با سلام و تشکر از اینکه فرصت خود را جهت مصاحبه در اختیار ما قرار دادید. لطفاً بهرسم کنگره خودتان را معرفی کرده و بفرمایید از چه زمان با کنگره آشنا شدید؟
سلام دوستان فرزانه هستم، همسفر،ده ماه و بیست و یک روز در کنگره سفر کردیم به روش DST با داروی OT، با راهنمایی راهنمایان؛ مسافر علی و همسفر مینا به مدت ده سال و چهار ماه و ده روز است که به رهایی رسیدهایم و در ادامه، مسافرم سفر سیگار داشتند که به لطف خدا سه سال است به رهایی رسیدهاند؛ رشته ورزشی من و مسافرم والیبال است.
آقای مهندس در وادی دوم از جنگ نرم سخن گفتند. لطفاً به ما بگویید که چگونه میتوانیم با جنگ نرم، درون خود را به شهری آباد تبدیل کنیم؟
در وادی دوم جنگ نرم، همان جنگ افکار و اندیشه، جنگ محبت است. درون هر فرد، یک حرکت و جنبشی بر علیه نیروهای منفی وجود دارد. نیروهای اهریمنی پنهان هستند و ما نمیتوانیم آنها را تشخیص بدهیم. برای تشخیص آنها احتیاج به دانایی داریم. جنگ نرم میتواند تلاش برای افزایش دانایی باشد. کنگره، مثلث دانایی را در سه ضلع (آموزش، تجربه و تفکر) مشخص کرده است. اگر این سه ضلع به یک اندازه رشد کند؛ قطعاً ما به دانایی میرسیم و زمانی که رد پای خداوند را در زندگی حس کنیم، حال ما همیشه خوب خواهد بود.
بسیاری از انسانها در اثر فرو رفتن در تاریکی، ناامید میشوند و فکر میکنند که برای انجام هیچ کاری مناسب نیستند. لطفا در این مورد اگر تجربه یا نظری دارید؛ بفرمایید.
در سیدی ناامیدی استاد امین سخن زیبایی گفتند؛ ایشان فرمودند: «زمانی انسان دچار تاریکی میشود که یک دسته حسها او را احاطه کنند و فرد، در تاریکی فروبرود». وجود این حسها میتواند در انسان، حس ناامیدی و پوچ بودن ایجاد کند. وادی دوم به انسان امید میدهد. زمانی که من فکر کنم به دردی نمیخورم و بگویم: چرا به دنیا آمدهام؟ دچار ناامیدی میشوم. در قرآن آمده است که: خداوند از رگ گردن به انسان، نزدیکتر است. شخصی که ناامید است نمیتواند حس و یا دریافتی از کائنات داشته باشد. من گاهی که ناامید میشوم سعی میکنم آموزشهای کنگره را عملی کنم؛ زیرا این آموزشها برای من، حکم کشتی نجات را دارند. زمانی که به این سؤال فکر میکردم، به ذهنم رسید، زمانی که میخواستم درس بخوانم یا کاری انجام دهم، به من میگفتند دیگر دیر شدهاست و مرا ناامید میکردند. زمانی که من کودک بودم، مادر من با وجود مشکلاتی که داشت، دست من را میگرفت و برای باسواد شدن، به کلاس نهضت میرفت. او با تمام سختیهای زندگی خود؛ هیچوقت ناامید نشد و دست از تلاش بر نداشت و خدا را شکر موفق شد. او قرآن خواندن را دوست داشت و با تلاش خود، به خواسته خود رسید. وقتی فکر میکنم، میبینم امید، چقدر میتواند به انسان، انرژی بدهد و به او کمک کند تا به خواستههای خود برسد.
در گذرگاههای سخت زندگی، چقدر یاری نیروهای مافوق را برای عبور ازاین مراحل حس کردهاید؟ لطفا از تجربه خویش برایمان بگویید.
سؤال بسیار زیبا و پرمفهومی است! زمانی که در زندگی برای من مشکلی به وجود بیاید؛ اگر من خوب تفکر کنم و بعد در جهت درست حرکت کنم؛ قطعاً نیروهای الهی به کمک من میآیند و آن مطالبی که نیاز دارم، به من القا میشود. من یاد گرفتم هیچگاه منتظر کمک دیگران نباشم و خودم، مشکلات خودم را حل کنم. واقعاً با تمام وجود حس کردم که چگونه نیروهای مافوق، زمانی که من درست حرکت میکنم، بسیار زیبا همه چیز را میچینند و مشکل من به راحتی حل میشود.
گاهی ما به خاطر تفکر اشتباه در زندگی مسیرهایی را طی کردهایم که دچار مشکلات متعددی شدیم! به نظر شما زمانی که به دو راهیهای زندگی میرسیم، چگونه میتوانیم راه درست را انتخاب کنیم؟
خداوند زمانی که انسان را خلق کرد، او را بر سر دوراهی قرار داد که یکی خیر و دیگری شر است و انتخاب آن بستگی به خود من دارد. یک اصل در زندگی وجود دارد؛ تا زمانی که تاریکی را تجربه نکنیم، به روشنایی نمیرسیم. ما نمیتوانیم از تاریکیها فرار کنیم. گفتیم: جهان بر پایه اضداد بنا شده است؛ یعنی اگر ضد هر چیزی، وجود نداشته باشد، ما نمیتوانیم آن چیز را پیدا کنیم. زمانی که من تاریکیها را تجربه کنم و از آن عبور کنم؛ میتوانم سعادت و آرامش را تجربه کنم. قطعاً نیاز من بود که مسافرم اعتیاد داشته باشد و به واسطه مصرف ایشان، من با کنگره آشنا شوم؛ در کنگره حضور داشته باشم و با استفاده از آموزشها، تفکرات خودم را اصلاح کنم و آینده فرزندانم را از آسیبهای احتمالی حفظ کنم.
لطفا نظر خود را راجع به این جمله از وادی دوم که به ما میگوید: «ما جهت بیهودگی و یا به طور تصادفی پا به این جهان نگذاشتهایم»؛ بفرمایید.
ما گفتیم که خداوند برای بهوجودآوردن جهان هستی، آن را بر اساس یک نظم و انضباط خاصی بنا کرده است. من بهعنوان یک انسان که متولد شدهام و پا به این جهان خاکی گذاشتهام، قطعاً یک سری وظایفی بر عهده دارم که باید آنها را بهدرستی انجام دهم. اگر خوب نگاه کنید، هر چیزی که در جهان خاکی خلق شده، قطعاً مأموریتی به او واگذار شده است که باید آن را انجام دهد تا حرکت همه چیز، بانظم و انضباط درستی انجام شود. من، قبل از حضور در کنگره، همیشه میگفتم: برای چه به دنیا آمدهام؟ اما زمانی که وارد کنگره شدم، متوجه شدم که باید بتوانم تواناییهای خود را در این جهان، کشف کنم و در جهت درست از آنها استفاده کنم.
سخن پایانی...
امیدوارم قدر خودمان و داشتههایمان را بدانیم؛ هیچگاه ناامید نشویم، بتوانیم درست حرکت کنیم و در امتحانات الهی سربلند و پیروز باشیم. سپاسگزارم از آقای مهندس و خانواده گرامی ایشان که این بستر را فراهم کردند تا بتوانیم راه درست را تشخیص دهیم و هیچگاه ناامید نشویم؛ بدانیم خدایی وجود دارد و یک نیرویی همیشه به یاری ما میآید. از راهنمای خودم خانم مینای عزیز سپاسگزارم که همیشه تجربهها و آموزشهای خود را در اختیار ما قرار میدهند تا ما در زندگی به آرامش برسیم.
مصاحبهکننده و طراح سؤال: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر مینا (لژیون دوم)
عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر محبوبه (لژیون اول)
ارسال: راهنما همسفر افسون نگهبان سایت
همسفران نمایندگی نائین
- تعداد بازدید از این مطلب :
115