English Version
This Site Is Available In English

جهان‌بینی رهایی از بندهای جهالت

جهان‌بینی رهایی از بندهای جهالت

جهان‌بینی کاوشی است بر مبنای راهنمایی‌های اساتید کتاب عبور از منطقه 60 درجه زیر صفر و تجربیات آقای مهندس که سال‌ها با نیروهای بازدارنده درگیر بوده‌اند. این شاه‌کلید گامی است برای رهایی تمامی انسان‌ها از بندهای نادیدنی جهان جهالت و رسیدن به اندیشه‌هایی که شایسته نام انسان است. مسئله جهان‌بینی و سفر، برای بار نخست در کنگره60 به‌عنوان یکی از پارامترها و مؤلفه‌های درمان اعتیاد مطرح شد و یکی از اضلاع مثلث درمان است که اضلاع آن شامل جسم، روان و جهان‌بینی است. کنگره60 بر این اعتقاد است که برای درمان اعتیاد باید هر سه مؤلفه به تعادل برسد. حال باید گفت اصلاً جهان‌بینی چیست؟ آنچه ما نسبت به‌کل هستی (جهان درون و جهان برون) برداشت، درک، دریافت و احساس می‌نماییم جهان‌بینی نام دارد.

برای رهایی و رسیدن به آرامش ضروری است که دانش خودمان را پیرامون جهان‌بینی ارتقاء ببخشیم و برای رسیدن به این آرامش سه سفر الزامی است. سفر اول از مصرف مواد مخدر تا قطع آن، سفر دوم از قطع مواد مخدر تا رسیدن به خود و سفر سوم از رسیدن به خود تا رسیدن به قدرت مطلق یا خالق خود. مسئله بیماری اعتیاد سال‌ها غیرقابل‌حل بود؛ زیرا مبدأ آن مشخص نبود و با روشن‌شدن صورت‌مسئله اعتیاد توسط مهندس دژاکام در واقع مبدأ سفر هم تعیین‌ شد. در جهان‌بینی ما با مفهوم مبدأ، مقصد و مسیر حرکت سروکار داریم. جهان‌بینی درون به ما کمک می‌کند که جایگاه فعلی خویش و مبدأ خود را در کائنات پیدا کنیم و جهان‌بینی بیرون ما را دریافتن راه و مسیر حرکت تا رسیدن به مقصد یاری می‌کند.

در کنگره می‌آموزیم که انسان دارای دو بخش است: صور آشکار یعنی آنچه قابل‌رؤیت است مانند جسم. صور پنهان هم آنچه قابل‌رؤیت نیست که عقل، نفس، روح و ... را شامل می‌شود. استاد امین در جزوه جهان‌بینی ما را با صور پنهان انسان آشنا می‌کنند و ما به کمک مدل‌هایی که ارائه می‌دهند می‌توانیم دید وسیعی نسبت به اطراف خود داشته‌ باشیم. صور پنهان انسان همانند مواد اولیه جهان‌بینی هستند و از کنار هم قرار گرفتن این مواد بنای جهان‌بینی پدید می‌آید و هر کس بنای خودش را با توجه ‌به خواست و علاقه خود می‌سازد. حالا برای این‌که ما بهتر بتوانیم موضوع را درک کنیم، استاد جسم انسان را به شهر وجودی تشبیه کرده‌اند. نفس آن چیزی است که تعیین موجودیت می‌کند و نشانه‌اش این است که خواسته‌های معقول و غیرمعقول دارد.

انسان بر اساس تنوع ذرات تشکیل‌دهنده نفس و ماهیت آن در سه مرحله قرار دارد: 1- نفس اماره، یعنی امر کننده که خواسته‌هایش معمولاً نامعقول است. 2- نفس لوامه، یعنی سرزنش کننده و ملامتگر. 3- نفس مطمئنه، یعنی تمامی خواسته‌هایش با اطمینان برگزیده می‌شود. دومین مدل، مدل قلعه عقل است. اگر ما شهر وجودی، جسم یا کشور درون خود را در نظر بگیریم، می‌توان گفت یک قلعه مستحکم در ناحیه خوش آب‌وهوا و بالاتر از مرکز شهر وجود دارد که توسط نگهبانان دانایی اداره می‌شود و وظیفه آن‌ها این است که اجازه ندهند هر کس با هر خواسته‌ای وارد آن شود‌. درواقع عقل از همه داناتر بوده و کارش صدور فرمان است و هر خواسته‌ای برای اجابتشان باید به تأیید فرمانروای بزرگ برسد و گویا عقل دارای فر ایزدی است و حکمش لازم‌الاجراست.

بدون افزایش دانایی هرگونه تغییری در درون ناپایدار و بی‌فایده است. حال باید از خود بپرسیم که دانایی چگونه به وجود می‌آید؟ استاد امین در این مورد می‌فرمایند: «با یادگرفتن مثلث دانایی یعنی تفکر، تجربه و آموزش می‌توانیم به دانایی برسیم.» تفکر، یعنی حرکتی از مجهول به معلوم که این کار توسط عقل صورت می‌گیرد. تجربه، فرایند یا رویدادی است که با تمام وجود یا بخشی از وجودمان آن را درک می‌کنیم که حس نقش اصلی را دارد و در آموزش هم شخصی که قبلاً مسیری را پیموده است ما را با مسیر آشنا می‌کند. حال انسانی که به دانایی مؤثر و یا همان قدرت تشخیص رسیده است می‌تواند خوب را از بد تشخیص دهد؛ بنابراین قدرت به اجرا در آوردن و عمل کردن به خواسته‌هایش را دارد و سعی می‌کند که تمام اضلاع مثلث به‌موازات همدیگر رشد کنند.

مراتب دانایی انسان در سه مرحله انجام می‌گیرد: 1- علم‌الیقین که جزء دانایی نیست و در مرتبه اطلاعات عمومی است. 2- عین‌الیقین که وارد مرحله دانایی و یقین می‌شویم. 3- حق‌الیقین که به معنی یقین در مقام حقیقت است. در جهان‌بینی نیروها نقش بسیار زیادی در زندگی و حس‌های ما دارند به صورتی که حس معادل نیروست و باعث ایجاد حرکت در ما می‌شود. در جهان‌بینی ما به دنبال فراگیری قوانین زندگی هستیم و حس نقش بسیار مهمی در توقف فرایند دانایی دارد. هدف اصلی نیروهای بازدارنده توقف دانایی است و اصولاً دانایی مؤثر را هدف قرار می‌دهد.

اگر نیروهای بازدارنده مانع از رشد یک ضلع هم شوند برای ما دشوار می‌شود و هنر ما این است که به‌گونه‌ای عمل کنیم که دانایی ما به دانایی مؤثر نزدیک شود؛ به‌عنوان‌مثال زمانی که ما می‌ترسیم نمی‌توانیم خوب تفکر کنیم و مجهولات را به معلومات تبدیل کنیم؛ بنابراین خلاقیت و ابتکار ما از بین می‌رود یا زمانی که ناامید می‌شویم، فرایند تجربه متوقف می‌شود و ناامیدی، مانند یک زندان نامرئی برای ما عمل می‌کند و دچار غم و اندوه می‌شویم. زمانی هم که دچار منیت می‌شویم، آموزش متوقف می‌شود و قدرت جذب و یادگیری را از دست می‌دهیم و وارد مرحله رکود می‌شویم. ما باید بدانیم که خواسته‌ها در وجود ما مانند بذر یا هسته هستند و تا زمانی که در بستر و زمین مناسب قرار نگرفته‌اند شکفته نمی‌شوند و زمانی شروع به جوانه‌زدن می‌کنند که حس در ما به وجود بیاید.

هنگامی‌که حس‌های مشترک دور یکدیگر جمع می‌شوند، یک ساختار را به وجود می‌آورند. ساختارها هم دو هدف اصلی را دنبال می‌کنند: 1- حفظ و بقا. 2- رشد و توسعه. ساختارها همانند شبکه‌ عمل می‌کنند؛ بنابراین برای انجام هر کاری ما ابتدا به یک حس نیاز داریم. وقتی در جهت موردنظر حرکت می‌کنیم، انرژی درونی خودمان را از صورتی به صورتی دیگر تبدیل می‌کنیم و به معادله عملکرد نیروها می‌رسیم و زمانی که معادله عملکرد انرژی را فرا می‌گیریم، می‌‌دانیم که انرژی باعث تقویت یا تضعیف حس می‌گردد. داشتن سطح انرژی به دو پارامتر کیفیت و کمیت نیاز دارد.

در جهان‌بینی استاد‌ امین از استخر انرژی صحبت می‌کنند که اگر آب استخر را انرژی در نظر بگیریم، زلال و پاک بودن آب درون استخر، کیفیت انرژی است و مقدار آب و حجم آن کمیت انرژی را نشان می‌دهد. حال اگر آب درون خروجی‌ها و ورودی‌های استخر جاری باشد، احساس پدید می‌آید و اگر سطح آب پایین باشد از آن خروجی‌ها نمی‌تواند آبی به بیرون منتقل شود؛ لذا حسی پدید نمی‌آید؛ به‌طور مثال ما نمی‌توانیم به دیگران محبت کنیم و این به دلیل پایین بودن سطح انرژی است؛ حال اگر سطح آب بالا باشد؛ ولی آب درون استخر کثیف و آلوده باشد، آبی که جریان دارد فقط تخریب ایجاد می‌کند و اطراف استخر به لجن‌زار تبدیل می‌شود.

امکان دارد درون ما هم‌ چنین ساختارهایی وجود نداشته باشد و اگر نتوانیم نسبت به برخی از موضوعات حسی برقرار کنیم آن حس‌ها در ما وجود ندارد. برای بازگشت حس، باید تفکر و حرکت کنیم. هرقدر دانایی و ظرفیت ما افزایش پیدا کند، به همان نسبت هم از سطح بالاتری از انرژی برخوردار می‌شویم و به آرامش بیشتری می‌رسیم. حال اگر برای به دست آوردن طیف بیشتری از انرژی‌ها دست‌به‌کارهای غیرطبیعی بزنیم و نقض فرمان کنیم؛ به‌طور مثال از مواد مخدر، قرص، جادو و ... استفاده کنیم تا سطح انرژی خود را بالا ببریم، بلایی بر سر صور پنهان و آشکار خودمان می‌آوریم که خداوند از این‌که ما را خلق کرده پشیمان می‌شود؛ چون ما به چاکراها آسیب می‌زنیم و بالا رفتن سرعت چرخش چاکراها باعث پاره شدن جداره چاکراها می‌شود و گرفتار اختلال شعور می‌شویم؛ مانند شهری که دیواره‌های مخروبه دارد که هر دزد، حیوان و جنایت‌کاری می‌تواند وارد آن شود و گاهی هم این تخریب غیرقابل‌جبران است و تا آخر عمر گریبان گیر ماست.

نتیجه‌ای که من از دستور جلسه می‌گیرم این است که جهان‌بینی شاه‌کلیدی است که به‌وسیلهٔ آن می‌توانیم قفل‌های درونی خودمان را بازکنیم و با یادگرفتن آن، جهان هستی، هنر و علم زندگی‌نامه را بهتر درک کنیم و قوانین زندگی را فرامی‌گیریم و با اجرای قوانین بازی به حال خوش می‌رسیم. زمانی که خودمان را بشناسیم انسان را و وقتی انسان را بشناسیم، خداوند را خواهیم شناخت و به وادی حال خوش‌، قدم گذاشته و می‌توانیم دل خودمان را صیقل دهیم.

منابع: جزوه‌ جهان‌بینی 1 و 2، سی‌دی جهان‌بینی و کتاب حال شما چطور است؟
نویسنده: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون دوم)
رابط خبری: همسفر مهناز رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون دوم)
ویرایش و ارسال: دبیر سایت همسفر ماندانا
همسفران نمایندگی بیهقی سبزوار

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .