جلسه یازدهم از دوره چهارم جلسات لژیون سردار همسفران کنگره۶۰ نمایندگی بیستون کرمانشاه به استادی راهنمای تازهواردین همسفر اکرم، نگهبانی همسفر الهام و دبیری همسفر سعیده با دستور جلسه «وادی دوم (هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد؛ هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم؛ حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۸ اردیبهشتماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۴:۳۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خدا را هزاران بار شکر میکنم که این توفیق نصيبم شد تا در این جایگاه قرار بگیرم. از ایجنت، مرزبانان، نگهبان لژیون سردار و تکتک شما بزرگواران کمال تشکر را دارم که استادی جلسه را به من واگذار کردید تا خدمت کنم و آموزش بگیرم. وادیها راه و روش زندگی کردن را به ما میآموزند. وادی اول درباره تفکر است. در این وادی یاد گرفتیم به چه چیزهایی فکر کنیم و به چه چیزهایی نباید فکر کنیم. متوجه شدیم که در گذشته چه دانسته یا ندانسته به خود و جسممان آسیب زدهایم و تخریب ایجاد کردهایم. مسافران با مصرف موادمخدر و سیگار و ما با افکار و اندیشه منفی در تاریکی فرو رفته بودیم. با تفکرات غلط و خسارتهایی که در زندگیمان به وجود آوردیم، راه درست را پیدا نکردیم و ناامید شدیم و بهاصطلاح «قبله خود را گم کرده بودیم».
درحالیکه وادی دوم به ما امیدواری میدهد و میگوید: «هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد؛ هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.» اگر دقت کنیم عنوان وادی خودش را معرفی میکند، وقتی انسان پا به این حیات میگذارد اسمی را برایش انتخاب میکنند. این انسان سالیان سال با این اسم سپری میکند. هنگامیکه در جمع اسمی از این انسان برده میشود، همه میفهمند که از کدام شخص صحبت میشود. وقتی خداوند انسان را خلق کرد از روح خودش در آن دمید، قدرت و تواناییهایی در او نهاد که در هیچ موجود زندهای قرار نداد. انسان قدرتهای عظیمی در درون خودش دارد که میتواند با بیدار کردن آنها از گذرگاههای سخت عبور کند، رها شود و به صلح و آرامش برسد. اگر مشکلی در زندگیاش به وجود بیاید بتواند آن را حل کند و راهحلی برایش پیدا کند؛ پس چهقدر خوب است که از این تواناییها در جهت راه مستقیم و ارزشها استفاده کند.
فقط کافی است قبول کنیم که من، برای هیچ به جهان قدم نگذاشتهام و اینکه ما ارزش و قیمتی داریم؛ قطعاً در خلقت من رسالت و هدفی وجود دارد و این را فقط خودم میتوانم با تلاش، کوشش، آموزش و با صبر و ایمان ذرهذره پیدا و شکوفا کنم و مثل قلههای آتشفشان آن استعدادها را فوران کنیم و امیدوار باشیم و آن تواناییها را در خودمان پیدا کنیم. پیدا کردن رسالت شخصی به زندگی ما جهت میدهد و من را از سرگردانی و پوچی نجات میدهد و شور و اشتیاق در وجود من شعلهور میشود و باید بپذیرم خداوند هیچ موجودی را جهت بیهودگی خلق نکرده است. آقای مهندس میفرمایند: «حتی یک خار بیابانی که شاید از نظر ما بیفایده است خاصیت بسیار باارزشی دارد چه برسد به انسان که اشرف مخلوقات و جسم بسیار پیچیدهای دارد.»
جسم انسان از میلیاردها سلول تشکیل شده و اگر یک سلول در بدن ما درست کار نکند، انسان دچار بیماری میشود، مثل سیستم ایکس که از تعادل خارج شود باعث بروز بیماری روحی، روانی و جسمی میشود. افکار منفی هم باعث میشود که جسم ما از تعادل خارج شود. ما باید قدر داشتههایمان را بدانیم، امیدوار باشیم و فکر نکنیم بیهوده به جهان آمدهایم. در این وادی از جنگ نرم سخن گفته است. جنگ نرم همان جدال بین نیروهای منفی و مثبت است که من همسفر اگر مشکلی در درونم به وجود آمد، سؤالهای بسیاری در ذهنم شکل میگیرد: چرا این مشکل برای من به وجود آمد؟ نباید این اتفاق میافتاد و این سؤالات بایدها، نبایدها و این چراها همان نیروهای منفی در درون من است که در نبرد با یکدیگر هستند که من را به سمت تاریکیها ببرند؛ اما من همسفر اکنون در کنگره آموزش میگیرم؛ پس باید با تفکر درست راه منطقی را انتخاب کنم و با حرکت کردن از آن ناامیدی رها شوم و مشکل زندگی خودم را حل کنم تا خودم نخواهم هیچ کس نمیتواند مشکلم را حل کند.
انسان در جهان هستی تنها و بدون پشتیبان نیست و یک نیروی عظیم به اسم قدرت مطلق یاریرسان انسان است؛ اما بهشرطی که بهطرف ارزشها حرکت کنیم و از ضد ارزشها دوری کنیم. مهم نیست ارزشی یا ضد ارزشی باشد آنها بهطور خودکار به ما کمک میکنند هر کجا باشیم کائنات ما را یاری میدهند. اگر در صراط مستقیم باشم طوری به من کمک میکند که به روشنایی وسیع برسم و اگر در راه ضد ارزشی باشم به آن ته تاریکی من را سوق میدهند. از خودم بگویم ۵ یا ۶ سال پیش خدای خودم را پیدا کردم. وقتی یک مشکلی برایم پیش آمد، انتظار نداشتم این مشکلم حل شود؛ طوری حل شد که با صدای بلند گریه کردم. الآن وقتی به آن زمان فکر میکنم باز هم برایم سؤال پیش میآید که چهطور مشکل من حل شد؟ و خدای خودم را شاکر و سپاسگزارم که مرا یاری رساند و کمکم کرد؛ البته در راه ضد ارزشی نبودم و در راه صراط مستقیم بودم.
این وادی سکویی برای آغاز حرکت، برای باور دوباره به خود، برای ساختن آیندهای روشن، پایه شناخت ایمان و اراده است. وجود ما حتی در شرایط سخت تاریکی، در دل شکست خالی از معنا نیست. هر انسانی با مأموریتی خاص در مسیر منحصربهفرد قدم گذاشت و قرار است از طریق تجربیات، شکستها، پیروزیها و حتی تردیدها در جهت رشد و کمال حرکت کند. فردی که باور کند وجود او بیهوده نیست، دیگر به جای ماندن در ناامیدی، بهدنبال معنا، اثرگذاری، تغییر و تحول خواهد بود. نتوانستن را نپذیریم و اگر مشکلی است میتوانیم آن را حل کنیم. من از دیگران آموزش میگیرم؛ ولی تصمیمگیری نهایی به عهده خودم است. ما برای آموزش گرفتن، خدمت و تکامل به این دنیا آمدهایم و باید آموزش بگیریم و این آموزشها را در اختیار دیگران بگذاریم. مثلاً در کنگره خیلیها زحمت میکشند تا این بستر مهیا شود و یکی مثل من و مسافرم به این مکان مقدس بیاییم، آموزش بگیریم و از تاریکیها خارج شویم؛ پس باید بازپرداخت داشته باشیم که این بازپرداخت به ۲ صورت مالی و معنوی است.
عضو لژیون سردار شویم، در جلسات آن شرکت کنیم و سبدها را حمایت کنیم تا بهای آموزشهایی را که گرفتهایم را پرداخت کنیم. من نباید بهخاطر مشکلی که دارم این پول را پرداخت کنم و با خدای خودم عهد ببندم که در مقابل پولی که در داخل سبد میاندازم و در لژیون سردار شرکت میکنم شرط بگذارم؛ چون آموزشهای کنگره شرطی نیست، شرطی را به ما آموزش ندادند و این کمک باید بلاعوض باشد. اگر من به این درک رسیده باشم و بخشش را داشته باشم خداوند به من میبخشد و واقعاً بلاعوض است. من به این نتیجه رسیدهام که هرچه را بکاریم آن را برداشت میکنیم؛ پس این نیست که من کمک کنم و هیچ چیزی در درگاه خداوند پوشیده نیست. درست است بلاعوض است؛ ولی در آخر پاداشی به فرد میدهند. اگر بخواهیم در لژیون سردار شرکت کنیم یا انجام هر کاری، خواسته آن را باید داشته باشیم و خداوند کمک میکند که به آن خواستهتان برسید.
من قبل از تعطیلات نوروز درخواست خدمت خزانهداری را داشتم؛ ولی بعداً شرایطی پیش آمد که بر سر دو راهی بودم. این موضوع چند شبانهروز فکر من را درگیر کرده بود و نیروهای منفی هم بیکار ننشسته بودند. زمانیکه با مراتب بالاتر در تهران صحبت کردم، گفتم که دستم الآن خالی است و آنها گفتند که خدمتت را بگیر و رها نکن؛ انشاءالله خدا کمک میکند. من یک وام خانگی دارم، خدا را شکر میکنم میتوانم با آن تعهدی خودم را کامل پرداخت کنم؛ خواستن توانستن است. امیدوارم بتوانم خدمت خزانهداری را بهخوبی به پایان برسانم. در پایان از آقای مهندس و خانواده محترمشان که این بستر را برای من و مسافرم فراهم کردند که به این حال خوب و آرامش برسیم و همچنین از راهنمای خوب خودم همسفر مرضیه تشکر میکنم که مانند مادری دلسوز و مهربان بهمعنای واقعی کلمه همیشه من را کمک کرد و راه را به من نشان داد و میدهد که به آن خودباوری برسم تا بتوانم و امیدوار باشم، اگر مشکلی هست از پس آن میتوانم برآیم.

تایپیست: همسفر فريبا رهجوی راهنما همسفر حمیرا (لژیون دوم)
عکس و ارسال: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون پنجم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی بیستون کرمانشاه
- تعداد بازدید از این مطلب :
1412