جلسه سیزدهم از دوره چهاردهم جلسات لژیون سردار همسفران کنگره60 نمایندگی میرداماد به استادی پهلوان همسفر هما، نگهبانی دنور راهنما همسفر هاجر و دبیری دنور راهنما همسفر زهرا با دستور جلسه «وادی نهم (وقتی نیرویی از کم شروع شود و به درجه بالا و بالاتری برسد نقطه تحمل پیدا میشود) و تأثیر آن روی من و D.sap» روز دوشنبه 7 آبانماه 1403 ساعت 14:45 آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
خوشحالم که امروز توفیق پیدا کردم در نمایندگی میرداماد در لژیون سردار شرکت کنم. من برای چهارمین بار است که به اصفهان سفر میکنم. نمایندگی سلمان فارسی، شیخ بهایی اکنون هم میرداماد. اصفهان از نظر تعداد نمایندگیها در کل ایران سرآمد است و در بخشندگی جلودار بوده است. من این یادگاری را از اصفهان برای بچههای شهر خودم بردم و از خداوند درخواست کردم، نمایندگیهای ما هم زیاد شوند و لژیون سردار ما هم بزرگ شود و خدا را شکر این اتفاق در حال رخ دادن است. خداوند را شکر که توفیق خدمتگزاری در نمایندگی شما را به من داد. دستور جلسه وادی نهم و D.sap است آقای مهندس میفرمایند: «ما از طبیعت الگو میگیریم» و روش ساختن D.sap به شکر خدا به آقای مهندس و استاد امین القاء شد و ایشان به دلیل بخشندگی که داشتند آن را برای خودشان ثبت نکردند و در اختیار بقیه هم گذاشتند.
به گلریزان نزدیک میشویم. از تجربه خودم میگویم من راهنما هستم و اواخر خدمتم است، یک رهجو داشتم که تا اول راهنمایی درس خوانده بود، همسرش پارکبان بود. من از ایشان خیلی آموزش گرفتم، برای لژیون سردار ۵۰۰ هزار تومان کارت کشید، با سختی و مشقت زیاد توانست عضو لژیون سردار شود، اکنون ۴ سال است که راهنما شده است و صاحب چند خانه و ماشین خوب، روز اول همسرش به من گفت: من پارکبان هستم و حقوق کمی دارم، این صحبتها را چرا به همسفر من میزنید؟ با کدام پول عضو لژیون سردار شود؟ وقتی یک دانه گندم که در زیر خاک میکاریم ۷۰ برابر میشود، من چهکارهام که در رسیدن افراد فراوانی نقش داشته باشم، میخواهم بگویم از ترسهایتان دست بکشید تا بتوانید سردار، دنور و پهلوان بشوید.
دنورها دیگر ترس ندارند؛ چون میدانند با بخشیدن، حالشان خوب میشود. چه اتفاقی افتاد که به این دارایی رسیدم؟ چون زمانی که بایست میبخشیدم، بخشیدم. هم زمان جهیزیه برای دخترم میگرفتم و قصد داشتم پسرم را هم پهلوان کنم؛ اما دستم خالی بود، ماشین پسرم را فروختم و او را هم پهلوان کردم؛ اما ماشین بهتر از قبلی برای او برگشت شد. فقط در کنگره موضوع مالی مطرح نیست. پسرم با ماشین خودش تصادف بدی داشت؛ ولی اتفاقی برایش رخ نداد و اینها از برکت لژیون سردار است.
من و همسرم از هم جدا شده بودیم، مصرف مسافرم شیشه، کریستال و متادون بود. وقتی به اینجا آمدیم دوباره با هم ازدواج کردیم، حالمان خوب است و همه از برکت لژیون سردار است. من زندگی خودم را دوباره شروع کردم، فرزندم در کشتی مقام اول و دوم آورد، دخترم ازدواج کرد و همه به خاطر بخشش و خدمتی است که در کنگره انجام میدهیم. در وادی اول شروع کار ما تفکر است. رودخانه راه به عقب ندارد؛ البته اگر وادی اول را خوب دریافت کرده باشیم، سال قبل ۶ میلیون دادهایم امسال ۷ میلیون میدهیم. اگر هما روزی بمیرد، امیرعلی، پرستو و جواد برای من خیرات کنند، مثل این است که من با اعمال خودم در زندان هستم و برای من کمپوت میآورند؛ ولی من باید زندانیام را بکشم. چرا همه چیز برای همه میخریم و همه کاری میکنیم؛ اما برای خودمان کاری نمیکنیم؟ من که میدانم خودم چهکارها کردهام چه خسارتها وارد کردم، شش سال هست خدمت میکنم بقیه را در تاریکی بودهام و در آخر امیدوارم امسال ۵ تا پهلوان ۲۰ الی ۳۰ تا دنور و ۲۰۰ تا سردار داشته باشید و حالتان خوب باشد.
تایپ و ویرایش: دنور راهنما همسفر زهرا عضو لژیون سردار (دبیر جلسه)
عکاس: مرزبان خبری همسفر ریحانه (عضو لژیون سردار)
ویراستاری و ارسال: همسفر آرزو رهجوی راهنما همسفر هاجر (عضو لژیون سردار) خدمتگزار سایت
همسفران نمایندگی میرداماد اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
1007