چهارمین جلسه از دور بیست و چهارم کارگاههای آموزش عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی باباطاهر همدان به استادی ایجنت محترم مسافر عبدالله و نگهبانی مسافر محمد و دبیری مسافر حسین با دستور جلسه ( وادی اول و تأثیر آن روی من ) روز پنجشنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان عبدالله هستم یک مسافر خداوند را شاکر و سپاسگزارم که یک بار دیگر توفیق داد تا در این جایگاه بنشینم، خدمت کنم و از شما عزیزان آموزش بگیرم. از بنیان کنگره ۶۰ و خانواده ایشان تشکر میکنم که این بستر را برای ما محیا کردند تا ما هم به درمان برسیم و هم آموزش دریافت کنیم. تشکر میکنم از مرزبانان عزیز،نگهبان و دبیر عزیز که این فرصت را در اختیار بنده قرار دادند تا امروز در خدمت شما باشم. تشکر ویژه میکنم از راهنمای گرانقدرم جناب آقای اسماعیلی که این حال خوش و آرامشی که در زندگی دارم را مدیون ایشان هستم.
دستور جلسه امروز به دو بخش تقسیم میشود که قسمت اول آن وادی اول که دستور جلسه هفتگی ماست و قسمت دوم تولد راهنمای محترم آقای حسین رمضانی است.
وادی اول: با تفکر ساختارها آغاز میشود و بدون تفکر آنچه هست رو به زوال میرود، ما در آموزشهای دیگر و در کلام الله داریم که بیشترین آیات در این کتاب از تفکر صحبت میکند و ۱۴ وادی کنگره نیز از این قاعده مستثنی نیست و اولین وادی ما با تفکر شروع میشود، وادی تفکر در واقع این مطلب را به من میگوید که چیزی که الان هستید و یا چیزی که در آینده به آن تبدیل خواهید شد حاصل تفکرات من است، اگر امروز حال خوبی دارید، اگر در آرامش هستید، اگر در رنج هستید، اگر در مصیبت هستید، این ها حاصل تفکرات شما می باشد و این تفکر آنقدر تعیین کننده است که در حال حاضر هم،جامعه پزشکی و علمی به این موضوع پی بردهاند که ۲۵۰ نوع بیماری وجود دارد که اکثر این بیماریها از نحوه تفکر انسان به وجود میآیند. انسانهایی که در رنج حسادت،کینه،نفرت و این نوع هستند،رنجها بر روی سلولهای بدن اثر منفی ایجاد میکند وآن اتفاقی که نباید برای یک نفر بیفتد خواهد افتاد.
و همینطور تفکرات آنقدر تعیین کننده هستند که مثلاً شخصی بیماری لاعلاج داشته باشد و اگر تفکر مثبتی داشته باشد،تفکرش امید باشد،امید به بهبودی شخص در این حالت ۸۰ درصد بیشتر خواهد بود.
وقتی من وارد کنگره ۶۰ میشوم،تفکرم درمان اعتیاد است اماباید بدانیم که این تفکر بر چه اساسی است؟و از کجا نشئت میگیرد؟ هر کدام از ما در حال حاضر دارای تفکری مختص به خود هستیم،مثلاً شخصی به ماشینش که آن را در بیرون پارک کرده است فکر میکند،شخصی دیگر به بچهاش که در خانه است فکر میکند،شخصی دیگر مثلاً به کتاب سردار فکر میکند و...
یا مثلاً من که الان در خدمت شما هستم و مشغول به صحبت کردن در خصوص وادی تفکر هستم،شاید خیلی فکرها در سرم هست، در واقع افکار ما متفاوت هستند و تفکر یک نوع رفتار است،تفکر حرکتی است از مجهول به معلوم،از مبدا به مقصد و...
و دارد یک حرکتی انجام میدهد،خودش یک مثلث است: مبدا،مسیر حرکت، مقصد.
.jpg)
فکر درست باید دارای این سه مولفه باشد و وقتی بتوانیم این سه را انجام بدهیم،سه نیروی القاء،احیا و تحرک نیز به کمک شما میآید،این تفکر چه مثبت باشد و چه منفی باشد برای نیروهای کمک کننده تفاوتی نمیکند،منشأ تفکر هم خواستههای ما هستند،ما یک خواسته داریم و در جهت آن خواسته تفکر میکنیم.
اگر خواسته درمان اعتیاد داشته باشیم،باید تفکر هم داشته باشیم و بدون تفکر رو به زوال خواهیم رفت،تفکر این را به من میگوید که آنچه در مسیر حرکت هست را بایستی انجام دهم.
بنابراین ما یک خواسته داریم و در جهت آن خواسته تفکر میکنیم وبدون تفکر خواسته ما رو به زوال خواهد رفت و اگر تفکر داشته باشیم و منسجم باشیم،به هدف خود خواهیم رسید.
خواستهها به دو بخش تقسیم میشوند که یکی معقول و دیگری غیر معقول است، استاد امین در این خصوص مثالی مطرح کردهاند، که هیتلر آنقدر روی خواسته و هدف خودش متمرکز بود که داشت کل دنیا را میگرفت،که دنیا با هم متحد شدند و توانستند جلو هیتلر را بگیرند.
کسی که میخواهد به مقصد برسد باید در مسیر خواستهاش تفکر کند و آنها را انجام دهد،تفکرات ما تعیین کننده مسیر ما هستند، آنچه در تقدیر هست قطعابه انجام میرسد،اما اعمال ما در خطوط تقدیر نقش بسزایی دارند، اگر امروز من در مشکلات هستم،اگر در رنج هستم،قطعاً تفکر میکنم برای ۱۰ ماه تا ۱۱ ماه آیندهام، و وقتی که ۱۱ ماه دیگر به رهایی رسیدم، خواستههای دیگر در من زنده میشوند،که حالا یا خدمت است،یا ارتقا شغلی،یا ارتقاء مالی،هر کسی یک خواستهای دارد.خواستهها تفکرات ما را شکل میدهند و اگر تفکرات منسجم باشند و مسیر حرکت درستی داشته باشند،به مقصد خواهیم رسید و اگر نداشته باشیم رو به زوال خواهیم رفت.

بخش دوم دستور جلسه امروز ما تولد راهنمای محترم حسین آقا است،که ایشان ۱۴۰۰/۱/۲۱واحد لژیون سوم شدند و با مصرف شیشه خوراکی،متادون و شیره که اگر اشتباه نکنم بالای ۱۵ سی سی متادون میخوردند، ایشان شیشه را داخل کپسول میریختند و استفاده میکردند و خب شیره هم استفاده میکردند.
بسیار سفر موفقی داشتند،اگر شما عکس و تصویر روز اول حسین را ببینید باورتان نمیشود که تا این حد تغییر کرده اند و این تغییرات نتیجه تلاشی بود که ایشان انجام میدادند،با اینکه مسیر ایشان دور بود،وسیله نداشتند و مشکلات متعددی در سفر اول برایشان پیش آمد،اما هدفی که داشت برایش مهم بود،در طول جلسهها اصلا غیبت نمیکردند،به موقع سی دیها را تحویل میدادند،چند مدت دبیر لژیون بودند،هر کاری که میخواستند انجام بدهند با من مشورت میکردند،مدتی به دلیل ضرر مالی سنگین ایشان به هم ریخته بودند اما با بنده در ارتباط بودند و در این خصوص با هم صحبت میکردیم و من هم به عنوان یک راهنما به ایشان دلگرمی میدادم.
ایشان سفر اول را به خوبی تمام نمودند و الان سفر دومی هستند و راهنما شدهاند رهایی ایشان ۲۵ /۱۲ /۱۴۰۰ بود، من به شخصه برای رهایی ایشان خیلی خوشحال بودم،چون راهنما شاهد تلاشها و زحمات رهجو است و میبیند که این رهایی چقدر برای رهجو مهم بوده است.
وقتی وارد سفر دوم شد،چیزی حدود ۸ ماه در قسمت راهنمای تازه واردین خدمت کردند، در آزمون راهنمایی شرکت کردند و قبول شدند و بعد از اینکه قبول شدند بیشتر از یک سال در نمایندگی باباطاهر همدان بودند و لژیون تشکیل دادند و بعد از اینکه در شهر خودشان یک لژیون تاسیس شد و از آنجایی که راهنما نیاز داشتند لذا حسین در آنجا حاضر شد و الان در آنجا مشغول خدمت است،امیدوار هستیم واحد OT شعبه رزن به زودی راه اندازی شود تا این عزیزان بتوانند به راحتی کار کنند و تمامی مسافران آن به درمان برسند.
درهر حال در کنگره هیچ تفاوتی بین شعبات وجود ندارد، چرا که همه از یک منبع آموزش میگیرند و بعد از رهایی هر کسی میتواند در بخشهای مختلف از کنگره کار بکند و مشغول خدمتگزاری شود،یعنی آن چیزی که دیگران کاشتند و این عزیزان برداشت کردند لذا این عزیزان بکارند تا دیگران نیز برداشت بکنند.
حسین عزیز در کنگره عاشق شدو چند وقت دیگر شاهد جشن عروسی این عزیزان هستیم و بنده به ایشان تبریک عرض میکنم، همسفر ایشان نیز در آزمون راهنمایی قبول شدند،انشاالله که در شعبه رزن در کنار همدیگر دستاوردهای متعدد و مهمی داشته باشند و همچنین رزومه ایشان عالی باشد،به خودشان و خانواده محترمشان تبریک عرض میکنم، به اعضای نمایندگی همدان نیز تبریک عرض میکنم،به خودم و همچنین برادر لژیونیها و رهجوهای محترم حسین آقا تبریک عرض میکنم،انشاالله این حال خوشی که حسین دارد برای همه سفر اولیها و سفر دومیها اتفاق بیفتد و همینطور این موضوع را نیز در راس به جناب آقای مهندس دژاکام تبریک عرض میکنم و یک بار دیگر برای حسین عزیز آرزوی موفقیت میکنم

خلاصه سخنان مسافر حسین:
خدای خودم رو شاکرم بابت این روز عزیز و این لحظات خوش، انشالله که قسمت همهی کسانی که آرزو دارند بشود. این لحظات خیلی لذتبخش و شیرین هستند. درود میفرستم خدمت مهندس عزیز و خانواده محترم شان بابت فراهم کردن این بستر مناسب، این بهشت که توی اکثر شهرهای ایران هست و میتونه ما روه به آرامش ، تعادل، صلح و زندگی خوب برساند. تشکر و تقدیر از راهنما، استاد، رفیق و برادر هرچه بگم کم گفتم. من هر آنچه در زندگی دارم، مادی و معنوی رو مدیون آقا عبدالله هستم. نقشی که ایشون در زندگی من داشتند، هیچ کس دیگهای نداشته است. نمیتوانم در قالب کلمات، جمله و حتی به قلم هم نمیتوانم بنویسم که من چه روزهای را تجربه کرده ام. خداوند را عمیقاً سپاسگزارم بابت وجود کنگره۶۰، بابت تکتک آموزشهایش ، بابت شخصی به نام عبدالله صدیقی که من از در وارد شدم با لبخند بر لب منو پذیرفت و در آغوش گرفت به من آگاهی داد، درک و فهم داد و اجازه داد من امروز حسین راهنما باشم.
کنگره خدای من روی زمین بود. خداوند من را به اینجا هدایت کرد، تا بنده های که روح خداوند در آنها بود من را در آغوش بگیرند و به من آموزش بدهند. میخواهم یک جمله بیان کنم: عزیزان وقتی به تاریکی میرسیم و یا حس میکنیم، تاریکی به بنبست رسیده است. باید تغییر مسیر داده و یک مقدار تغییر راه و رویه داشته باشیم. همیشه آنطور نیست که بگوییم یک ناجی از آسمان بیایید. ناجی ها داخل کنگره هستند با لباس سفید و شال های رنگارنگ و همه اینها همون ناجی ها هستند. باید بیام و حضور داشته باشم تا بتوانم چیزی از آنها یاد بگیرم. از همسفرم و راهنمای همسفرم ممنون و سپاسگزارم. ممنون که به حرف های من توجه نمودید.
.jpg)


تایپ: مسافر میثم (لژیون ششم)
تایپ و عکس: مسافر داوود (لژیون هفتم)
تنظیم و ارسال مسافر سعید (لژیون چهارم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
372