در کتاب عشق، وادی اول بیان شده است که تفکر اولین قدم برای رسیدن انسان به صلح و آرامش است و برای انجام هر اقدامی اول؛ باید تفکر و اندیشه کرد؛ حتی انسان برای غیبتکردن اول؛ باید اندیشه کند که این کار را انجام بدهد یا ندهد.
برای هر کاری؛ باید نقشهای دقیق و حساب شده ترسیم شود که راه به عقب نداشته باشد. زمانیکه فرد بخواهد این وادی را اجرا کند به گذشته و تخریبها برخورد میکند، به ضربات سهمگینی که در خود و اطرافیان خود بهوجود آورده است میرسد و آنگاه ناامید میشود که ناامیدی یکی از مخربترین حسهایی است که ممکن است به سراغ انسان بیاید.
وادی دوم میگوید: هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد، هیچکدام از ما به هیچ نیستیم؛ حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. این وادی در مقابل ناامیدی آمده است. استاد امین در جزوه جهانبینی فرمودند: «ناامیدی بار غم و اندوهی است که فرد نمیتواند بر زمین بگذارد». در این حالت دوست ندارد با کسی در ارتباط باشد. در ناامیدی فرد احساس پوچی میکند و فکر میکند که هیچ ارزشی ندارد؛ زیرا نمیتواند مشکلات خود را حل کند و احساس عجز و ناتوانی به خوبی در او پیدا است. ناامیدی هنگامی بروز میکند که چیزی را بخواهیم یا خواستهای داریم؛ ولی توان رسیدن به آن خواسته را نداریم.
ناامیدی انسان را زمینگیر میکند و در نهایت به سمت مصرف قرصهای آرامبخش و ضدافسردگی هدایت میکند. جهت را سالها گم کردهایم؛ یعنی یکسری چیزهایی که اهمیت ندارند برای ما ارزش شده است، در نهایت یک عمر؛ باید بگذرد تا بفهمیم، غم و اندوه نه خوردنی و نه پوشیدنی است، فقط دور ریختنی است و چهقدر دیر فهمیده میشود. همه مریضیها از ناامیدی و عدم اعتقاد و توکل به خداوند است. استرس عمر را کوتاه میکند و امیدواری عمر را زیاد میکند. استرس، ناامیدی و نگرش منفی به مسائل، انرژی انسان را میگیرد؛ ولی در مقابل امیدواری به انسان انرژی میدهد؛ حتی اگر امیدواری و مثبتنگری پوچ باشد.
همه ما انسانها مسافر هستیم. امکان ندارد چیزی را در هستی پیدا کنیم که به جهت بیهودگی پا به هستی گذاشته باشد، اگر هم چنین چیزی پیدا شد دلیل پندار و تصور اشتباه ما است؛ چون به فلسفه وجودی آن پی نبردهایم. هرکس ممکن است مشکلی داشته باشد، یکی مشکل مریضی، یکی چاقی یا شکست در عشق و ... اگر نیروهای تخریبی و بازدارنده نباشند زندگی بهوجود نمیآید؛ باید بدانیم زندگی در پرتو خیر و شر پدید میآید.
گرفتاری و مشکلات قطعا برای همه انسانها با توجه به هر شرایط و جایگاهی که دارد بهوجود میآید. مهم عملکرد ما در این میان است که ذرهذره آنها را حل کنیم. در وادی دوم در مورد جنگ بیان شده که اینجا جنگ آگاهی، محبت، قلم، افکار و اندیشه است. این وظیفه انسان است که تمام اطلاعات غلط و افکار گذشته خود را رها کرده و با دلبستن به جرقههای هر چند کوچک حرکت خود را در مسیر روشناییها ادامه دهد، این جرقهها ذرهذره راه را برای انسان روشن میکند و نیروهای درونی انسان را که مانند قلههای آتشفشان میماند آرام و بیصدا به حرکت در میآورد، که اگر به آن توان حرکت بدهیم خواهیم دید که چه اتفاقی میافتد؛ یعنی آن تصویری که با تزکیه و پالایش میتوانیم آتشفشان و الماسهای درون خود را کشف کنیم.
انسانيت برباد رفته؛ چون گنجی به صاحبان اصلی آنها پس خواهد داده شد، مشروط به اینکه خود را طلب کنند؛ یعنی همهچیز به خودمان برمیگردد، زندگی مانند یک دوچرخهسواری است که برای حفظ تعادل؛ باید رکاب بزنیم تا حرکت کند و اگر رکاب نزند سقوط میکند. اصولا انسان، تاریکیها را برای پیبردن به عظمت روشناییها تجربه میکند.
موقعیکه انسان، پا به هستی گذاشت، نیروی مافوق یا قدرت هستی، او را به یک دو راهی هدایت کرد و این دو راهی، یکی راه تاریکیها و دیگری راه روشناییها است. انسان، تاریکیها را تجربه میکند برای پیبردن به عظمت روشناییها؛ اما موقعی که در تاریکیها فرو رفت بایستی از گذرگاههای بسیار سخت عبور کند و اگر توانست از این گذرگاهها، جان سالم بهدر برد، آن وقت انسانی کارآزموده و رها خواهد شد؛ پس گذرگاههای سخت بخشی از زندگی است و انسان؛ باید یاد بگیرد که از این گذرگاهها عبور کند تا بالاترین لذت را ببرد؛ زیرا در این صورت همه چیز آرام و زیبا میشود. فلسفه وجودی ما و خلقت آنقدر عظیم و ادامهدار است که ما حتی ذرهای به شناخت آن پی نبردهایم؛ ولی این امیدواری را بایستی داشته باشیم که یوسف گم گشته باز آید به کنعان، غم مخور و آخر تاریکیهای شب، روشنایی روز است.
حال برای اینکه تا زمانیکه حیات داریم، فرد یا فرماندهای لایق بر کشور وجودی خودمان باشیم، بایستی سازندگی را به آرامی در قسمت جسم، روان و جهانبینی خود بهوجود بیاوریم و خوب بدانیم که هیچکدام از ما به هیچ نیستیم؛ حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.
پس نتیجه میگیریم که ما در جهان هستی، تنها و بدون پشتیبان نیستیم و نیروی عظیم و شگفت انگیزی به نام قدرت مطلق و یا خداوند و یا نیروی برتر، وجود دارد که میتواند یاریرسان ما باشد؛ ولی جلب حمایت این نیرو، ساز و کار خودش را دارد و شرط اول آن، دوری از ضدارزشها و پرداختن به ارزشها و راه رفتن در مسیر و یا صراط مستقیم است.
منابع: کتاب عشق وادی دوم، جزوه جهانبینی، سیدی صبر و گذرگاه.
نویسنده: راهنما همسفر اشرف (لژیون اول)
رابطخبری: همسفر فرزانه رهجوی راهنما همسفر اشرف (لژیون اول)
ویرایش: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر مهشید (لژیون چهاردهم)
عکاسخبری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر مهشید (لژیون چهاردهم)
ویراستاری و ارسال: همسفر مهناز رهجوی راهنما همسفر عفت (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی هاتف
- تعداد بازدید از این مطلب :
156