جلسه اول از دوره اول کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره 60 ویژه هفته راهنما همسفران نمایندگی قوچان با استادی ایجنت گروه خانواده همسفر محبوبه، نگهبانی همسفر زهره و دبیری همسفر اکرم با دستور جلسه «هفته راهنما» در روز یکشنبه 9 اردیبهشتماه 1403 ساعت 17:00 برگزار شد.
خلاصه سخنان استاد:
گاهی خداوند با دست تو دست دیگر بندگان را میگیرد، با زبان تو گره کار بندهای را باز میکند، با نفس گرم تو جان تازهای در دل مردهای میاندازد، و با قدم تو مشکلی را حل میکند.
هفته بزرگداشت مقام راهنما را در رأس خدمت بالاترین و ارزشمندترین راهنمای عشق آقای مهندس دژاکام و همسر گرامیشان خانم آنی بزرگ و همچنین فرزندان محترمشان تبریک عرض میکنم و مراتب قدردانی و تقدیر و سپاس و تبریک ویژه خودم را نسبت به راهنمایان گرامی نمایندگی قوچان ابراز میدارم و از خداوند رحمان برایشان عالیترین رتبه و جایگاه را خواستار هستم.
سخن گفتن در مورد مقام راهنما، استاد، مربی یا هر چیزی که بتوانیم بگوییم بسیار سخت است، مخصوصاً در مورد عزیزانی که بدون هیچ توقع و انتظاری و فقط به جهت احیای زندگیهایی که در معرض نابودی هستند، کمر همت بستهاند و با تمام وجود و با نفسهای گرمشان و محبت غیرقابل وصفشان، با به آغوش کشیدن دردمندان ناامید مرهمی بر زخمهای وجود این عزیزان هستند. ناجیانی که روزی طعم تلخ این زخمها، دردها، رنجها، ناامیدیها، حقارتها و ترسها را چشیدهاند و خوب میدانند چطور از مسیر تاریک درد و غم و اندوه که به دنبال خود ضد ارزشهای اخلاقی و رفتاری را دارد به سمت نور و روشنایی حرکت کنند.
راهنما؛ هدایتکننده راه و مسیر است و رهجو جوینده راه. همه ما روزی دلهایمان آنقدر افسرده بود که دیگر توان ادامه مسیر برایمان خیلی سخت شده بود. انگار در یک بیابان عریض و طویل سرگشته، به امید سرابی قدم برمیداشتیم، نه راه پس داشتیم و نه راه پیش. حتی دعاهایمان هم بوی سنگین ناامیدی داشت؛ انگار دنیا به آخر رسیده بود و کمکم روزمرگیها هم فرامیرسید. بهجای اینکه زندگی را زندگی کنیم در حسرت کور سویی امید میسوختیم و دقیقاً در چنین حال و هوایی بودیم که نسیم فرحبخش کنگره 60 تن رنجور و زخمی ما را نوازش داد.
خود من روزهای اولی که وارد کنگره 60 شده بودم شاید از سر ناچاری و اجبار بود و به خواهش همسرم میآمدم و هیچ حسی نداشتم ولی کمکم احساس کردم انگار انرژی تازهای وارد زندگی من شده است. هرروزی که میگذشت احساس خیلی بهتری پیدا میکردم و داشت یادم میرفت که چقدر درد کشیدم، چقدر ناراحتی کشیدم، چه بیدارخوابیهایی کشیدم، چه گریههایی کردم! کنگره باعث شد یواشیواش حس من بهتر شود، در وجود من شادی و لذت در حال جان گرفتن بود و تمام اینها به خاطر نفس گرم راهنمای عزیزم و دلگرمیها و آموزشهایی بود که از طریق ایشان دریافت میکردم. موضوع دیگر همدلی و همراهی بچههای لژیون بود، نه سرزنشی، نه کنایهای، نه تحقیری، کمکم آن ترسها و نگرانیهای من جای خودش را به شادی و امیدواری داد.
واقعاً دستهایی که کمک میکنند، مقدستر از لبهایی هستند که دعا میکنند و همه این شادیها به خاطر همان نفسهای گرم و پاک راهنمایان کنگره 60 است.
خب من هم امروز بعد از گذشت 8 سال که وارد کنگره شدم و حدود چهار سال و نیم خدمت در جایگاه راهنمایی، با تمام وجود به این باور رسیدهام که پلههای رسیدن به عشق خالق، عشق بلاعوض به مخلوقین است. آنهم عشقی که بدون هیچ قید و شرط و انتظاری است، بدون هیچ بهانهای همه را دوست داریم و به همه کمک میکنیم تا از کورهراه تاریک ناامیدی و زجر و درد بگذرند و وارد مسیر روشن و زیبای امنیت و شادی شوند.
استاد چه زیبا فرمودند: «دروازه ورود به قلب خداوند، قلب انسانها و موجودات و کل هستی است».
در ادامه جلسه جشن هفته راهنما با حضور همسفران با شور و شوق برگزار شد.
مرزبانان کشیک: همسفر ناهید و مسافر علیرضا
تایپ و ویراستاری: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر محبوبه (لژیون اول)
عکس و ارسال: همسفر گیتی، خدمتگزار سایت
همسفران نمایندگی قوچان
- تعداد بازدید از این مطلب :
1521