سلام دوستان فاطمه هستم همسفر.
خدا را شکر میکنم که در کنگره هستم و آموزش میبینم.
از جناب آقای مهندس عزیز، بابت ایجاد چنین بستر پر نوری برای رهایی از تاریکی، تشکر میکنم.
زمانی که من میخواستم وارد کنگره شوم، همه سرکوفت میزدند که مسافر تو نمیتواند ترک کند. توانایی این را ندارد و من روزبهروز شکسته میشدم؛ درحالیکه نمیدانستند که این ماهیت تاریکی است.
اعتیاد یک تاریکی است؛ ماهیت تاریکی از چاله در آمدن و افتادن به درون چاه است؛ چون همهجا تاریک است.
اما خداوند مهربان، راه کنگره را برای من نمایان کرد. در دل تاریکی، یک روزنه نوری به اسم راهنما به من نشان داد که با کمک ایشان از مسیرهای صعبالعبور، از شیبها، صخرهها، پرتگاهها و... عبور کردیم و الان به نوک قله رهایی و گنجینه روشنایی رسیدیم. از صمیم قلب از راهنمای خوبم راهنما همسفر مینا تشکر میکنم.
مسیر خیلی سختی بود. در این ده سال، بهخاطر اینکه مسافرم اسیر اعتیاد و تاریکی بود، دانشگاه، سلامتی، جوانی، حتی اعتماد خانوادهاش و... را از دست داد. فکر میکرد همه دشمن او هستند؛ درصورتیکه این دشمن، نفس اماره بود.
زمانی که در بیمارستان بستری میشد و ترک میکرد، اگر قبل از بستری، دو عدد قرص مصرف میکرد، وقتی مرخص میشد، چهار عدد هم به قرصهای مصرفی اضافه میشد. کمحوصلهتر و منگتر میشد. مخصوصاً در خانواده دعوا راه میانداخت و برای این که بیشتر لج کند، بیشتر مواد مصرف میکرد. یک نارنجک را قورت میداد که در درون خود او میترکید و ترکشهای آن به خانواده اصابت میکرد.
اما از دروس کنگره، از وادی اول، آموختیم به چه چیزهایی فکر کنیم و به چه چیزی فکر نکنیم. از راهنمای خود آموختم که من همسفر، از این دوره کلافگی و بحران، عبور خواهم کرد. با خودم میگفتم که چیز مهمی نیست، تو سختتر از اینها را پشت سر گذاشتهای. راهنمای من همیشه میگوید مراقب روحت باش، خودت را دوست داشته باش.
امید، تنها روزنه گریز از تاریکی است...
نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر مینا (لژیون هفتم)
ویرایش: همسفر نعیمه رهجوی راهنما همسفر رویا (لژیون هشتم) دبیر سایت
تنظیم و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی زنجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
178