تعدادی از رهجویان لژیون پنجم مطالبی را در خصوص « وادی چهاردهم » در قالب مشارکت ارائه کردند که تقدیم شما میگردد.
مشارکت راهنما همسفر طاهره:
وادی چهاردهم یک وادی مفصل است و به تنهایی اندازه یک کتاب بزرگ محتوا دارد. هدف این وادی آموزش یکسری اطلاعات و دانش به انسانها است. بایستی به این نتیجه برسیم که اگر میخواهیم عشق و محبت واقعی داشته باشیم، بدانیم این عشق و محبت واقعی به هیچ عنوان در کنار ناخالصیها قرار نمیگیرد، به همین دلیل زمانیکه به وادی۱۴ میرسیم تازه متوجه میشویم که بایستی به وادیهای قبلی بیشتر دقت و آنها را کاربردی میکردیم.
مسیر وادیها یک به یک به ما کمک میکنند تا بتوانیم ناخالصیهای درون خود را پاکسازی کنیم. در این وادی پیام محبت از استاد رعد گفته شده که ما این پیام را بارها و بارها شنیدهایم و در مورد آن صحبت کردهایم. این پیام به من میگوید تنها چیزی که وجود دارد عشق و محبت واقعی است که اگر نباشد جای آنرا کینه، دشمنی و حسهای منفی پر میکند؛ پس برای اینکه به آن دست یابیم بایستی با نیروی تفکر، صبوری، دانایی و آگاهی حرکت کنیم.
در خطابه سوم از استاد رعد با عنوان «زنجیرههای عشق» به ما گفته میشود آن چیزی که هستی را استوار نگه داشته به علت قدرت عشق و جاذبه است و همچنین هر چیز و هر کسی سر جای خودش است. من بایستی بدانم که اگر دوست دارم به یک انسان واقعی تبدیل شوم، به عنوان مثال در کنگره دوست دارم به دیگران محبت کنم نبایستی فقط تماشاچی باشم، بنشینم و حسرت بخورم؛ بلکه بایستی خدمت و حرکت کنم تا وارد این حلقه و زنجیره بشوم.
تا زمانیکه چهرهی درونم را پشت چهره بیرونم پنهان کنم، نمیتوانم عشق و محبت واقعی را درک کنم و وارد این حلقه شوم. وادی چهاردهم خیلی زیبا به ما میآموزد که تمام هستی با قدرت و جاذبه عشق به هم متصل هستند و همه ما در نهایت به آن چیزی که فرمان خداوند و عشق ابدی است خواهیم رسید. اینجا یک سوال پیش میآید که ما چطور میتوانیم همه چیز باشیم؟ یعنی چطور مانند قدرت مطلق کامل باشیم؟
همانطور که میدانیم رسیدن به عشق خداوند در شکلهای مختلف در مسیر زندگی با ما همراه است و ما زمانی به آن پی میبریم که کامل شده باشیم، بتوانیم خود او بشویم تا به عشق و محبت بلاعوض برسیم. پس نتیجه میگیریم که برای رسیدن به عشق و محبت واقعی باید درون ما خالی از کینه، نفرت، حسادت و سایر ضدارزشها باشد؛ در این صورت است که با توجه به متن کتاب و فرموده استاد، عشق در دستان ما است و نمیتوان آنرا پس زد چون کل کائنات در عشق شناور هستند.
مشارکت همسفر طیبه:
بهنام خداوندی که عشق را آفرید و توسط آن انسانها به یکدیگر نزدیک شدند. در بررسی عشق در تمامی درجات به این نتیجه رسیدهایم که ابراز عشق نیاز به آگاهی و دانایی دارد؛ یعنی اگر انسان به شناخت و آگاهی لازم برسد، امکان ندارد که از صراط مستقیم خارج بشود. صراط مستقیم همان روش و متد درست زندگی کردن است. انسان بدون شناخت و آگاهی، با جهل به خود ضربه میزند.
همانند نارنجکی که به هنگام انفجار اول پوسته خود را پاره کرده و منفجر میشود، بعد ترکشهای آن به اطرافیان صدمه وارد میکند. در واقع اگر یک انسان به خود ضربه نزند قادر نخواهد بود که به دیگران ضربه بزند. انسان در صراط مستقیم با هر قدم، پایههای خود را محکم میکند. آقای مهندس میفرمایند؛ بالاترین حیله صداقت است، زیرا از روی نداشتن شناخت و آگاهی کسی را نقد میکنیم که او را دوست نداریم.
انسانها با یکدیگر تفاوتی ندارند. تنها چیزی که انسانها را از یکدیگر متمایز میکند، شناخت و دانایی آنها است؛ بنابراین پایه و اساس عشق ورزیدن داشتن آگاهی میباشد. انسان وقتی به این مرحله از عشق برسد، درمییابد که عاشق و معشوق با یکدیگر ادغام میشوند و شما که تا امروز عاشق بودهاید، اکنون معشوق هم هستید. شما در این شرایط همه انسانها را دوست دارید و میخواهید به آنها کمک کنید تا از گذرگاههای سخت عبور کنند و به صلح و آرامش برسند.
انسانها نشانههای قدرت مطلق را در شما متجلی میبینند و میخواهند از مسیر، کلام و روش شما، خود را به قدرت مطلق برسانند و شما آماده هستید تا هر فرمانی که صادر شد، اجرا کنید. عشق در انسان و همه موجودات به صور و اشکال متنوع در جریان است و دائماً به دلایل مختلف در حال نزدیک کردن کل موجودات به یکدیگر است؛ چرا که آفرینش بر پایه عشق استوار مانده و کل موجودات طبق قانون سایهها، جاذبه و حس به یکدیگر نزدیک هستند و یکدیگر را دوست دارند.
عشق در انحصار هیچکس نیست و در کل هستی شناور است. امواج عشق همچون خورشید در حال تابیدن به همه موجودات هستند و هر کس بر مبنای ظرفیت خود آن را دریافت میکند. زمین، آسمان، هستی و نیستی و هرچه در آن وجود دارد عشق است؛ زیرا همه در عشق شناورند تا بدانند عشق جایگاه و شأن خاصی ندارد. هرکس در هر جایگاهی که قرار دارد کافی است دریچه قلب خود را بگشاید تا مهماندار امواج عشق گردد و طعم شیرین آن را بچشد.
مشارکت همسفر مینا:
عشق با تمام زیباییهایی که دارد از محبت به وجود میآید. عشق صوری، اعتباری و قراردادی نیست. محبت به سخن نیست و آغاز و پایان ندارد. محبت حقیقت است و دیدن حقیقت چشم دل میخواهد. اصولا صحبت کردن از محبت و دوست داشتن برای کسانیکه به دانایی نرسیدهاند بیهوده و درواقع، بازی با کلمات است؛ زیرا بدون احساس و درک، بیمعنا و مفهوم میباشد. ۲ نوع محبت وجود دارد که شامل عام و خاص میباشد.
محبت خاص به این معنا است که انسان متعلقات خود را از جاندار و بیجان دوست دارد و نسبت به آنها احساس مالکیت دارد؛ که این از اولین و پایینترین سطوح محبت میباشد. این نوع محبت برای موجودات در پایینترین مرحله حیوانی صدق میکند و ارتباطی با دانایی ندارد و اما محبت عام اینگونه است که همه موجودات و انسانها را دربرمیگیرد. رسیدن به این سطح از محبت کار آسانی نیست؛ زیرا به حرف و سخن نمیباشد.
برای رسیدن به محبت عام بایستی خود را با دانایی تزکیه و پالایش کنیم. برای عشق نمیتوان قراردادی قائل شد؛ زیرا مختص یک کار و عمل خاص نیست. عشق همه چیز را دربر میگیرد و پایانی ندارد. خداوند عشق و محبت است. ما زمانی میتوانیم به معنای یک انسان واقعی باشیم که هم از هستی سپاسگزار باشیم و هم از خداوند بابت تمام نعمتهایی که برای ما آفریده است شکرگزاری کنیم.
اگر انسان در صراط مستقیم قرار داشته باشد و درست حرکت کند، لحظه به لحظه شرایط او بهتر و بهتر خواهد شد؛ تا جایی که میتواند بهشت خداوند را در زمین ببیند؛ کسیکه محبت را با تکتک سلوهای خود لمس میکند در تاریکی قرار نمیگیرد و ثانیهای نیست که شکر نعمتهای الهی را در وجود خود به جا نیاورد. اگر کسی در مقابل بخشش و محبت انتظار جبران دارد دیگر اسم آن محبت نیست؛ زیرا یک معامله است.
مشارکت همسفر مینا:
پیامی که از خطابه اضداد استاد سردار برداشت میشود این است که انسانها همیشه بین یک دو راهی هستند؛ یکی راه صراط مستقیم که حق و حقیقت است و انسانها بایستی این راه را بپذیرند، یا اینکه صبر کنند تا نیروهای منفی و بازدارنده آنها را به یک گردباد و طوفان سخت هدایت کند. جهان هستی همیشه مملو از نیروهای بازدارنده و منفی است.
این نیروها مانند یک تکانه و تلنگر هستند برای اینکه من مینا بیدار و آگاه بشوم. اگر انسان ناآگاه بدون تفکری باشم، در یکسری موقعیتهایی قرار میگیرم و حرفهایی را بیان میکنم که باعث آسیب به خود میشود. یک رفتارهایی انجام میدهم که واقعا یک انسان ناآگاه و بدون تفکر این کارها را انجام میدهد؛ چون از روز اول وظیفه و ماموریت نیروهای منفی در سیستم هستی نیروی مکمل است.
خداوند آنها را آفریده تا انسان با قدرت عقل و تفکری که به او داده شده راه درست را انتخاب کند. مسافرها در شرایطی قرار داشتند که نمیتوانستند خوب تفکر کنند و همین موضوع باعث بههم ریختگی و بی تعادلی آنها میشد و همیشه تسلیم نیروهای بازدارنده بودند. خدا را شکر که مسافر و همسفر همراه یکدیگر وارد کنگره۶۰ شدهایم و به حال خوش رسیدهایم.
درکنگره۶۰ میبینیم که امواج عشق و محبت جاری و ساری هستند؛ یعنی همه انسانهایی که در این مکان دورهم جمع شدهاند، خصوصیات ایشان شبیه یکدیگر شده است. وقتی دور هم جمع شدهاند، در یک مسیر و یک خط با یکدیگر همسو شدهاند، نیروهای بازدارنده و تخریبی را با آگاهی کمرنگ کردهاند و مثل یک دریای زلال و پاک هستند که هر روز پاکتر میشوند. در آخر امیدوارم همگی به این جایگاه برسیم.
تایپ: همسفر افسانه رهجوی راهنما همسفر طاهره (لژیون پنجم)
عکاس خبری: همسفر ملیکا رهجوی راهنما همسفر مهناز (لژیون دوم)
ویراستاری و ارسال: همسفر مائده رهجوی راهنما همسفر فرنگیس (لژیون سوم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی ابنسینا
- تعداد بازدید از این مطلب :
299