوفه با دستور جلسه «جهانبینی 1 و 2» روز دوشنبه 15 اردیبهشت 1404 ساعت 16:00 آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:
خدای خودم را شکر میکنم که به من فرصت داد در خدمت شما عزیزان باشم، از بنیان کنگره ۶۰ استاد مهندس حسین دژاکام بسیار سپاسگزارم که این بستر را برای تکتک ما فراهم کرد که بیاییم و آن عشق گمشدهای که در دلمان بود را دوباره پیدا کنیم، همدیگر را یافتیم تا با انرژی، آموزش خوب و کاربردیکردن آن در خانوادههایمان به حال خوش برسیم، از ایجنت همسفر فرنگیس، مرزبانها و راهنمایان، همچنین از نگهبان و دبیر هم تشکر میکنم، از تمامی سفر اولیها و سفر دومیها ممنونم که به من اجازه دادید این جایگاه را تجربه کنم و آموزش بگیرم.
وقتی انسانی به یک مکان جدیدی وارد میشود، مغازه یا دکتر جدیدی میرود، انرژی آن مکان را حس می کند، چرا ما اینطور شدیم؟ چون ما به کنگره آمدیم، خداوند قسمت و فرمانش را صادر کرد که به کنگره بیاییم و خودمان را بشناسیم؛ زمانی که من خودم را شناختم، آن زمان میتوانم کموبیش دیگران را هم بشناسم؛ زیرا هر چیزی در دیگران میبینم، درون خودم است و همه اینها در پرتو آموزشهای جهانبینی است که در کنگره به ما میدهند، از نظر مکانی در دنیا یا آموزشگاه و مدرسهای به زیبایی کنگره مفاهیم را برای ما نمیشکافند.
دستور جلسه امروز جهانبینی ۱ و ۲ است، هر چیزی یک الفبایی میخواهد، در هر کار و حرفهای بخواهیم وارد شویم، یک الفبایی باید برای خودمان داشته باشیم تا بتوانیم به هدف برسیم. جهانبینی ۱ و ۲ هم مثل یک الفبا، قوانین زندگی را بهسهولت برای ما میشکافد به شرطی که وارد کنگره ۶۰ شدم؛ هر چیزی که دارم پشت در کنگره بگذارم و با یک ظرف خالی وارد شوم. درست است که همه ما به علت اینکه عزیزانمان مصرفکننده بودند وارد کنگره شدیم؛ اما وقتیکه وارد کنگره شدیم بعد از دو یا سه ماه دیگر باید متوجه شوم که برای خودم می آیم و مصرفکننده ام بهانهای بود که بیام و ضعفهای خودم را پیدا کنم. جهانبینی ۱ و ۲ قرار است من را با صور آشکار و پنهان خودم آشنایم کند.
جهانبینی ۱، تعریفها را به ما میدهد؛ خیلی زیبا نفس، عقل و صور آشکار و پنهان را برای ما تعریف میکند، حالا با اینها آشنا شدیم، چرا خیلی از ما هنوز به دانایی نمیرسیم؟ برای اینکه ما باید یک نیروهایی را بشناسیم، در جهانبینی ۲، من باید با ترسها، منیت و ناامیدیهای درونم آشنا شوم که هر کدام یک مثلث هستند.
تجربهای که من همیشه مدنظر دارم این است؛ دو جیبدارم که یک طرف، مثلث دانایی را داخلش میگذارم و طرف دیگر مثلث جهالت که در فراگیری جهانبینی خیلی به من کمک میکنند. اصلاً جهانبینی به من ناهید که باحال خراب وارد کنگره شدم چه چیزی را میخواهد یادآوری کند؟ میخواهد یادآوری کند که اگر حالت خراب است؛ یعنی در سیاهیها قرار گرفتهای، باید از این چاه تاریکی با طناب جهانبینی خارج شوی، قرار است این جهانبینی و سیاهی مکملی برای من باشد که روشناییها را تجربه کنم؛ تا من به عمق سیاهی نرفته باشم، هرگز قدر روشناییها را نمیدانم.
بنابراین؛ تکتک ما که در اینجا هستیم در سیاهیها قرار داشتیم، مسافرانمان به نوعی و ما همسفران نوع دیگر، من همیشه این مثال را میزنم؛ مسافرهای ما مثل خربزه بودند که خوردیم و سرماخوردگی که داشتیم بالا زد! آنها آمدند تا بفهمم که سیاهیهای وجودم چیست، با منیت آشنا شوم و از آن پایین بیایم، بگویم من چیزی نمیدانم و اگر میدانستم اینجا چهکار میکردم؟ چقدر میخواهم مسافرم را کنترل کنم؟ چرا چرت زدی؟ عرق کردی؟ دیر یا زود آمدی؟ چرا خوب سفر نمیکنی؟ اصلاً به من ربطی ندارد، من همسفر با جهانبینی می آموزم که ناظر خاموش باشم، مسافرم را سپردم به خداوند، کنگره و راهنمایش و دیگر به من ربطی ندارد که بخواهم در کارش دخالت کنم؛ چرا خوب نمیشود؟ در جهانبینی نفس را به من یاد میدهد، نفسهای ما با همدیگر فرق دارد.
من یک مثال برای خودم دارم؛ یک نردبان در کنگره برای من از زمین تا آسمان قراردادند به اسم جهانبینی، هرکدام از ما در یکی از آن پلهها هستیم من بنا به خواستهای که دارم میتوانم راحت حرکت کنم و به بالا بروم؛ اما اگر خواستهام قوی نباشد و فقط بهخاطر مسافرم بیایم خودم را در نظر نگیرم، از پله اول بیشتر نمیتوانم بالا بروم و مدام عقبگرد میکنم و باعث میشوم مسافرم هم خوب سفر نکند؛ بنابراین اگر حال خرابی میکنم، برگردم به جهانبینی خودم و بدانم که مسیر را درست نمیروم، انسان ها تنها میآیند و تنها میروند. من تنها و مسافرم هم تنها میآید، جهانبینی و قوانینی که در کنگره است؛ آدرس خودم را به من میدهند، بیاموزم تا آرام باشم؛ زیرا همه ما به این دنیا آمدهایم، آموزش بگیریم، خدمت کنیم تابهحال خوش برسیم. فراگیری جهانبینی و کاربردیکردن آن مرا به حال خوش میرساند.
امیدوارم قدر این سفرهای که برایمان پهنشده را بدانیم، خودمان را محروم نکنیم، همدیگر را دوست داشته باشیم، کینهای در دلهایمان نباشد، غیبت همدیگر را نکنیم، خوبی برای همدیگر بخواهیم و مهندس حسین دژاکام فرمودند: مضمون تمام درسهایی که ما در کنگره میدهیم این است که خوب باشیم.

مرزبان کشیک: همسفر آمنه و مسافر مجید
تایپ و ویراستاری: همسفر الناز رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون اول)
عکاس: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر پروانه (لژیون دوم)
ارسال: راهنما همسفر پروانه نگهبان سایت (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی آبیک
- تعداد بازدید از این مطلب :
145