جلسه سوم از دوره هفدهم سری کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران نمایندگی زنجان به استادی همسفر مرضیه، نگهبانی همسفر رقیه و دبیری همسفر سیما با دستور جلسه «وادی دوم (هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی نهد. هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه 8 اردیبهشتماه ۱۴۰4 ساعت ۱۶ آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:
دستور جلسه وادی دوم است که هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد، هیچکدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.
ما در کنگره چهارده وادی را بهعنوان چهارده مرحله برای درست زندگیکردن یاد میگیریم. قدم اول را با تفکر شروع میکنیم که وادی اول میگوید: با تفکر ساختارها آغاز میشود، بدون تفکر آنچه هست روبهزوال میرود. تفکر، یک حرکت درونی است که رفتار بیرونی من را ترسیم میکند.
زمانی که پروردگار من را به کره زمین آورد، به من قدرت اختیار داد. انسان بهقدری کامل است که به او لقب اشرف مخلوقات را میدهند. به من یک اختیار میدهد و من را بر سر یک دوراهی قرار میدهد. به اختیار من مانده است که من راه درست یا راه غلط را بروم.
باید تفکر و افکارم درست باشد تا بتوانم راه مستقیم را انتخاب کنم. وقتی راه من، راه مستقیم شد، راه نور شد، راه مهر و محبت شد، روی ساختار جسم من هم تأثیر میگذارد؛ یعنی بهگونهای میشود که وقتی وارد مسیر شدم، نیروهای خفته درونم من را به چیزهای خوب وادار کند. به من اعتمادبهنفس میدهد، به من قدرت میدهد، به من ارزش میدهد. همه اینها به من انرژی میدهند.
وقتی که من از نیروهای خفته درونم انرژی گرفتم، انسانی پرانرژی و بامحبت میشوم و دوست دارم به همه محبت کنم و با عشق همه را ببینم.
زمانی که افکار و اندیشه من پریشان و منفی میشود، نیروهای درون من منفی میشوند. من این قدرت را به آنها میدهم که شروع به تجسس و دروغ گفتن و خیلی کارهای ضدارزش دیگر کنند. این باعث میشود که ساختار جسم من مریض میشود و به انواعواقسام بیماریها مبتلا میشوم و نمیتوانم درست فکر کنم و درست رفتار کنم. گوشهگیر میشوم و اینگونه میشود که من به عمق تاریکیها فرومیروم.
زمانی که به عمق تاریکیها فرورفتم، خوب خیلی سخت است. من باید این کلید یا این چراغ را برای روشنکردن راه خودم پیدا کنم. باید روی خودم کار کنم. تزکیه و پالایش داشته باشم. با شکستهایی که در زندگی خوردهام، متوجه میشوم که زندگی پستی و بلندیهای زیادی دارد. اینجا است که احساس بیهودگی به من دست میدهد و به خود میگویم که من چه انسان بدی بودهام. چرا من به دنیا آمدهام؟ درحالیکه خودم انتخاب کردهام که در این شرایط قرار داشته باشم. حتی منطقهای که روی کره خاکی وارد شدهام را خودم انتخاب کردهام.
همانطور که آقای مهندس در سیدی سختیها به گذشتههای نزدیک و دور اشاره کردند. من قبل از کنگره یک مرضیه دیگر بودم و الان یک مرضیه دیگر هستم. به گذشته نگاه میکنم که چقدر امتحانها پس دادهام و چه آموزشهایی گرفتهام و چقدر تجربه کسب کردهام.
از راهنمای خوبم تشکر میکنم. روزی که وارد کنگره شدم حتی میترسیدم میکروفن را دستم بگیرم، اعتمادبهنفس پایینی داشتم. روی خودم خیلی کار میکنم. در دوره مرزبانی مانند سربازی بودم که خام است و از اصول و قوانین خبر ندارد. وارد خدمت مرزبانی شدم و هفده ماه خدمت کردم. با این خدمت ذرهای از انرژی و نیرویی که کنگره به من و مسافرم داده بود، نتوانستم جبران کنم و سعی کردم روی کلام و گفتار و کردار خودم خیلی تمرکز کنم و کسی را نرنجانم. متوجه شدم منی که امروز در جهان خاکی در این جای مقدس نشستهام، حتماً یک چیزی خدا در من دیده که بیایم و در کنار شما عزیزان باشم و آموزش ببینم.
به نظرم این وادی، مانند بومرنگی است که آقای مهندس در سیدی سختیها میفرمایند. هر طور این بومرنگ را بفرستیم، دوباره بهطرف خودمان برمیگردد. چهبهتر که این بومرنگ من با مهر و محبت سرشار باشد.

تقدیر از اعضا لژیون سردار گلریزان 1403:

مرزبانان کشیک: همسفر فاطمه و مسافر محمدرضا
تایپ: همسفر ناهید رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون ششم)
عکاس: همسفر فاطمه (مرزبان خبری)
ویرایش: همسفر نعیمه رهجوی راهنما همسفر رویا (لژیون هشتم) دبیر سایت
تنظیم و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی زنجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
207