هیچ مخلوقی جهت بیهودگی پا به حیات نمینهد، هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. روزها از پی هم میگذشت و تکرار آنها برای من عذابی بیش نبود. سالها بود که در تاریکی فرو رفته بودم و روزها را طی میکردم. همیشه با خودم نجوا میکردم که چرا من به دنیا آمدم تا این همه سختی بکشم، علت خلق من چه بوده است؟ آخر این زندگی به چه دردی میخورد؟
مدام با خود درگیر بودم روزها، ماهها و سالها میگذشت و من ناامیدتر از قبل به زندگی پوچ خود ادامه میدادم. نه توان پایان دادن به زندگی را داشتم و نه تاب ادامه دادن. درکنار فرزندانم مینشستم و به حال آنها غصه میخوردم که چرا باعث شدم آنها به دنیا بیایند و در کنار مادری افسرده و پدری مصرف کننده کودکی تاریکی را تجربه کنند. گاهی گریه و زاری میکردم، گاهی هم پیش خود میگفتم شاید خواست خداوند بوده تا آنها در کنار ما باشند تا زندگی برایمان ادامه داشته باشد.
همیشه ناشکر و گلهمند بودم که چرا من، چرا تمام مشکلات برای من است، چرا باید پا به این جهان میگذاشتم تا این همه رنج و درد را تحمل کنم؟ در یکی از تاریکترین و سختترین روزها نوری به زندگی یخ زده من تابید، دری به روی من باز شد که حتی در خواب هم نمیدیدم و آن اتفاق زیبا توسط شخصی برای من افتاد که همیشه او را عامل شکستها و ناکامیهایم میدانستم. آن روزها در سختترین شرایط زندگی بودم که اذن ورود ما به کنگره داده شد. به کنگره آمدم و بدون چون و چرا شروع به سفر کردم و هر روز خود را از خالقم طلب میکردم.
در مسیر آموزشهای ناب کنگره فرا گرفتم که بودن و وجود من برای هستی مهم است و خداوند هیچ موجودی را بیهوده خلق نکرده است. خدا را سپاسگزارم بابت این اتفاق زیبا که در زندگی من افتاد و توانستم بعد از سالها آرامش را تجربه کنم. در پایان از خداوند بزرگ برای جناب مهندس و خانواده محترم ایشان طول عمر با عزت و عاقبتی آباد خواستارم.
نویسنده: همسفر زیبا رهجوی راهنما همسفر فاطمه (عضو لژیون سردار)
ارسال: همسفر فهیمه رهجوی راهنما همسفر مهتاب (عضو لژیون سردار) ، نگهبان سایت
همسفران نمایندگی خمین
- تعداد بازدید از این مطلب :
115