English Version
English

نبود غم و اندوه در انسان، تنها با عشق

نبود غم و اندوه در انسان، تنها با عشق

عشق و محبت پایان وادی‌ها است؛ اما این پایان، سرآغاز خط دیگری است. این وادی می‌گوید که در آغاز و پایان هر چیزی، عشق و محبت است که باقی می‌ماند. کسانی که به هر دلیلی حال خوبی ندارند و از مسیر اصلی (خوبی‌ها، عشق و محبت) دور شده‌اند، باید بدانند تنها یک‌راه راست و یک‌راه چپ وجود دارد؛ یا باید به راه راست بپیوندند و رستگار شوند یا به بیراهه بروند و در عمق تاریکی‌ها فروروند.

هر انسانی دوست دارد بداند که تغییر و تحول از چه جایی آغاز می‌شود و به کجا ختم می‌شود؟ در پاسخ باید گفت: اضداد. اضداد مثل یک شوک بزرگ هستند که انسان را از جای خود به‌یک‌باره بلند می‌کنند. اگر کسی آگاهی کامل نداشته باشد و تفکری برای این حرکت ناخودآگاه خود نداشته باشد، نیروهای منفی و باز‌دارنده، از این بی‌تفکری نهایت استفاده را می‌کنند و درجایی که خود انسان خبر ندارد، او را غرق می‌کنند، پس هرچقدر آگاهی‌های انسان کامل‌تر و تفکر انسان دقیق و حساب‌شده باشد، تمام نقشه‌های اضداد نقش بر آب می‌شود و توان آن‌ها به‌مرور کمتر می‌شود که این راه آسانی نیست؛ اما نشدنی هم نیست. جهان ما از انرژی تشکیل‌شده است، انرژی که از بین رونده نیست؛ اما شکل آن می‌تواند تغییر کند؛ مثل کاغذی که به رنگ سفید است؛ اما می‌شود درروی آن زیباترین جمله‌ها را نوشت و یا نقاشی‌های چشم‌انداز و زیبایی‌ کشید؛ اما همین‌که این کاغذ بسوزد چیزی جز سیاهی و خاکستر نمی‌ماند. کاغذ با سوختن از بین نمی‌رود بلکه تغییرات شیمیایی آن باعث عوض شدن جنس آن‌ می‌شود، چون انسان هم از جنس انرژی است، اگر با عشق و محبت هم‌جهت باشد و در آن مسیر حرکت کند، تنها با انسان‌هایی که مثل خود او در یک‌جهت؛ یعنی عشق و محبت هستند روبه‌رو می‌شود و تمامی این افراد در یک‌جهت (عشق و محبت) قرار می‌گیرند. هر چه این انرژی بیشتر باشد این دایره‌ عشق و محبت نسبت به افراد بیشتر می‌شود و دیگر جایی برای بیراهه و تفکر غلط و دشمنی باقی نمی‌ماند. حتی اگر همه‌چیز یکسان برای همه‌کس وجود داشت دیگر چیزی برای حسادت، دردی برای درمان و جنگی برای دشمنی وجود نداشت.

تمام انسان‌ها اگر با یکدیگر تلاش می‌کردند که در مسیر حق، حقیقت، عشق و محبت پا بگذارند و با یکدیگر متحد می‌شدند چنان قدرتی در وجود آن‌ها نقش می‌بست که چیزهایی‌ که هیچ‌کس در هیچ کجای هستی ندیده در این جهان قابل‌دیدن می‌شد.

این جهان ما با عشق و محبت بناشده است کوه‌، دریا، آسمان، زمین، حیوانات و حتی ریزترین و خشن‌ترین حشرات، تمامی این‌ها بزرگ‌ترین محبت‌ها از سوی قدرت مطلق هستند. خداوند عشق و محبت است. خداوند به معنای واقعی این دو کلمه است، کافی است یک روز چشم‌های ما نبیند، آن‌وقت درک می‌کنیم که حتی دشت‌های بی‌آب‌وعلف، درختان و سبزه‌های چمن که ما به‌راحتی و بدون توجه به آن‌ها از کنارشان رد می‌شویم چقدر زیبا بوده‌اند.

عشقی که در قلب انسان نهفته است، مرکز انسان‌ها است. با هر بار تحت تأثیر قرار گرفتن این عشق، قلب انسان‌ است که به آن واکنش نشان می‌دهد. عشق است که باعث می‌شود هیچ تاریکی و ظلمت و غم و اندوهی به درون انسان‌ها نفوذ نکند. این عشق است که باعث می‌شود انسان کارهایی بکند که اگر کسی عشق نداشته باشد حاضر به انجام آن نخواهد بود؛ مانند عشق مادر و فرزند که مادر در هر حالی به عشق فرزند خود، ازخودگذشتگی می‌کند و تمام خود را در اختیار فرزندش می‌گذارد. تنها عشق است که باعث این فداکاری بزرگ و بی‌منت می‌شود.

برای عشق و محبت، انسان‌ها باید به‌مانند خوردن، راه رفتن و حرف زدن تحت آموزش باشند و در این مسیر هم‌قدم شوند؛ اما کسانی که آموزش نمی‌گیرند، عمل آن‌ها با عشق آن‌ها یکی نیست؛ بایستی گفت که آن‌ها چیزی به نام عشق خالصانه و محبت بی‌دریغ را نه می‌شناسند و نه این‌که می‌خواهند بشناسند. محبت یک مسئله‌ای است که جواب آن‌یک کلمه است و آن عشق است. درواقع عشق چیزی نیست که بشود حد و حدود و یا اندازه‌ای برای آن بیان کرد. همان‌طور که می‌دانیم عشق، قدرت مطلق است و همان‌گونه که می‌گویند خداوند از رگ گردن هم به ما نزدیک‌تر است؛ یعنی ما جزئی از قدرت ‌مطلق هستیم. خداوند بزرگ برای ابزار عشق خود کائنات، موجودات، انسان‌ها و چیز‌های دیگر را خلق کرد که جایگاه عشق و محبت باشد.

همان‌طور که دیگر وادی‌ها مثلثی برای خود دارند، مثلث عشق هم وجود دارد که اضلاع آن را سایه‌ها، جاذبه و حس تشکیل می‌دهند. یک ضلع آن که سایه است همان چیزی است که بین عاشق و معشوق است و حتی آن چیز می‌تواند در بُعد‌های روحانی و یا مادی باشد و یا به هرکسی یا به هر چیز دیگری باشد. علت این‌که می‌گویند سایه‌ها نه سایه، این است که هر چیزی چند بُعد و چند صورت دارد مثل صور آشکار و صور پنهان انسان. ضلع بعدی جاذبه است، جاذبه، آن نیرویی است که باعث کُنش و دفع می‌شود مثل توپی که به زمین می‌کوبیم؛ با نیروی پرتاب به سمت زمین حرکت می‌کند و جذب زمین می‌شود و هنگام برخورد با زمین، نیروی دافعه آن را به بالا حرکت می‌دهد. این نیروها باعث جاذبه و دافعه می‌شوند.

آخرین ضلع مثلث عشق، حس است که برای تعریف ساده حس می‌شود گفت که یک گیرنده است مثل حس‌ بویایی، شنوایی‌ و بینایی. تمام موجودات هستی از طریق حس می‌توانند اطلاعات را دریافت کنندـ تعریف بهتر این است که حس، اولین نیروی به‌کار‌گیری قوه عقل است. در آخر هم باید گفت که تمام هستی‌، نیستی موجودات‌، کهکشان‌ها و انسان‌ها همگی از عشق و محبت قدرت‌ مطلق هستند و همان‌گونه که ما روزی به این جهان پا گذاشته‌ایم روزی هم چشم بر این دنیا می‌بندیم و در شکل و گونه‌ای دیگر متولد خواهیم شد.


رابط خبری: همسفر خدیجه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون هفتم)
نویسنده: همسفر راضیه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون هفتم)
عکس: همسفر سمیه، مرزبان خبری
ویراستاری و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر ندا (لژیون پنجم)
همسفران نمایندگی وحید

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .