در وادی اول آموختیم که چگونه تفکر کنیم و قبل از انجام هر کاری درست فکر کنیم یا اینکه به یک سری چیزها اصلاً فکر نکنیم، یاد گرفتیم که تفکر حرکتی است از یک نقطه مجهول به یک نقطه معلوم، تفکر مثبت و منفی را یاد گرفتیم، هر اتفاقی که در زندگی ما رخ میدهد منشا آن تفکر ما است. وقتی یک مصرف کننده وارد کنگره میشود و با وادی اول آشنا میشود به تمام کارهایی که در طول مصرفش انجام داده است فکر میکند، اینکه چه تخریبهایی در زندگی خود به وجود آورده است و یا اینکه چه موقعیتهایی را از دست داده است، این افکار باعث میشود که افراد حس ناامیدی و پوچی پیدا کنند و از تمام دنیا گله و شکایت داشته باشند که چرا این همه اتفاق برای من افتاده است و این احساس پوچی و ناامیدی زمانی است که انسان از مسیر صحیح زندگی خارج شده باشد و در این حالت از خداوند گله و شکایت میکند که چرا مرا خلق کردی یا چرا باید این همه بدبختی برای من باشد، من این همه خرابکاری در زندگی را چگونه میتوانم درست کنم در این مرحله فرد اعتماد به نفس خود را از دست میدهد و خود را بیشتر در تاریکیها فرو میبرد و اینجا تسلیم شدن در مقابل نابودی و عدم تلاش برای رسیدن به رهایی کار نیروهای بازدارنده و شیطان را راحت میکند، شیطان میداند که انسان را از درون نمیتواند شکست بدهد به همین دلیل تمام توان خود را به کار میبرد تا این نیروها را از درون خنثی کند.
نیروی منفی با استفاده از حس ناامیدی میتواند انسان را از درون خاموش کند، این حس آنقدر قوی است که میتواند انسان را به جایی برساند که دست به خودکشی بزند، وادی دوم با پیام بسیار زیبای خود ما را در مقابل این نقشه نیروی منفی آماده میکند، میگوید: هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم؛ یعنی هر کدام از ما دارای توانایی و خصوصیاتی هستیم که نظیر آن وجود ندارد اگر تمام هستی را نگاه کنیم چیزی پیدا نمیکنیم که جهت بیهودگی پا به حیات گذاشته باشد اگر هم به مطالبی رسیدیم که تصور کنیم بیهوده است، باز هم باید مطمئن باشیم که این پندار و تصور نادرست ما است که نتوانستهایم به هسته درون یا فلسفه وجودی آن پی ببریم؛ پس انسان کافی است حرکت کند و در صراط مستقیم قرار گیرد تا احساس او تغییر کند. دیگر حس ناامیدی و ضعف نمیکند. بلکه احساس مفید بودن به او دست میدهد و به جایی میرسد که دیگر اثری از ناامیدی و پوچی در او دیده نمیشود و در ادامه به این نتیجه میرسد که نه تنها بیهوده به این حیات نیامده؛ بلکه برای هدف بسیار والا و مقدس پا به این حیات گذاشته است و اینجا است که برای تمام تواناییها و زندگی خودش ارزش قائل میشود. اگر نجاتی هست آغاز آن از درون انسان است.
نویسنده: راهنما همسفر ثریا (لژیون نهم)
ویراستاری و ارسال: همسفر مهری رهجوی راهنما همسفر پروین (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی قیدار
- تعداد بازدید از این مطلب :
348