همیشه در زندگی به دنبال انتخاب بهترین راه بودم تا به رشد و بالندگی برسم؛ ولی فرصتی پیدا نشد؛ زیرا در سن پایین ازدواج کردم. حدود ۳ سال از ازدواجم گذشته بود و صاحب یک فرزند بودم؛ باید خواستهام را در جهت سازندگی قویتر میکردم؛ چراکه مادر بودم و امر تربیت فرزند را بر عهده داشتم؛ ولی به ناگاه متوجه تغییرات ناخوشایندی در زندگی شدم، تغییراتی که در همسرم دیدم و منجر به تخریب جسمی او و آشفتگی روحی من شد و آن چیزی نبود جز اعتیاد. مدتها پریشان و ناآرام بودم و این موضوع را از خانوادهام پنهان میکردم؛ با بیقراریهای من، همسرم راضی شد برای ترک مصرفش که تریاک بود به پزشک ترک اعتیاد مراجعه کند؛ پزشک، مصرف متادون را جایگزین تریاک نمود. ازآنجاییکه ما نسبت به بیماری اعتیاد و درمان آن آگاهی نداشتیم، با وادیها بیگانه بودیم و تفکر نمیکردیم زندگیمان روبهزوال میرفت. همسرم با تصور اینکه راه مقابله با اعتیاد را یافته بدون مشورت با پزشک، مصرف خودسرانه متادون را ادامه و افزایش داد و از چاله به چاه افتاد؛ او دیگر معتاد به متادون شده بود.
سالها گذشت و من همچنان بیتاب و ناامید از بهبودی او و وضعیت خودم بودم که برادر همسرم کنگره را بهعنوان بهترین مرکز درمان اعتیاد به ما معرفی کرد؛ من برای رهایی از این معضل، خودم پیشتاز شدم و قبل از مسافرم به شعبه آمدم؛ با شنیدن مشارکتهای همسفران که همه اعلام رضایت داشتند امیدوار شدم و به همسرم گفتم: من راهم را پیدا کردم، تو هم هر موقع خسته شدی بیا و فردای آن روز ایشان هم به شعبه آمدند، جایی که مرکز احیای انسانهای ازدسترفته بود؛ هرکدام از ما راهنمایان صبور و دلسوزی را انتخاب کردیم و از آنها و سیدیها آموزش گرفتیم؛ طبق سیدی وظایف رهجو عهد بستیم که تابع قوانین باشیم تابهحال خوش برسیم.
وادی اول به ما آموخت که ابتدا تفکر و سپس حرکت کنیم و از زندگی تصویری زیبا در ذهن ترسیم کنیم؛ اکنون در وادی دوم میآموزیم که بیهوده خلق نشدهایم و برای رسیدن به هدف که همان درمان است باید حرکت کنیم، از گذرگاههای سخت عبور کنیم و قدم درراه ارزشها بگذاریم تا خداوند ما را موردحمایت و یاری خود قرار دهد، انشاءالله.
رابط خبری: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر عفت (لژیون چهارم)
تصویرگر و ویراستار: همسفر مبینا، رهجوی راهنما همسفر فرزانه (لژیون چهاردهم)
ارسال: همسفر مینا، خدمتگزار سایت
همسفران نمایندگی شیخ بهایی
- تعداد بازدید از این مطلب :
406