English Version
This Site Is Available In English

زندگی من به دو بخش قبل از ورود و بعد از ورود به کنگره۶۰ تقسیم می‌شود

زندگی من به دو بخش قبل از ورود و بعد از ورود به کنگره۶۰ تقسیم می‌شود

ضمن عرض تشکر بابت وقتی که در اختیار ما قرار دادید لطفا خودتان را به رسم کنگره معرفی نمایید؟

لطفا به رسم کنگره خودتان را معرفی کنید.

 

سلام دوستان مهران هستم یک مسافر. آخرین آنتی ایکس مصرفی شیره و الکل، ۱۰ماه و ۷ روز سفر کردم با راهنمایی استاد عزیزم حمید اکبری در لژیون ۲۰ سلمان فارسی، روش درمان DST، داروی درمان OT، رهایی به شکر خدا به دستان پر مهر و محبت اقای مهندس ۲ سال و ۱ ماه و در ادامه سفر نیکوتین داشتم، آخرین آنتی‌ایکس مصرفی روزانه یک پاکت سیگار، ۱۰ ماه و ۱۱ روز سفر کردم به راهنمایی استاد عزیزم عباس خاشعی از لژیون ۵ ویلیام سلمان فارسی، به روش DST، داروی درمان آدامس نیکوتین خوراکی، رهایی از بند نیکوتین به فرمان آقای مهندس ۱۵ ماه و چند روز، ورزش در کنگره شنا و فوتبال. 

 

در رابطه با تاثیر پارک و ورزش در روند درمان یک مسافر سفر اولی بفرمایید.

 

تجربه‌ی من از مثلث درمان همان‌طوری که آقای مهندس می‌فرمایند جسم، روان و جهان‌بینی است و این مثلث متساوی‌الاضلاع است یعنی چه؟ یعنی حتما باید با هم رشد کنند، نمی‌شود من فقط یکی از آن‌ها را به تنهایی انجام دهم، تمام مثلث‌های درون کنگره ۶۰ مثلث متساوی‌الاضلاع است و باید با هم رشد کنند. خب جسم، روان و جهان‌بینی زمانی که جسم به یک تعادلی برسد قطعا روان هم رفته رفته عوض می‌شود و روان به معنای همان خلق و خو است مثالی هم بخواهیم بزنیم، زمانی که ما خمار بودیم پرخاشگر بودیم، بد رفتاری می‌کردیم با دوست، همسایه، زن، فامیل ولی زمانی که نعشه بودیم خیلی حال خوبی داشتیم پس جسم ما مشکل داشت نقطه اصلی این مثلث جسم ما بود و تا زمانی که جسم ما درمان نشود کاری نمی‌شود کرد حال من هر چی جهان‌بینی داشته باشم، مانند این که کسی که پایش شکسته باشد و هر چی به روی صندلی نشسته باشد، هرچی برای او درس توضیح دهی و اساتید هم برای او درس را توضیح بدهند هیچ درکی از آن ندارد چون پایش درد می‌کند، مشکل دارد و جسم او بیمار است. کسی که دندانش درد می‌کند همین‌طور ولی زمانی که جسو درمان شود رفته رفته با آگاهی، آموزش‌هایی که می‌گیریم و جهان‌بینی که کار می‌کنیم و با آموزش‌های آقای مهندس و اساتید همه‌ی مثلث کامل می‌شود، خب حالا داروی OT بخشی از این درمان است ولی یک چاشنی‌های دیگر دارد، یک مکمل‌های دیگر دارد و آن‌ها یکیش ورزش کردن است، یکیش درست کردن خواب شب است، صبح زود بیدار شدن است، شنا رفتن است و در کنارش آموزش گرفتن است، سی‌دی نوشتن است و به نظر من ورزش کردن یکی از اساسی ترین چاشنی‌ها و اون مواد معدنی است که به بدن می‌دهیم تا بدن نشاط پیدا کند، من از خودم می‌گویم من هیچ زمانی آفتاب صبح را نمی‌دیدم و شب‌ها تا صبح مصرف می‌کردم و روز‌ها می‌خوابیدم، اگر هم کاری داشتم به زور آن مواد بیدار می‌شدم، خب جسم ما خراب شده بود و خداوند را شکر می‌کنم که آقای مهندس آمدند و این روش را کشف کردن که ما واقعا روش زندگی کردن را ما یاد بگیریم و کسی که به کنگره می‌آید حالا می‌گویند تابلو گذاری شده است علامت گذاری است ولی به نظر من باید آن پازل یکی یکی در کنار هم چیده شود که من بتوانم به یک‌ درمان خوب و تعادل برسم وگرنه در انجیو‌های دیگر هم می‌توان یک شبه مواد را کنار بگذارند و به زندگیشان بپردازند ولی آیا حالشان خوب است؟ آیا مواد ببینند تحریک نمی‌شوند؟ یا به مکانی که مصرف می‌کردند می‌روند حالشان بد نمی‌شود؟ این چیز‌ها هست که ما باید در نظر داشته باشیم.

 

در رابطه با دستور جلسه این هفته، ظرفیت، مسئولیت و قبله گم کردن تجربه‌ای یا سخنی دارید بفرمایید.

ما بچه‌های کنگره همیشه این را می‌گوییم که ما یک زندگی قبل از ورود به کنگره داشتیم، یک زندگی بعد از ورود به کنگره. خب زندگی قبل از ورود که به قول آقای مهندس از روز الست شروع می‌شود خب قطعا یک قبله‌هایی را گم کردیم، یک ظرفیت‌هایی درونمان به وجود نیامده بود، یک سری مسئولیت را از خودمان سلب کردیم که من روی اعتیاد مثال بزنم مصرف کننده شدیم و به تاریکی‌ها کشیده شدیم چون آموزش کامل نداشتیم ولی زمانی که به کنگره آمدیم، آقای مهندس جواب این مسئولیت‌ها را درست به ما دادند که فکر کتم در هیچ کتابی هیچ کس این‌طوری درست توضیح نداده باشد، آن‌قدر روان و راحت. خب دستور جلسه در کنگره ظرفیت، ببینید ما در کنگره یاد گرفتیم که هر چیزی را به دست نیاوردیم یا تلاشی نکردیم در راستای آن یا اگر تلاشی کردیم و به آن نرسیدیم پس آن خواست خداوند بوده که من به آن نرسیدم فعلا، شاید ظریفیتش درون من شکل نگرفته است مثالش را بزنم من بخواهم از یک پراید بروم و بنز سوار بشوم خب نمی‌شود، روش DST که جناب مهندس کشف کرده‌اند در همه‌ی مراحل زندگی ما باید استفاده کنیم، چه در کاسبی، چه در ازدواج، چه در درس خواندن و چه در هر چیزی همه را باید حساب کنیم. یک استادی سخن زیبایی می‌زد، می‌گفتند که اگر با دوستت رفتی بیرون و او را مهمان کردی در جلسه‌ی بعد ببین او تو را مهمان می‌کند یا خیر؟ اگر مهمانت نکرد او بر سر تو کلاهی می‌گذارد و ما این آموزش‌ها را در کنگره‌ گرفتیم و فهمیدیم که ظرفیتمان را باید بزرگ کنیم، باید به آن درجه برسیم، باید روی خودمان کار کنیم و خدمت کردن صادقانه آقای مهندس می‌فرمایند دیگه، شما برای آموزش گرفتن و خدمت کردن خالصانه آمده‌اید و در کنگره فکر می‌کنم که ما خدمتی نمی‌کنیم چون هر کاری که می‌کنیم ما آن را برداشت می‌کنیم، جایی خدمت می‌کنیم که چیزی برداشت نکنیم. ما صبح در پارک که می‌آییم تا ظهر که می‌رویم ۱۰هزار برابرش را برداشت می‌نماییم. هر کس در کنگره می‌آید و قدمی در راستای کنگره بر می‌دارد قطعا برداشتش بیش از این حرف‌ها می‌باشد چه آن‌هایی که در لژیون سردار می‌باشند چه آن‌هایی که خدمت می‌کنند. خب مسئولیت هم که تا زمانی که من مسئولیت نگرفتم من در یک خدمتی خب نگرفتم ولی زمانی که من مسئولیت پیدا کردم مثل الان که من مرزبان پارک هستم اگر سنگ هم از آسمان بیاید باید صبح جمعه من خودم را حاظر کنم چون من مسئولیت قبول کردم و بایستم و خدمتم را بکنم. در حاهای دیگر هم به همین صورت می‌باشد، زمانی که چیزی را قبول نکردی، نکردی ولی زمانی که قبولش کردی حتما باید از ۲۰ باید ۱۹ را اجراء کنی، حتما باید کارت را درست انجام بدهی. قبله گم کردن هم که خب وارد بازی شدن است و انشالله خدا همه‌ی ما را به راه راست هدایت بکند، در سی‌دی خدمت و خیانت آقای مهندس می‌فرمایند فاصله‌ی خدمت و خیانت یک مو است، یک وقت من فکر می‌کنم دارم خدمت می‌کنم ولی با زبانم و رفتارم و حرکاتم کاری انجام می‌دهم که از ۱۰۰ خیانت هم بدتر است. یک وقت صحبتی می‌کنم و کسی از دست من ناراحت می‌شود و از این کنگره می‌رود و تا زمانی که به کنگره بر نگردد من باید تاوانش را پس بدهم. این می‌شود قبله گم کردن، یادم می‌رود برای چی آمده‌ام، یادم می‌رود روز اولی که آمدم چه حالی داشتم و خودم مصرف کننده بودم و حالم بد بود، آقای مهندس خیلی زیبا فرمودند برای وصل کردن آمدیم، ما آمدیم این‌جا الگو باشیم که از بیرون پارک شهدای شهرداری می‌بینمد می‌گن این‌ها یک روزی مصرف کننده بودند، الان ما ۱۴ تا رشته‌ی ورزشی داریم ما در کنگره ۶۰، تمام بچه‌ها در رشته‌های ورزشی مدال پیدا می‌کنند.

و این پازل خیلی زیبا چیده می‌شود، یک شخصی مانند من که در مشارکت‌هایم هم گفته‌ام جایی می‌نشستم و مصرف می‌کردم و احساس بزرگی می‌کردم و الان اگر همان‌جا بخواهم یک سری بزنم چنان احساسی به من دست می‌هد که می‌گویم چطوری چنین زندگی می‌کردم؟

همان‌طوری که ما آموزش‌های جناب مهندس را گرفتیم باید آن را عملی هم بکنیم و ما فهمیدیم که این زندگی ادامه دارد و از قبل بوده و باید یک درخت تنومندی باشیم و میوه بدهیم و سایه بدهیم که بقیه از ما استفاده بکنند. این نظر من راجب قبله گم کردن و مسئولیت و ظرفیت که همه باید دست به دیت هم بدهد و خودش یک مثلث می‌شود و بتوانیم زندگی خوشی داشته باشیم.

 

سخن آخر؟

جا دارد تشکر کنم از بزرگ معمار کنگره ۶۰ جناب مهندس عزیز. واقعا جناب مهندس از زن و زندگیشان، از وقتشان، از جسمشان، از روحشان از همه چیز گذشتند که الان من مهران به این حال خوش رسیدنم و دارم لذت می‌برم انشالله خداوند سالیان سال سایشون را بالای سرمان نگه دارد و بتوانیم باز آموزش بگیریم. تشکر می‌کنم از راهنمای خوبم آقای اکبری و آقای خاشعی.

همچنین از گروه سایت و مرزبانی و ایجنت محترم نیز تشکر می‌نمایم.

 

نگارش و ویرایش مطلب: مسافر شنتیا لژیون دهم نمایندگی شیخ بهایی 

ارسال مطلب: مسافر احسان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .