یازدهمین جلسه از دوره پانزدهم کارگاههای آموزشی - خصوصی خانمهای مسافر و همسفر نمایندگی میخک، با استادی مسافر فاطمه راهنما، نگهبانی مسافر کبری و دبیری مسافر نجمه با دستور جلسه «وادی هشتم و تأثیر آن روی من»، روز شنبه ۷ مهر ۱۴۰۳، رأس ساعت ۱۳:۳۰ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان فاطمه هستم مسافر.
خدا را شاکرم که یکبار دیگر لطفش شامل حالم شد و توانستم در این جایگاه قرار بگیرم. دستور جلسه این هفته؛ «وادی هشتم و تأثیر آن روی من» است و در ادامه تولد یک سال رهایی خانم اکرم را در پیش داریم.
وادی هشتم میگوید؛ با حرکت راه نمایان میشود. ما تا الان هفتوادی را پشت سر گذاشتهایم. وادیها از تفکر شروع شد، دانستیم که ناامیدی ابزار نیروی منفی است، مسئولیتهایمان را پذیرفتیم. در ادامه وادیها، تفکراتمان را از قوه به فعل در آوردیم و حالا وادی هشتم به ما میگوید؛ باید حرکت کنیم. زیرا با نشستن هیچ کاری انجام نمیشود.
آقای مهندس در یکی از سیدیها میگویند؛ حرکتنکردن مثل این است که من یک ماشین را استارت میزنم؛ روشن میکنم، ولی حرکت نمیکنم. چه اتفاقی میافتد؟ ماهها هم که بگذرد، آن ماشینکاری از پیش نمیبرد و فقط درجا میزند. برای حرکتکردن، قبل از هر چیزی باید ابتدا، مبدأ و مقصد را مشخص کنیم. اینکه من کجا هستم و به کجا میخواهم بروم؟ بهطورکلی هدف من چیست؟ بعد از مشخصکردن مقصد و هدف، شروع به حرکت کنم.
ما در مفاهیم کنگره سه سفر داریم. سفر اول از مصرف مواد تا قطع مواد است. در سفر دوم است که تازه خودشناسی آغاز میشود. چرا میگویند بعد از رهایی بهتر است بازهم در کنگره بمانیم؟ چون ممکن است با قطعشدن آموزشها، مسائل منفی بر ما چیره شوند.الگوی کنگره برگرفته از طبیعت است. بهعنوانمثال اگر شب و روز نبود و یک طرف کره زمین دائماً روز و طرف دیگر دائماً شب بود؛ چه اتفاقی میافتاد؟ قطعاً همه چیز نابود میشد و جهان مادی از چرخه طبیعی خودش خارج میشد؛ بنابراین روز، کنار شب معنا پیدا میکند.
در کنگره هم همینطور است. من تا ابد یک سفر اولی نیستم؛ با آموزشها و کمکردن پلهها طی ۱۰ الی ۱۱ ماه به رهایی و شروع سفر دوم میرسم، خدمت میگیرم و باز هم شروع به حرکت میکنم، جایگاههای خدمتی متفاوت را تجربه میکنم. این همان عدم سکون است؛ بنابراین سفر اولیها کنار سفر دومیها، معنا و مفهوم پیدا میکنند. در اغلب موارد، سکون و عدم پیشرفت، باعث پسرفت ما میشود.
موضوع بعدی اینکه، تفکر بافکر فرق میکند. ما ممکن است هر فکری در ذهنمان نقش ببندد. امّا فقط در حدّ یک فکر است و در اغلب موارد، نتیجه خوشایندی ندارد. باید افکار ما جهت داشته باشند و تبدیل به تفکر شوند. تفکر نیز بهتنهایی فایدهای ندارد؛ باید در راستای تفکراتمان، حرکت و تلاش کنیم تا به نتیجه و مقصد نهایی برسیم. در کنگره آموختیم که تلاش برای یک تفکر؛ یعنی حرکت از مبدأ به مقصد که با شروع این حرکت و در طی مسیر، راه بهخودیخود نمایان میشود.
سخنان استاد در مورد تولد یک سال رهایی مسافر اکرم:
شاید اکثر شما در ابتدای ورود به کنگره فکر میکردید؛ هر کسی که در این مکان است، از روز اول سالم بوده است و مصرف مواد را تجربه نکرده است. امّا مدتی که گذشت؛ متوجه شدید که چهبسا مصرف دیگران از شما بیشتر هم بوده است. امّا آنها در این مسیر تلاش کردند، ایمان پیدا کردند، طبق دستور راهنما عمل کردند و در نهایت به رهایی و حال خوش رسیدند. این حال خوش نصیب خانم اکرم نیز شده است. ایشان یکی از بهترین رهجوهای من هستند. از روز اول مبدا و مقصد و رسیدن به هدف نهایی، برایشان مهم بود.
تولد یک سال رهایی ایشان را در ابتدا به آقای مهندس، خانم مونا، خانم فاطمه ایجنت محترم شعبه میخک و بعد هم به خانواده خانم اکرم تبریک عرض میکنم.هر تولد یک نشانه است و میتواند یک امید و روزنه نوری برای همه ما، بهخصوص کسانی که هنوز در تاریکی هستند، ایجاد کند.
خانم اکرم باایمان و اعتقادشان در کنگره ماندند. ایشان در حال حاضر هم خدمتگزار و مسئول بخش آمار هستند. امروز هم برحسب اتفاق، فرم در خواست مرزبانی را پر کردند. امیدوارم آنچه که به صلاحشان است، برایشان رقم بخورد.
اعلام سفر
نام راهنما: خانم فاطمه - آنتی ایکس مصرفی: شیره کشیدنی - روش درمان: DST - داروی درمان: شربت OT - مدت سفر: ۱۱ ماه - مدت رهایی: یک سال و یک ماه و بیست روز - ورزش: ایروبیک
خواستهها:
خواسته اول: در دلشان گفتند.
خواسته دوم: کنگره در بین تمام انسانها، به معنای واقعی شناخته شود.
صحبت های مسافر اکرم :
سلام دوستان اکرم هستم یک مسافر
خدارا شکر می کنم که توانستم این روز را تجربه کنم . در ابتدا از آقای مهندس و خانواده محترمشان ، تشکر می کنم ک این بستر را برای ما فراهم کردند تا بتوانیم به حال خوب برسیم .همچنین از خانم فاطمه ایجنت محترم شعبه میخک که زحمت می کشند و مسافت زیادی را هرهفته ازتهران به مشهد می آیند ؛ سپاسگزاری می کنم. در ادامه فرصتی پیش آمد که بازهم از راهنمای عزیزم خانم فاطمه تقدیر و تشکر کنم ؛ ایشان هم از راه دور می آیند و برای ما زحمت زیادی می کشند .
من زمانی که وارد کنگره شدم ؛ اصلاً حال خوبی نداشتم و دائم گریه می کردم .آن زمان خانم مهری ، راهنمای تازه واردین بودند و ازمن سؤال می کردند ؛ اکرم چرا همیشه در حال گریه کردن هستی ؟ جواب دادم خانم مهری نمی دانم چرا هر بار که از در وارد می شوم، هزار تا سؤال در ذهنم نقش می بندد.ایشان گفتند؛ من اینجا هستم که به سؤالاتت جواب بدهم و با همین جمله ، بذر امید را در دل من کاشتند .
وقتی من در جلسات تازه واردین حاضر می شدم ، افراد زیادی آزمون می دادند و من تا حدّ زیادی به درمان خودم فکر می کردم و با خودم می گفتم اگر یک روزی حالم خوب شود و دیگر مواد مصرف نکنم ؛ حتی از جلوی در اینجا هم نخواهم گذشت . امّا آموزش ها تا حدّی روی من تاثییر گذاشت که بعد از رهایی هم ماندم و دوست داشتم به دیگران نیز خدمت کنم . در پایان نیز ، برای تمام سفر اولی ها آرزوی رهایی و سلامتی دارم .
ما خانم های مسافر افتخار می کنیم که با این مکان آشنا شدیم و خدمتگزار اینجا هستیم .امّا باید روزی برسد که همه افراد خارج از کنگره هم بدانند؛ اینجا چگونه مکانی است .
صحبت های همسفر رجب:
سلام دوستان رجب هستم یک همسفر.
خداوند را سپاسگزارم که توانستم در کنار شما، تولد یک سال رهایی همسرم را جشن بگیرم. از آقای مهندس، بنیان کنگره ۶۰ که خوشبختی را برای همه ما به ارمغان آوردند، تشکر میکنم.
کنگره ۶۰ تاکنون در این امر بسیار موفّق عمل کرده است. در پایان نیز از راهنمای همسرم خانم فاطمه و تمامی راهنماهای کنگره ۶۰ قدردانی میکنم.
تایپ: مسافر اکرم - لژیون سوم - نمایندگی میخک
ویرایش: راهنما مسافر مریم - لژیون پانزدهم - نمایندگی میخک
بازبینی و ارسال: همسفر فاطمه
- تعداد بازدید از این مطلب :
74