دهمین جلسه از دوره دوم جلسات لژیون سردار کنگره ۶۰ ویژه همسفران نمایندگی نائین با استادی همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر مینا، نگهبانی همسفر سمانه و دبیری همسفر طاهره با دستور جلسه «نقش خدمت مالی در دستاوردهای علمی کنگره» روز دوشنبه ۲۱ اسفندماه ۱۴۰۲ ساعت ۱۴:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
خدا را هزاران مرتبه شکر که من را لایق دانستند و به من توفیق دادند که در این جلسه حضور داشته باشم و خدمت کنم. تمام اشخاصی که در کنگره خدمت میکنند، رایگان خدمت میکنند و حتی هزینه رفتوبرگشت به کنگره را هم خودشان میدهند؛ زیرا به این اعتقاد دارند که:
دیگران کاشتند و ما خوردیم
ما میکاریم که دیگران بخورند
جناب آقای مهندس از همان روز اول تصمیم گرفتند که به هیچ ارگانی وابسته نباشند و کنگره ۶۰ از نظر مالی به خودش متکی باشد. آقای مهندس مثال زیبایی زدند و فرمودند: «گاوی که نان گدایی بخورد، نمیتواند شخم بزند»؛ یعنی تا زمانی که چشم ما به دست دیگران باشد به جایی نخواهیم رسید. ما نیز در زندگی خودمان تا زمانی که به دیگران متکی باشیم قطعاً به جایی نخواهیم رسید و حتماً باید خودمان توانایی انجام کارهای خودمان را داشته باشیم.
در مکاتبهای که آقای مهندس با آقای ویلیام داشتند فرمودند: «جنبههای مالی کنگره ۶۰ برای من بسیار مهم است؛ زیرا کنگره واقعاً مستقل عمل میکند»، آقای ویلیام نیز فرمودند: «ما هم در آمریکا میخواستیم این کارها را انجام دهیم و حتی گروههایی هم تشکیل دادیم؛ ولی بعد از مدتی به هر دلیلی منهدم شد.» زمانی که بررسی کردند متوجه شدند آن سهضلعی که کنگره ۶۰ میگوید (نیروی انسانی، علم و توان مالی) آنها علم و نیروی انسانی را داشتند؛ ولی از نظر مالی به گروه و ارگانهای دیگر وابسته بودند و تا میخواستند کاری را انجام دهند، حمایت و یا پول قطع میشد و دیگر انجام آن کار برای آنها دشوار میشد، پس در هر سیستم این سه ضلع لازم و ضروری است.
کنگره ۶۰ میخواهد کار بزرگی انجام دهد و آقای مهندس برای آزمایش و تحقیقات خود یک دستگاهی را وارد کردند که هزینه آن ۲۰ الی ۳۰ میلیارد است که سلول و مولکول را اندازهگیری میکند؛ مثلاً دوپامین بدن را اندازهگیری میکند. کنگره ۶۰ میگوید: «بیماری اعتیاد یک بیماری ذهنی نیست؛ بلکه یک بیماری فیزیولوژیکی است» آقای مهندس مشغول تحقیق و آزمایش روی چند نوع سرطان و بررسی یکسری آزمایشها روی موشها هستند که به نتایج خوبی در درمان سرطان سینه، کولیت و اماس رسیدهاند. قطعاً همه بچههای کنگره ۶۰ مخصوصاً اعضای لژیون سردار در درمان این بیماریها شریک هستند و کاری زیباتر از این نیست که سرطان هم درمان شود.
زیباترین و بهترین عمل در علم، کاوش است و این کاری است که کنگره انجام میدهد و آوازه آن را چند سال دیگر خواهیم شنید. حال هزینه این کاوشها، تحقیقات و مقالات از کجا است و چگونه تهیه میشود؟ اینها هدف کنگره ۶۰ و افراد عضو لژیون سردار است و با کمک افراد لژیون سردار پایههای مالی کنگره مستحکم شده است. آقای مهندس میفرمایند: «ما فقط به خودمان اعتماد نداریم و اگر اعتماد داشته باشیم، نیرویی در درون ما ذخیره شده است که مانند کوه آتشفشان در ما وجود دارد و فقط باید در جهت آن حرکت کنیم و خواسته رسیدن به آن را داشته باشیم» اینجا من به خودم میگویم سمیه! این دستور جلسه چه میخواهد بگوید؟
آقای مهندس داستانی را تعریف کردند و فرمودند: «سه نفر بودند که یکی از آنها بیماری پیسی داشت و فرشتهای از طرف خدا بر او نازل میشود و به او میگوید: چه آرزویی داری؟ او جواب میدهد که من دوست دارم این پیسی از بین برود و زیبا شوم و همه بهطرف من بیایند؛ سپس به اذن خداوند مهربان آن شخص شفا پیدا میکند و بعد فرشته میگوید: دیگر چه چیزی میخواهی؟ آن شخص میگوید که من یک شتر میخواهم و لطف خدا شامل حال او میشود و خداوند یک شتر حامله به او میدهد و او در طول سالهای متوالی شترها را پرورش میدهد و صاحب کاروانسرای بزرگ و یک تاجر خوبی میشود. بعد آن فرشته سراغ فرد دیگر که کچل بود میرود و میگوید: چه میخواهی؟ آن شخص میگوید که من دوست دارم موهایم رشد کند و زیبا شوم تا بتوانم راحت، با دیگران رفتوآمد کنم؛ سپس به لطف خدا موهای او نیز رشد میکند و بعد فرشته میگوید: چه چیز دیگری میخواهی؟ آن شخص میگوید: من یک گاو میخواهم و به لطف خدا یک گاو حامله به او داده میشود و با پرورش گاوها او نیز صاحب یک گاوداری بزرگ میشود.
بعد از آن فرشته نزد فرد نابینا میرود و سؤال میکند که شما چه چیزی میخواهی؟ آن فرد میگوید: من دوست دارم بینا شوم؛ سپس به خواست خدا او هم بینا میشود. فرشته میگوید: چه چیز دیگری میخواهی؟ او میگوید: یک گوسفند میخواهم و به اذن خداوند مهربان یک گوسفند حامله نیز به او داده میشود؛ او گوسفندها را پرورش میدهد و صاحب گلهای بزرگ میشود. بعد از مدتی آن فرشته به شکل یک انسانی که پیسی دارد به نزد آن فرد اولی میرود و میگوید یک شتر به من بدهید و آن شخص میگوید: نه! من سالها زحمت کشیدهام تا الان به اینجا رسیدهام. فرشته به شکل یک انسان کچل نزد شخص دومی میرود و میگوید: یک گاو به من بدهید؛ آن شخص هم در جواب میگوید: نه! من سالها زحمت کشیدهام تا به اینجا رسیدهام. سپس فرشته با چهرهای نابینا به نزد آن فرد سومی میرود و میگوید: یک گوسفند به من بدهید و آن شخص چون دنیا و نعمتهای زیبای خداوند را ندیده بود و حال میدید، باکمالمیل قبول میکند و یک گوسفند به آن شخص میدهد».
این حکایت ما است. آیا من سمیه قدردان کنگره هستم؟ آیا میگویم سمیه! تو کجا بودی و الان کجا هستی؟ سالهای سال از زندگی من در رنج، عذاب و سختی بود؛ ولی الان که دو سال است به کنگره میآیم و با آموزشهای ناب کنگره به آرامش رسیدهام و حتی در مورد پایههای مالی هم یاد گرفتهام که چگونه پسانداز و زندگی خود را اداره کنم. حالا چگونه باید این حال خوب خود را برای کنگره جبران کنم؟ من میگویم کارکردن و پول در آوردن خیلی سخت است؛ ولی بخشش از آن، سختتر است.
پول حاصل زحمت، انرژی و جان انسان است؛ ولی من سمیه چقدر میتوانم بگذرم؟ این بازی است که آقای مهندس در لژیون سردار شروع کردند که بیانتها است. امیدوارم که بتوانم به آن جایگاه بخشش برسم و از آن سرمایهای که به دست آوردهام ببخشم.
مشارکت ایجنت گروه خانواده همسفر محبوبه
خدا را هزاران بار شکر امروز هم توفیق پیدا کردم که در لژیون سردار شرکت کنم. من داشتم به برکات لژیون سردار فکر میکردم که خانم سمیه قبل از رهایی، توفیق استادی در لژیون سردار را داشتند. همیشه وقتی نگهبان لژیون سردار پیام را میخواند، این پیام انسان را به تفکر و فکر وادار میکند. ابتدای پیام استاد سردار میگوید: «ما بدون پشتوانه و هیچگونه پولی نمیتوانیم هیچ قدمی برداریم»؛ یعنی راه را به ما نشان میدهد که چه رسالت بزرگی روی دوش تکتک اعضای لژیون سردار است و ما باید چقدر در قسمت مالی تلاش و مشارکت کنیم.
از آن ابتدای شروع کنگره ۶۰ آقای مهندس فرمودند: «من خدمت مالی و لژیون سردار را قرار میدهم برای اشخاصی که نمیتوانند بهخاطر شغل و یا به هر دلیلی در جایگاههای دیگر خدمت کنند» و الان روزبهروز مسئله خدمت مالی، برای کنگره و تمامی افراد باز میشود. آقای مهندس یکسری تحقیقاتی را دارند انجام میدهند که در دنیا تا کنون از آن صحبت نشده است؛ مثلاً اینکه میگفتند: بیماری سرطان قابلدرمان نیست و با شیمیدرمانی و یا درمانهای مختلف، فقط میتوان از پیشرفت آن جلوگیری کرد و یا میگفتند: بیماری اعتیاد غیرقابلدرمان است و در دنیا نمیتوانستند فرضیهای بدهند که مثلاً ما میخواهیم سرطان را درمان کنیم؛ ولی آقای مهندس این مسئله را مطرح کردند و فرمودند: «انشاءالله روزی خواهد شد که اسم ایران در تمام دنیا در این زمینه، پر آوازه شود و ما هم بتوانیم در علم، حرفی برای گفتن داشته باشیم».
آقای مهندس به ما میگویند: «درد و رنج بشر بر اثر دانشهای کشف نشده است». من خودم با گوشت و پوست این مسئله را درک کردهام و واقعاً درمان این بیماریها برای انسانها لازم و ضروری است. من بارها گفتهام زمانی که مادر من سرطان داشت و سرطان تمام بدن او را فراگرفته بود؛ ما قویترین مسکنها را به او تزریق میکردیم؛ ولی درد او ساکت نمیشد و ما زجرکشیدن او را میدیدیم و نمیتوانستیم برای او کاری انجام دهیم. امیدوارم که انشاءالله روزی برسد که درمان قطعی سرطان پیدا شود و ما هم بتوانیم با خدمت مالی خود در این امر مهم و بزرگ سهیم باشیم و انسانها را از درد و رنج نجات دهیم.
مشارکت راهنمای تازهواردین، همسفر فرزانه
امروز خیلی خوشحال هستم که در کنار شما دوستان بخشنده قرار دارم و انشاءالله امروز هم بتوانم آموزشهای لازم را بگیرم.
آقای مهندس ۱۷ سال اعتیاد داشتند و ترکهای متعددی را تجربه کردند؛ ولی شکست خوردند تا اینکه با الهام از ماه مبارک رمضان آمدند و روش DST با داروی OT را اختراع کردند و به یک علم بزرگ دست پیدا کردند. ایشان میتوانستند با این کشفی که داشتند به منابع مالی بزرگی دست پیدا کنند؛ درحالیکه نیت آقای مهندس این بود که انسانهای دیگر را نیز نجات بدهند و به لطف این نیت خیری که داشتند توانستند این روش DST را نهتنها در ایران، بلکه در کشورهای دیگر هم رواج بدهند. در واقع آقای مهندس میخواستند چاهی بکنند که به آب برسد؛ اما خوشبختانه به نفت رسید و این موضوع باعث شد تا ایشان به یک منابع مالی و علمی بزرگی دست پیدا کردند. به نظر من کسی که بخواهد درآمدی کسب کند نیت او نیز بسیار مهم است. بسیار خوشحال هستم که عضو لژیون سردار هستم؛ زیرا کمک تکتک همسفران و مسافران مفید است، زمانی که قطرهقطره جمع شود تبدیل به یک دریا میشود و در نتیجه با این منابع مالی کارهای بزرگی میشود انجام داد و آقای مهندس نیز مستثنا نبودند و اکنون ایشان هم در حال ساختن دانشگاه برای کنگره ۶۰ هستند و همچنین شعبههای زیادی راهاندازی کردهاند. خدا را شکر میکنم و باعث افتخار من است که عضو کوچکی از کنگره ۶۰ هستم.
مشارکت راهنما همسفر مینا
ممنون شما هستم از اینکه به من فرصت مشارکت دادید. آقای مهندس میفرمایند: «یکی از چیزهایی که همیشه به کنگره کمک میکند پایههای مالی و دیگری علمی است». زمانی که در کنگره صحبت از خدمت میشود، یک خدمت بهصورت فیزیکی است که افراد یکسری علمی را از کنگره به دست میآورند و بهواسطه آن علم شروع میکنند به خدمتکردن و یا خدمت مالی که یک پولی را به کنگره میدهند تا کنگره بتواند برای دستاوردهایی که دارد؛ یعنی اتفاقهایی که قرار است در آن بیفتد هزینه کند.
شروع کار کنگره ۶۰ برای درمان اعتیاد بود که بهواسطه آن در طی این سالها و باگذشت زمان مشاهده کردیم که روش DST بر روی بسیاری از بیماریها اثرگذار بوده است. آقای مهندس تصمیم گرفتند تا یک آزمایشگاهی را تجهیز کنند که در آن آزمایشگاه سعی کردند از بهترین دستگاهها و موش آزمایشگاهی استفاده کنند تا بتوانند به نتیجه برسند و این دستاوردها را در علم پزشکی به کار ببرند. تمام اشخاصی که در خدمت مالی کمک میکنند بدانند که اصلاً مبلغ آن مهم نیست؛ هر فرد بهاندازه توانایی که دارد کمک میکند. من همیشه در لژیون به بچهها میگویم که این ساختمان از آن شما است و شاید فردی بهاندازه یک صندلی و یا یک آجری که در ساخت این ساختمان به کار برده باشد، سهیم باشد و این چقدر لذتبخش است.
با شرکت در لژیون سردار، انسان یاد میگیرد که چگونه کار کند و پول را به دست بیاورد و چگونه آن مبلغ را پسانداز کند. یک جمله خانم سمیه گفتند: کارکردن بسیار سخت است، پول درآوردن نیز بسیار سخت است؛ ولی از آن سختتر این است که ما بتوانیم ببخشیم و این جمله برای من بسیار جالب بود. واقعاً بخشیدن کار سختی است و من در لژیون سردار یاد گرفتم که حتی در ذهن خودم، شخصی را قضاوت نکنم. من در لژیون رهجویی داشتم که از ارث پدری، مسافر خود را دنور کرد و خودش حتی نامش در لژیون سردار نبود. شاید یکوقتهایی اشخاصی هستند که گذشتهایی میکنند که ما اصلاً هیچگونه اطلاعی نداریم، پس سعی کنیم هر فرد در هر شرایطی که قرار دارد او را قضاوت نکنیم.
تایپ: همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر مینا، دبیر لژیون سردار
عکاس: مرزبان خبری، همسفر طیبه، دنور
ویراستاری و ارسال: راهنمای تازهواردین، همسفر سمانه، نگهبان لژیون سردار
همسفران نمایندگی نائین
- تعداد بازدید از این مطلب :
283