دلنوشتهای به قلم مسافر رضا لژیون سوم
سلام دوستان رضا هستم یک مسافر
خدا را شکر میکنم که من را قابل دانستید که دلنوشتهای از وادی دوم را برایتان شرح بدهم و همچنین از راهنمای بزرگوارم بابت این فرصت ارزشمند ممنون و سپاسگذارم؛ زمانی که برای اولین بار وادی دوم را مطالعه میکردم، این حس را داشتم که گویی نویسنده شخصاً با من صحبت میکرد و حرفهای دل من رو به خودم میزد و در ادامه به من امیدواری میداد.
الان که به سرتیتر وادی دوم فکر میکنم که میگوید «هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد، هیچ کدام ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم»، یاد زمانی افتادم که مدام با خودم میگفتم: آخه خدایا این سوسک بدترکیب و چندش را برای چه آفریدی!؟ نه یخورده قیافه داره و نه یخورده زیبایی! اما الان متوجه این مطلب شدهام که اگر همین جناب آقا یا خانوم سوسک تشریف نداشتن، ابتدا: چرخهی غذایی پرندگان و بعضی از خزندگان از بین میرفت، و دوم هیچ کسی زحمت تغذیه از مواد فاسد و تبدیل آن به نیتروژن و برگرداندن آن به زمین را انجام نمیداد! پس میبینم که حتی خلقت ایشون هم بیحکمت نبوده است، پس وادی دوم به من میگوید: ای انسان چرا فکر میکنی که خلقت تو با این ماشین(جسم) فوق پیشرفتهای که در اختیارت گذاشته شده بیهوده است؟ تو بیهوده نیستی حتی اگر خودت پافشاری کنی که بیهوده خلق شده ای.
کنگره چه زیبا امید میدهد و نحوه ی درست تفکر کردن را به ما میآموزد و چقدر آن قسمت از وادی دوم را دوست دارم که میگوید؛ اصولاً انسان، تاریکی هارا تجربه میکند برای پی بردن به عظمت روشناییها... حال که در سفر دوم و از مواد مخدر رها شدهام به این فکر میکنم که وارد شدنم به دنیای تاریک اعتیاد هم بیحکمت نبوده، چرا که بواسطه ی همان تاریکیها بوده که الان من در مسیر روشناییها یعنی کنگره۶۰ هستم، آمده بودم تا اعتیادم را درمان کنم و بروم، اما کجا بروم که آموزگارهای راستین و انسانهایی مهربان و دلسوزی مثل اعضای کنگره را داشته باشد!؟
من در حد نصیحت نیستم اما به برادران و خواهران سفر اولی خود توصیه میکنم در وادی دوم بیشتر تفکر نمایند و بدانند الکی نیست که مصرف کننده شدهاند و راه کنگره را پیدا نمودهاید، فقط خواهشا صبر کنید تا پروسه درمان تمام بشود، آنوقت متوجه علت فرو رفتن به تاریکی اعتیاد را هم خواهید فهمید؛ از شما که برای خواندن این دلنوشته وقت گذاشتید ممنون و سپاسگزارم.

متن: مسافر رضا لژیون سوم
ویرایش متن و عکس: مسافر بهزاد
ارسال: مسافر محمد
- تعداد بازدید از این مطلب :
111