دلنوشته مسافر سیاوش لژیون دوم نمایندگی دهخدا:
(1).jpg)
به نام قدرت مطلق الله
سلام دوستان سیاوش هستم یک مسافر،،مصرف بیست سال ،، آخرین آنتی ایکس مصرفی شیشه و هروئین ، دو ماهه سفر میکنم با روش DST با داروی OT ،، با راهنمایی علی آقا سلیمانی لژیون دوم ،، ورزش در کنگره بسکتبال .
حقیقت بیان دارد و زبان بیان حقیقت، قلم است .
قلم شبیه گام های بلند و خوابهای عمیق کودکی که تصویرش لی لی کنان بر فراز بلندای گندم زاران طلایی رنگ مرا به هر سو می برد، خواهد برد . نمی دانم چرا هر چه بیشتر میخواهم با ذهنم ، قلمم را به حرکت در بیاورم بیشتر زمین گیر می شوم و در آخر همین سطر آغازین یک حس توأم با کمال گرایی مه آلود یا یک الگوی دروغین، انتهای سطر را تجربه نمی کنم و مرا به حاشیه علفزار هدایت می کند و همواره با صدای مرموزی می گوید : تو کافی نیستی و اینجاست که بعد از نوشتن سطر نیمه کاره متوقف می شوم بی دلیل ...
در این سکون به یاد اولّین حضورم در زیر زمین سقف کوتاه کنگره ۶۰ در مینودر میدان لوازم می افتم .
روزی که دستور جلسه اش سیستم ایکس بود ، زیرا از سرزمینی آمده بودم که وادی چهارمش به من اجازه نمی داد که خودم را عریان و رها با قدمهای محکم ، رازهای دردناک و تلخ زندگی ام را به یک انسان زمینی بازگو نمایم . آنروز صحبت های اعضاء را گوش دادم و با رجوع به کتاب در این ایّام ، دریافته ام که حرکت و سفر درونی و بسیار عمیق در راه است ، چه جمله با شکوهی که می گوید سفر هزار فرسنگی با اولین قدم شروع می شود و در این لحظه ناب حضور و حرکت ناب گونه ام به طرف آگاهی و لمس عظمت رَب هرگز احساس تنهایی نمی کنم و بسیار مسرور و مفتخرم که پادشاه و فرمانده جهان عظیم و بی انتهای درونم خواهم بود .
تمام این چیزهای ناچیزی که با قلم فرسوده ام به تحریر در می آورم آغازی است برای حرکت و فرصت اندک .
این دل نوشته برای تمام سلولهای شهر وجودی من می باشد .
- تعداد بازدید از این مطلب :
51