جلسه چهاردهم از دوره هجدهم از کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی قیدار، با استادی مسافر مجید، با نگهبانی مسافر محمد و با دبیری مسافر علی، با دستور جلسه" وادی دوم و تاثیر آن بر روی من" در روز پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد
سلام دوستان مجید هستم یک مسافر، قبل از هر چیز خدای خود را شاکر و سپاسگزارم که امروز در جمع شما عزیزان هستم و میتوانم آموزش ببینم.
اما در مورد دستور جلسه امروز که وادی دوم و تاثیر آن بر روی من است و بخش دوم دستور جلسه امروز ما جشن پنجمین سال رهایی راهنمای محترم آقای وهاب است که امیدوارم جلسه و جشن خوبی داشته باشیم.
وادی دوم به ما میگوید: هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد، هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم، این عنوان بیهودگی در جمع ما مصرفکنندهها وجود داشت و همه ما به این فکر میکردیم که هیچ هدفی از خلقت ما وجود ندارد و ما انسانهای بیهودهای هستیم و این افکار بیهوده باعث میشود تا مسئولیتی را که خداوند متعال بر عهده ما گذاشته است را فراموش کنیم و در نتیجه از مسیر اصلی زندگی خارج شویم.
ولی از روزی که وارد کنگره میشویم پس از وادی اول که تفکر را به ما آموزش میدهد، وادی دوم میگوید هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد و این یعنی کوچکترین موجوداتی مثل کرم خاکی با پرندهای مثل گنجشک و هر چیزی که خلق شده است در جهان هستی یک ماموریتی دارد. سالهای گذشته در کشور چین پس از کلی تحقیق به این نتیجه رسیدند که گنجشکها چند درصد از محصولات کشاورزی را میخورند و در یک عملی از مردم خواستند که با تحویل گنجشکها از دولت جایزه بگیرند و بعد از دو سال نسل این حیوانات در کشور چین برچیده شد و در نتیجه این عمل سال بعد ملخها به کشور چین حمله کردند و بخش عظیمی از محصولات کشاورزی را نابود کردند و محققین اعلام کردند که چون گنجشکی وجود نداشت تا با ملخها مبارزه کند این اتفاق افتاده است که مجبور شدند از کشورهای دیگر گنجشک وارد کنند.
شما تصور کنید وقتی موجود کوچکی مثل گنجشک در جهان هستی چنین ماموریتی دارد، انسان که اشرف مخلوقات است چه وظیفه بزرگی بر عهده خواهد داشت. ما با مصرف مواد از هدف خود دور شده و مسیر اصلی را گم کرده بودیم، من به عنوان یک انسان چه وظیفه یا چه ماموریتی میتوانم داشته باشم؟
خدا را شکر میکنیم که مسیر کنگره را پیدا کردیم و آموزشهای کنگره به من یاد داد که هدف من چه بوده است و ما در درون همین خدمتهایی که انجام میدهیم و به حال خوش میرسیم، جایگاه و مسئولیت خود را پیدا کردیم، شاید مسئولیت من در این جهان هستی این بود که بتوانم راه درست درمان اعتیاد را به یک نفر نشان دهم. 
جناب آقای مهندس یک مصرفکننده بودند و در دوران مصرف شاید چنین افکاری داشتند ولی امروز ببینید که چه کار بزرگی انجام دادهاند و چه جایگاهی دارند، چندین هزار نفر در کنگره شصت به درمان رسیدند و توانستند به آغوش خانواده برگردند، از کجا به کجا رسیدهایم؟
هر کدام از ما به خواست خود متولد شدهایم و این ما بودیم که تصمیم گرفتیم در چه خانوادهای متولد شویم و تاثیر این وادی بر روی من این بود که بتوانم بلند شوم، خواستن، برخاستن و بعد توانستن است، هر چیزی را که انسان بخواهد و در انجام این خواسته خود تلاش کند موفق خواهد شد. روز اول نه برای مرزبانی و نه برای راهنمایی ما وارد کنگره نشدیم، وارد کنگره شدیم و به درمان رسیدیم و تازه به این نتیجه رسیدیم که هدف من این بود تا بتوانم به واسطه مصرف مواد وارد کنگره شوم و بتوانم به عنوان دبیر و مرزبان و راهنما در کنگره خدمت کنم و خدای خود را شکر میکنم که عین فرصت را در اختیار من قرار داد. امیدوارم این آموزشها هیچ وقت برای هیچ کدام از ما قطع نشود.
اما در مورد بخش دوم دستور جلسه امروز که حسن آزاد مردی راهنمای محترم آقای وهاب است که در مورد ایشان از روز اولی که با پنج نفر از دوستانش وارد لژیون ما شدند و امروز از آن پنج نفر تنها وهاب در کنگره حضور دارد و این حضور بخاطر این بود که رهجوی منظمی بود و تمام گفتههای راهنما را با جان و دل میپذیرفت و بصورت مرتب در جلسات حضور داشت و تمام این تلاشها باعث شد تا در امتحان راهنمایی قبول شود و بتواند در این مدت سی و پنج نفر را به رهایی برساند.
راهنما دوست دارد رهجویی را که پرورش میدهد از خودش قویتر باشد و بتواند به در جایگاه های متعدد کنگره خدمت کند و من این جشن رهایی را به آقای وهاب و همسفرشان و همینطور خدمت راهنمای همسفرش تبریک میگویم. امیدوارم تمام خدمتگذاران کنگره در هر جایگاهی که هستند موفق و موید باشند. از اینکه به حرفهای من گوش کردید، متشکرم.
.jpg)
خلاصه سخنان مسافر وهاب، در مراسم جشن آزادمردی
سلام دوستان وهاب هستم یک مسافر، قبل از اینکه عرایضم را شروع کنم از راهنمای بزرگوارم آقا مجید تشکر میکنم. من تمام زندگی خودم را مدیون کنگره۶۰ و راهنمای عزیزم، آقا مجید هستم. حتی باعث و بانی، ماندگار شدن من در کنگره هم، آقا مجید هستند. از همسفر خودم و راهنمای همسفرم هم تشکر میکنم. با وجود اینکه همسفر من به خاطر مشکلات شخصی و گرفتاریها، فرصت حضور در کنگره را نداشت، ولی همین که یک کنگرهای با افکار کنگرهای در منزل منتظر شماست و لباس سفید را برای تو آماده میکند و شرایط حضور مسافرش را در کنگره مهیا میکند، بسیار با ارزش است. از راهنمای بزرگوار آقا امیر هم متشکرم. فراموش نمیکنم روزی را که من تازه لژیون زده بودم و تنها در لژیون نشسته بودم، یک لحظه متوجه شدم آقا امیر اکثر رهجوهای خودش را پیش من فرستاده تا من در روز اول تنها نبوده باشم. از تمام عزیزانی که به ما تبریک گفتند، سپاسگزارم. شروع سفر من از نمایندگی هیدج بود. وقتی متوجه شدم لژیون آقا مجید یک نفر جا دارد و ما ۵ نفر در لژیون تازهواردین در حال انتخاب راهنما بودیم و من تمایل داشتم در لژیون آقا مجید باشم، ولی ایشان به هر ۴ نفر تمایل داشت، الا من! آقا مجید هم سختترین شرایط را پیشپای من میگذاشتند و من هم به خاطر تمایلم، نشنیده، شروط آقا مجید را قبول میکردم. بالاخره با پافشاری و اصرار من، وارد لژیون آقا مجید شدم. روزهای خوبی را گذراندیم و لژیون به قیدار منتقل شد و با وجود اینکه مسافر سفر اول بودم در ساختوساز نمایندگی حضور داشتم. آقا مجید مدام به من و بقیه برادر لژیونیها امیدواری میدادند و ما را به شرکت در امتحانات و خدمت در قسمتهای مختلف، تشویق میکردند. بالاخره سفر اول تمام شد و ما در امتحانات هم قبول شدیم و امروز سومین سال راهنمایی ما هم در حال سپری شدن هست. حدود ۳۵ نفر را به رهایی بردهایم. از این ۳۵ نفر ۳۳ نفر در کمال صحت و سلامت مشغول زندگی خودشان هستند و تعداد زیادی از این عزیزان، الان در نمایندگی هستند و خدمت میکنند. این برای من خیلی لذتبخش است و در آخر کلامم را با جملهای به اتمام میرسانم. گاهی گمان نمیکنی، ولی خوب میشود. گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود/ گاهی هزار دوره دعا بیاجابت است/ گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود. و من امروز به خاطر مشغله کاری و گرفتاریهای شخصی از حضور شما عزیزان مرخص میشوم و لژیون را تحویل میدهم. امیدوارم موفق و سربلند باشید.
تایپ: مسافر یداله، راهنمای لژیون دهم
عکس، درج و ارسال: مسافر ابوذر، مرزبان خبری
- تعداد بازدید از این مطلب :
232