دهمین جلسه از دور چهل و ششم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره۶۰ نمایندگی عمان سامانی شهرکرد به استادی راهنمای محترم مسافر کامران، نگهبانی مسافر محمد و دبیری مسافر صادق با دستور جلسه "وادی دوم و تاثیر آن روی من" پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ در ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
سلام دوستان کامران هستم یک مسافر.
خداوند را شاکر و سپاسگزارم که به ما اجازه آموزش و خدمت داد.
در ابتدا به همه عزیزان، خدمتگزاران، راهنمایان، مسافران و همسفران خدا قوت عرض میکنم.
اولین سالگرد تولد مسافر حسینعلی را به خودشان و خانواده محترمشان تبریک میگویم. امروز تولد داریم و درجای خودش به دستور جلسه تولد هم خواهیم پرداخت.
هفته معلم را هم در پیش داریم. به معلمین عزیز که درجمع ما هستند و در امر آموزش خدمت میکنند و همچنین به راهنمایان عزیز کنگره ۶۰ در سراسر کشور تبریک میگویم و امیدوارم که در امر پرورش انسان بهترین عملکرد داشته باشند.
و امیدوارم که ماهم بتوانیم دراین مسیر به همنوعان خود خدمت کنیم.
در دستور جلسه وادی ها، وادی دوم نقش بسیار مهمی در شکل گیری ریشه تفکر انسان دارد. و این ریشه میتواند نوع عملکرد ما را در زندگی تعیین کند. یعنی اگر ما به درک و فهم درستی از وادی ها برسیم قطعا میتوانیم مسیر درست و زندگی خوبی پیش رو داشته باشیم.
ما وارد بازی اعتیاد شدیم. در گذشته برای من سوال بود که آیا زندگی همین چند سال عمریست که خداوند به انسان عطا کرده؟
آیا واقعا زندگی فقط همین است و ما باید دم را غنیمت بشماریم؟
این موضوع شبهاتی را برای من به وجود آورد که منجر به ورود من به تاریکی شد.
چون هنوز زندگی را در آن لذت های زودگذر میدیدم.
در ادامه متوجه شدم که خیلی از اطرافیان من هم همین دیدگاه را به زندگی داشتند و حاضر بودند به خاطر این لذت آنی تن به هرکاری بدهند. تفکر من هم، همین بود و این طرز تفکر، تاریکی اعتیاد را برای من رقم زد.
خاطرم هست که وقتی اعتیاد در زندگی من ریشه دواند و تفکر ، اندیشه ، جسم و جانم را در برگرفت، دیگر زندگی برای من هیچ مفهومی نداشت. یعنی نه خانواده، نه داشته هایم، نه بچه هایم، نه شغلم هیچکدام برایم مهم نبودند.
من تبدیل به انسانی شده بودم که فقط باید چیزی میخورد که نمیرد. هیچ چیزی در اطرافم معنی نداشت. ارتباطم با تمام دنیا قطع شده بود.
بعد از آن دست به هرکاری میزدم که از این تاریکی خارج شوم ولی نمیتوانستم. به هر دری میزدم، بسته بود.
ترک های گیاهی، ترک های سقوط آزاد، ترک های دارویی ولی هیچکدام نتیجه ای نداشت و این موضوع باعث تشدید آن تاریکی شد.
فضای زندگی من پر از ناامیدی شده بود و در نهایت به نقطهای رسیدم که گفتم من باید با این شرایط سر کنم تا زندگیام تمام شود، هیچ راهی نیست.
تا زمانی که وارد کنگره شدم و متوجه شدم که برای خروج از این ناامیدی اول باید صورت مسئله را بدانم.
با روشن شدن صورت مسئله، فهمیدم بیماری من چیست و متوجه شدم یک اصل مهم نوع نگرش و دیدگاه من نسبت به آن بیمارسیت. و تا آن نگرش تغییر نکند، تاریکی هم در جای خودش باقیست.
نمیشود فقط مواد راترک کرد. باید جهانبینی درست را یاد گرفت. در ادامه متوجه شدم که وادیهای گنکره میتوانند در تغییر زندگی ما، سرنوشتساز باشند.
کسانی که وارده کنگره میشوند، اگر وادیها را خوب درک نکنند و مهمتر از آن ، به آنها عمل نکنند، از تاریکی های اعتیاد خارج نمیشوند.
درمان تنها با دارو اتفاق نمیافتد.
مسئله بسیار مهم در کنگره آموزش است. و این آموزش تنها با عمل کردن کارساز است.
از اینکه به صحبتهای من گوش دادید خیلی ممنونم.
.jpg)
.jpg)
سلام دوستان حسین هستم یک مسافر.
در ابتدا تشکر میکنم ، از آقای مهندس و خانم آنی ، از استاد امین ، از راهنمای عزیزم آقا کامران ، از همسفرم و راهنمای محترم همسفرم . خدا را شکر میکنم که توفیق داد این جایگاه را تجربه کنم.
من در گذشته خصوصا قبل از درمان سیگارم حوصله و توان نشستن در جلسه را نداشتم. در سالگرد ها و تولد ها فکر میکردم افرادی که در این جایگاه نشسته اند یک ویژگی یا صفت خاصی دارند و یا تخریب چندانی نداشتند. باورم نمیشد که روزی بتوانم این جایگاه را تجربه کنم.
من به خاطر سفر ناموفقی که داشتم فکر میکردم که درمان امکانپذیر نیست. اما الان فهمیدم آنچه در کنگره بیان میشود دروغ نیست و رسیدن به حال خوش امکان پذیر است.
به خاطر این حال خوش خدا را سپاسگزارم و از آقا کامران بسیار تشکر میکنم که باعث شد من دوباره سفر کنم.
من مدتها اعتیادم را از همسفرم پنهان کرده بودم. بعد از پانزده سال وقتی مصرفم به هروئین و شیشه رسیده بود دیگر راهی برای پنهانکاری نداشتم و همسفرم را هم به کنگره آوردم.
در سالهای آخر مصرف حال و روز بسیار بدی داشتم میخواستم زندگیم تمام شود . تمام روز را در حال مصرف بودم و گویی تنها کسی که از اعتیاد من خبر نداشت خودم بودم.
به جایی رسیدم که دیگر توان بلند شدن از سر جایم را هم نداشتم اما به خواست خدا و کمکهای آقا کامران دوباره وارد کنگره شدم و سفر کردم.
اگر در کنگره درست سفر کنیم و تمام وظایف خود را به خوبی انجام دهیم به حالی خواهیم رسید که هرگز تصور آن را نمیکردیم.
در پایان باز هم خدا را شکر میکنم که پای من به کنگره باز شد، درمان برایم اتفاق افتاد و به حال امروزم رسیدم.
ممنون که به صحبتهای من گوش دادید.
سلام دوستان سودابه هستم یک همسفر.
بابت این اتفاق قشنگ و این جایگاه خدا را شاکر و سپاسگزارم.
در ابتدا خدمت اسیستانت های محترم خانم مرجان و خانم آرزو خوشامد میگویم.
هفته معلم را به آقای مهندس و استاد جهانبینی کنگره آقای امین و همه راهنما ها تبریک عرض میکنم.
خدا را بابت این تولد شکر میکنم و در رأس به آقای مهندس، به مسافرم و راهنمای محترم مسافرم آقا کامران تبریک عرض میکنم.
انشالله که همیشه پیروز و موفق باشند و در تمام مراحل زندگی خوش بدرخشند.
این جایگاه و این حال خوش را برای همه آروز دارم.
از اینکه به صحبت های من گوش دادید متشکرم.

سلام دوستان زری هستم یک همسفر.
در ابتدا خدمت اسیستانت های محترم خیر مقدم عرض میکنم.
از آقای مهندس ، خانم آنی بزرگوار و فرزندان ایشان تشکر میکنم که همچنین بستری فراهم کردند. که اگر حضور همسفر در کنگره نبود ، یه مسافر نمیتوانست به خوبی سفر کند.
از راهنمای مسافرم آقا کامران ، از راهنما های قبلی مسافرم آقا محمد جواد و آقا جمشید تشکر میکنم که به خانواده ما زندگی ما دوباره ای بخشیدند.
از راهنمای عزیزم خانم سودابه تشکر میکنم. همیشه سعی کردم از رفتار ایشان آموزش بگیرم، و صحبت های ایشان را عملی کنم و همیشه دعای گوی ایشان هستم.
کنگره همیشه برای ما بسیار با ارزش بوده و با آموزش هایی که در کنگره گرفتیم نه تنها اعتیاد مسافرم درمان شد، بلکه بسیاری از ضد ارزش هایی که در زندگی ما بود از بین رفت.
امیدوارم که هردوی ما از خدمتگزاران کنگره باشیم.
خیلی ممنونم که به صحبت های من توجه کردید.
نگهبان جلسه مسافر محمد :
من هم به نوبه خودم اولین سالگرد رهایی مسافر حسینعلی را خدمت خودشان ، همسفر محترمشان ، راهنما محترمشان آقا کامران و راهنمای همسفرشان خانم سودابه تبریک عرض میکنم.
عکاس: مسافر صادق لژیون هشتم
نگارنده : مسافر حمید لژیون نوزدهم
ویراستار : مسافر حمید لژیون نوزدهم
تهیه و تنظیم : مسافر منوچهر لژیون دوم
ارسال : مرزبان خبری مسافر وحید
- تعداد بازدید از این مطلب :
1422