English Version
This Site Is Available In English

با ورود به کنگره به دنیای جدیدی پا گذاشتم‌

با ورود به کنگره به دنیای جدیدی پا گذاشتم‌

همسفران نمایندگی یحیی زارع در دل‌نوشته خود در مورد دستور جلسه‌ «وادی دوم و تأثیر آن روی من» بیان کردند:

همسفر صدیقه.م (لژیون اول)

به‌نام قدرت مطلق الله، قدرتی که ناممکن را ممکن می‌گرداند و هر سختی را به آسانی تبدیل می‌کند.

قبل از آمدنم به کنگره، تمام درها را به روی خودم بسته می‌دیدم، دوست نداشتم، احساس می‌کردم دوست داشتن‌ها همه دروغ است؛ چون ناامید بودم و همین ناامیدی مرا خانه نشین کرده بود.

دنیا را چیزی عبث و بیهوده می‌پنداشتم؛حتی از خودم بیزار بودم، نمی‌توانستم یک کلمه با محبت حرف بزنم. سال‌ها از زندگی من می‌گذشت؛ از بچگی نمی‌گویم، سختی می‌گویم، بی مهری و بی‌مادری را لمس کرده بودم؛ معنی محبت را نمی‌دانستم؛ زندگی می‌کردم، می‌خندیدم، طوری رفتار می‌کردم که همه خیال کنند خوشحال هستم، دوست نداشتم کسی از زندگی من چیزی بداند؛ سال‌ها درگیر اعتیاد همسرم بودم، نمی‌دانستم چه کار کنم؛ چون بلد نبودم.

به ظاهر می‌گفتم و می‌خندیدم؛ اما کسی از دلم خبر نداشت، پر بود از ناامیدی، کینه، حسادت و خیلی چیزهای دیگر، تا اینکه مسافرم وارد کنگره شد.

با ورود به کنگره به دنیای جدیدی پا گذاشتم‌. کلید راه حل مشکل خود را یافتم؛  با نوشتن سی‌دی‌های آقای مهندس با راهنمایی‌های راهنمای خوبم خانم فهیمه و آموزش‌هایی که از جهان‌بینی گرفته بودم؛ متوجه شدم، خودم را نشناخته بودم تا خودم را نشناسم، نمی‌توانم مشکلم را حل کنم.

حالا فهمیدم باید دوست داشته باشم تا معنی دوست داشتن را درک کنم، باید به اطرافم توجه داشته باشم؛ به همه با دید محبت نگاه کنم.

از محبت خارها گل می‌شود
بی‌محبت سرکه‌ها مل می‌شود

محبت و عشق آغاز و پایانی ندارد؛ در وادی دوازدهم می‌گوید: عشق به ظاهر سوختن است؛ اما نه برای خاکستر شدن، برای تبدیل شدن به نور، برای رسیدن، فهمیدن، زیستن و برای عشق ورزیدن.

خدا را هزار مرتبه شکر می‌کنم که آرامش را از کنگره گرفتم. جهان‌بینی من در کنگره عوض شد؛ از نو تولد و حیاتی تازه گرفتم. در سی‌دی چالش می‌گوید: گذشته که گذشت؛ آینده هنوز نیامده؛ پس از گذشته درس بگیریم و پلی بسازیم برای آینده.

اول: از خداوند سپاسگزارم که بار دیگر به من فرصت داد و من را هرگز فراموش نکرد؛ گرچه در ذهن خودم چنین تصور بود. دوم: از آقای مهندس که با زحمات بی‌دریغ خود لحظه‌به‌لحظه به رهجویانش فکر می‌کند، سپاسگزارم و آرامش و سلامتی ایشان را از خداوند متعال می‌خواهم و آرزو سلامتی و سربلندی برای ایشان و خانواده محترم ایشان دارم. سوم: از تمامی اعضای محترم شعبه یحیی زارع تشکر و قدردانی می‌کنم؛ امیدوارم روزی بتوانم گوشه کوچکی از زحمات آن‌ها را جبران کنم و خدمتگزار خوبی باشم.

همسفر عاطفه (لژیون ششم)

سال‌ها قبل از این‌که وارد کنگره شوم دچار بیماری سختی شدم. در طول درمانم خیلی فکر کردم که چرا من به چنین بیماری مبتلا شده‌ام؟ از زندگی خیلی ناامید شده بودم؛ ولی خداراشکر توانستم با تلاش‌های خودم آن بیماری را شکست دهم؛ ولی بعد از آن متوجه اعتیاد مسافرم شدم.

سال‌ها با ترک‌های مختلف، مسافرم را همراهی کردم و از شکست‌های زیاد خسته شدم و پیش یک روانشناس رفتم. به نظر من، حرف‌های او اصلاً برای من ایده‌ای نداشت و من ناامیدتر از قبل به زندگی ادامه دادم. تا این‌که بعد از اتفاق‌های مختلف وارد کنگره شدم، خداوند را هزاران بار شاکر هستم.

انگار ورق زندگی روی خوشش را به من نشان می‌داد. زمانی که وادی دوم را نوشتم؛ متوجه شدم که وجود من اصلاً تصادفی نیست؛ قطعاً بودن من دلایل مهمی دارد که من از آن‌ها آگاه نیستم و متوجه شده‌ام من این‌جا هستم تا بال پرواز مسافرم باشم و دانستم نیروهای منفی جلو راه من را سد خواهند کرد تا دوباره من را به چاه ناامیدی بکشانند و نتوانم شاهد رهایی مسافرم باشم؛ پس من با آن‌ها خواهم جنگید و با قدرت و امید به این سفر ادامه می‌دهم.

در آخر از آقای مهندس سپاسگزارم که چنین بستری را فراهم نمود تا ما بتوانیم به نیروهای درون خودمان پی ببریم و با کمک گرفتن از آن‌ها، به زندگی، جور دیگری نگاه کنیم.

نویسنده: همسفران نمایندگی یحیی زارع
ویرایش: همسفر بتول رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون ششم)
ارسال: همسفر فاطمه.ا دبیر سایت
همسفران نمایندگی یحیی زارع میبد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .