English Version
This Site Is Available In English

ظرفیت میزان ظرف وجودی ماست

ظرفیت میزان ظرف وجودی ماست

انسان برای انجام هر کاری باید ظرفیت آن را داشته باشد تا قبله‌ی خود را گم نکند. برای مثال اگر ظرفیت من کم باشد ولی مسئولیت بزرگ به من بدهند ممکن است دچار منیت شوم یا آن کار را به درستی انجام ندهم یا با زیر‌دستان خود بد رفتاری کنم یا کار را ناقص و اشتباه انجام دهم که این می‌شود قبله گم کردن. یعنی از هدف اصلی دور می‌شوم و به حاشیه می‌روم که باعث می‌شود تا به سیستم آسیب بزنم و دیگران را به سیستم بدبین کنم. در این صورت آنها گمان می‌کنند سیستم معیوب و اشتباه است، نمی‌دانند مقصر من هستم که کارم را اشتباه انجام دادم.
در کنگره ۶۰ آموخته‌ایم که وقتی نیرویی از کم‌ شروع می‌شود و بالا و بالاتر می‌رود نقطه تحمل پیدا می‌شود. این وادی با این دستور جلسه در ارتباط است. یعنی باید نقطه تحمل خود را بالا ببریم که همان ظرفیت ما است. به هر اندازه نقطه تحمل درون ما بالاتر برود مسئولیت‌پذیرتر می‌شویم و مسئولیت جدید به ما داده می‌شود. اما نکته‌ی کلیدی در عنوان این وادی آن قسمت است که می‌گوید وقتی نیرویی از کم شروع می‌شود و بالا و بالاتر می‌رود، یعنی برای بالا رفتن ظرفیت باید از کم شروع کنیم و آرام آرام حرکت کنیم و عجله نکنیم و قصد نداشته باشیم در همان قدم اول سنگ بزرگ انتخاب کنیم. اگر این کار را انجام دهیم هم به خودمان آسیب زده‌ و هم به دیگران آسیب می‌زنیم.
بنابراین باید آرام آرام ظرفیت و نقطه تحمل خود را بالا ببریم. ظرفیت یعنی ظرف من چقدر است؟ ظرف وجودی من چقدر گنجایش دارد؟ اگر من یک ظرف دارم این ظرف چقدر گنجایش دارد؟ چه مقدار آب داخل آن بریزم که مناسب باشد؟ اگر آب کم بریزم ظرف خالی و بلا‌‌استفاده می‌ماند، مثل شخصی که آموزش و تجربه‌ی بسیار بالایی دارد ولی مسئولیت کوچکی به او می‌دهند و از تجربیات و تبحّر و دانش او سود نمی‌برند. این شخص دچار رکود و دل‌مردگی می‌شود و احساس می‌کند آن چنان که باید از او بهره نمی‌برند و قدر تبحّر او را نمی‌دانند.
اگر ظرف من کوچک باشد ولی مقدار آب زیادی در آن بریزند از ظرف سرازیر می‌‌شود و همه جا را خیس می‌کند. این ظرف برای کسی است که ظرف کوچکی دارد ولی مسئولیت بزرگی به او داده‌اند. این شخص هم به خودش و هم به سیستم آسیب می‌زند.
بهترین حالت، ظرف مناسب و آب مناسب با ظرفیت ظرف است.
بدترین حالت، برای یک سیستم آن هنگامی است که جای این دو با هم عوض شود. یعنی آدم‌های نالایق با ظرفیت کم بیایند و مسئولیت‌های سنگین را به خاطر اسم و رسم و پول و مادیات قبول کنند. در این صورت این نقطه‌ی شروعی است برای نابودی آن سیستم؛ زیرا به مرور زمان آدم‌های شایسته کنار می‌روند و آدم‌های نالایق روی کار می‌آیند و نواقص سیستم زیاد می‌شود و پایه‌های آن سست می‌گردد.
من اگر ظرف کوچکی دارم نباید از سیستم توقع داشته باشم که به من مسئولیت بزرگ بدهند در این حالت من به خود ظلم کرده‌ام. شاید خودم را حق به جانب ببینم آن هم به خاطر این‌که در آن سیستم آشنایی دارم، ولی آن‌ چه مهم‌تر از هدف شخصی است اصل حفظ و بقای سیستم است.
اگر من به سیستمی پایبند هستم باید در جهت اهداف آن سیستم حرکت کنم. این به معنای فراموش کردن خود نیست بلکه به معنای آسیب نزدن به آن سیستم است.
هر شخصی در زندگی اهدافی دارد و باید داشته باشد، و باید به آن هدف پایبند باشد و بر روی آن تمرکز کند و این توجه و تمرکز برای رسيدن به هدف قبله‌ی آن فرد می‌شود. کنگره ۶۰ یک سیستم الهی است که هدف و قبله‌‌اش این است که به انسان‌های دردمند کمک کند. انسان‌هایی که درگیر اعتیاد شده‌اند، دچار اضافه وزن شده‌اند از مشکلات و بیماری‌ها رنج می‌برند و دچار جهان‌بینی‌های اشتباه هستند. حالا اگر من وارد کنگره ۶۰ بشوم و بخواهم مطابق میل شخصی‌ام رفتار کنم و توقع داشته باشم همه به من احترام بگذارند و مسئولیت‌ها را به من بدهند و کارها را به من بسپارند یعنی عجله کرده‌ام و از مسیر خارج شده‌ام. یعنی فراموش کرده‌ام با چه حالی آمدم و هدفم چه بود. روزی هدفم فقط این بود که به رهایی برسم و به حال‌خوش برسم و خودم و خانواده را نجات دهم، حالا که درمان شده‌ام و رهایی گرفتم توقع دارم همه جلوی پای من برخیزند و مسئولیت‌ها را به من بدهند تا اسم و رسمی داشته باشم. این یعنی قبله گم کردن و فراموش کرده‌ام با چه حالی آمده‌ و هدفم چیست. اما اگر صبوری کنم و آرام باشم و هدفم خدمت به خلق باشد نه شهرت و اسم و رسم، به خودم فرصت می‌دهم و هر خدمتی به من بدهند می‌پذیرم. آن خدمت ممکن است جارو کردن زمین باشد یا شستن سرویس بهداشتی، وقتی می‌بینم خدمتی هست با جان می‌پذیرم و به سمت‌ آن می‌روم؛ زیرا قبله‌ام خدمت به خلق است.

این‌گونه می‌شود بدون آنکه بدانم و بخواهم ظرفیتم بالا می‌رود و خدمت جدید من را انتخاب می‌کند. در خدمت جدید نیز قبله خدمت به خلق می‌شود. آقای مهندس که بنیان کنگره۶۰ هستند در بالاترین جایگاه خدمتی هر کاری از دستشان بر بیاید انجام می‌دهند و الگویی برای اعضای کنگره۶۰ هستند و این‌گونه است افرادی که در کنگره بی هیچ چشم‌‌داشتی خدمت می‌کنند در هر جایگاهی که خدمتی ببینند با اشتیاق آن را می‌پذیرند و اجازه نمی‌دهند منیت و غرور آن‌ها را از این خدمت باز دارد.
سیستم کنگره ۶۰ مانند سیستم‌های معیوب نیست که هرکسی از جایگاه بالا به پایین نگاه کند و غرورش اجازه خدمت به او را ندهد. در این سیستم هرچه خدمت و مسئولیت سنگین‌تر شود سر به زیر تر می‌شوی. و خدمت کسانی را انتخاب می‌کند که سر به زیرتر و بی‌سر و صدا و بی حاشیه‌تر هستند. و به قول آقای مهندس سرشان را پایین می‌اندازند و کار می‌کنند.
من همیشه باید یادم باشد با چه حالی آمدم و هدفم چه بود و حالا که به حال خوش رسیدم گذشته‌ام را فراموش نکنم و افرادی که شبیه به من به این سیستم وارد می‌شوند را فراموش نکنم. در کنگره ۶۰ عشق و محبت است که سخن اول را می‌گوید. و خدمت است که به انسان‌ جان می‌دهد.

نویسنده: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون اول)
رابط خبری: همسفر ریحانه رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون اول)
ویرایش: همسفر صدیقه رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون اول)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زینب ( لژیون سوم)
همسفران نمایندگی دلیجان 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .