جلسه هشتم از دورهی نوزدهم، از کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی قیدار، با استادی مسافر امین، با نگهبانی مسافر روحالله و با دبیری مسافر سهراب، با دستور جلسه" وادی دوم و تاثیر آن بر روی من" در روز یکشنبه ۰۷ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴، ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد
سلام دوستان امین هستم یک مسافر، از لژیون مرزبانی، ایجنت محترم و راهنمای لژیون دوم آقا جواد تشکر میکنم که این فرصت را در اختیار من قرار دادند تا بتوانم آموزش ببینم و خدمت کنم و این خدمتها هستند که حال خوش زندگی را به ما میدهند و در نهایت خدای خود را شاکر و سپاسگزارم بابت حال خوبی که امروز دارم.
اما در مورد دستور جلسه "وادی دوم و تاثیر آن بر روی من" باید به سر فصل وادی نگاه کنیم که به ما میگوید: هیچ موجودی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد، هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. این وادی برای من وادی امید است، من از درد و رنج دوران مصرف اگر بخواهم بگویم، من مشکل مالی نداشتم ولی روزگار خود را در اوج تاریکی سپری کردم.
انسان به هر چیزی که بخواهد فکر کند همان موضوع در ذهن ما متجسم میشود و این موضوع مسیر خوب و بد با مثبت و منفی ندارد و در مسائل منفی ما تا حدی پیش میرویم که از یک موضوع کوچک را به یک هیولایی تبدیل میکنیم که همین هیولا ما را از پای در خواهد آورد.
من در خارج از کنگره بین اقوام و دوستانم وقتی صحبت میکنم، حرفهای من برایشان عجیب است، چون آنها گذشته و حال زندگی مرا میبینند و این دو را باهم مقایسه میکنند و من با قدرت میگویم که این تغییرات از برکات کنگره شصت است.
من در زمان مصرف هیچ وقت طلوع آفتاب را ندیده بودم و تا لنگ ظهر در خواب بودم و هر زمانی که از خواب بیدار میشدم از زندگی خود ناامید بودم و به طور کلی به هیچ چیزی هیچ حسی نداشتم و امروز من خود را مدیون کسانی میدانم که با خدمت در کنگره به من کمک کردند تا بتوانم به رهایی برسم و با رسیدن به این حس قشنگ معنای زندگی حقیقی را درک کنم.
امروز به این نتیجه رسیدم که حتی اگر خود من هم به هیچ فکر کنم باز هم برای هیچی خلق نشدهام و حتماً خداوند با خلقت من یک مسئولیتی را بر دوش من گذاشته است و آنچه که در این مرحله زندگی برای من مهم است، این است که هدف از خلقت من چه بوده و نقش من در این آفرینش چیست؟ این هدفی ایست که امروز به دنبال آن هستم و مطمعن هستم که با آموزشهای کنگره به آن هم خواهم رسید.
امروز به لطف آموزشهای کنگره و کمکهای راهنمای عزیزم آقا رضا به جایی رسیدهام که از لحظه لحظه زندگی خود لذت میبرم و امید به فردا برای زندگی خود برنامهریزی میکنم و این امید است که انسان را زنده نگه میدارد، یعنی ناامیدی خود مرگ است. از اینکه به صحبتهای من گوش کردید، از همه شما متشکرم.
تایپ، درج و ارسال: مرزبان خبری
- تعداد بازدید از این مطلب :
123