به نام خالقی که با عشق، همراه و همدم همه ما است.
رهرو منزل عشقیم و ز سر حد عدم
تا به اقلیم وجود این همه ره آمدهایم
خانه دلم سرشار شده بود از غم، ناراحتی و تماماً ناامیدی. نگاه اطرافیان در نظرم سنگین بود و از درون خودم را میخوردم. چشم دلم را بر روی داشتههایم بسته بودم، داشتههایی که امکان داشت برای خیلیها آرزو باشد. مدام مشغول شمردن مشغلههایم با خود در سینهام بودم. فکر میکردم و با خدایم زمزمه میکردم که چرا من به این دنیا قدم گذاشتهام؟
دنیایم را تیره و تاریک میدیدم. غرق در ترسها و در زندانی که خودم برای خودم ساخته بودم، محصور شده بودم. از گذشت روزها تنها منتظر شبهایش بودم تا با خودم و اشکهایم خلوتخلوت باشم. تنها سهم من از این همه ناامیدی، اشک و آه و تخریب جسم و روانم توسط قرصهای اعصاب و روان بود.
ولیکن در روزی از روزها لطف بزرگی از سمت خداوند عشق شامل حال من از همهجا رانده شد؛ توسط دوست عزیزی با بهشت زمینی کنگره 60 آشنا شدم؛ مکانی که هیچ احساس غریبی برایم معنا نداشت. دوستان و عزيزانی همدمم شدند که هم جنس و هم حس من بودند، عشق و امید برایم معنادار شد.
فرا گرفتم که زندگی ساختنی است نه یافتنی. اپلیکیشنهای هوشمند مرا به یادم آوردند و مرا با خودم آشتی دادند. به من یادآوری کردند که درست است گاهی اوقات از آنچه بر سر ما میآید ناراحت میشویم؛ اما یک مطلب را نباید فراموش کنیم که خالق هستی همیشه بهترین موهبتها را برایمان مهیا کرده است؛ کافی است قوی باشیم و با ایمانی راسخ ، قدم در راه درست بگذاریم. در واقع مشکلات سخت، موهبتهایی با لباس مبدلاند؛ برای اینکه من را به کمال انسانی برسانند.
از جناب آقای مهندس و خانواده محترمشان، استاد امین بزرگوار، راهنمای عزیزم و تمامی خانواده کنگره 60 سپاسگزارم و از خداوند بهترینها را برایشان خواستارم؛ خداوند را شکر و سپاس بابت رحمت بیمنتهایش.
نویسنده: راهنما همسفر فاطمه (لژیون ششم)
ویراستار: همسفر مژگان رهجوی راهنما همسفر راضیه (لژیون سوم)
ارسال: راهنمای تازهواردین همسفر حمیده
همسفران نمایندگی جواد
- تعداد بازدید از این مطلب :
254