«یاد الله در هر جا، یاد خود از قطره به اقیانوس است.»
دستور جلسه هفته:
لژیون یکم، راهنما همسفر معصومه عزیز
------------------------------------
سلام دوستان معصومه هستم همسفر هادی
«آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی ست»
وادی چهاردهم وادی عشق و محبت است که پایه و اساس داشتن دانایی و آگاهی است و برای بالا رفتن این دانایی و آگاهی، باید آموزش گرفت و آن را کاربردی کرد.
زمانیکه وارد کنگره شدم و آموزش میگرفتم، تازه معنی عشق را میفهمیدم؛ قبل از آن عشق و محبت را مختص اطرافیان خود میدیدم؛ ولی زمانیکه قدم در این مکان پر از عشق گذاشتم، تازه دریافتم که عشق حد و مرزی ندارد.
«هرچه بیشتر به همنوعان، کل هستی و مخلوقات خدا عشق بورزم بیشتر و بیشتر از عشق لبریز میشوم؛ هم عشق را به دیگران انتقال میدهم و هم عشق دریافت میکنم» این باعث شد که از هر توهین یا حرف دیگران ناراحت نشوم و کل هستی، آسمان، زمین، موجودات، طبیعت و همه چیز را دوست داشته باشم و به آنها عشق بورزم، این عشق و محبت باید بلاعوض باشد که برای رسیدن به عشق خدا الزامی است.«خداوند خود لبریز از عشق و محبت است» این عشق به صورتی است که در تمام هستی قابل مشاهده است. او ما را از هر چیزی بینیاز گردانیده و هر چیزی که برای زیستن نیاز است را با محبت تمام در اختیار ما قرار داده، تمام هستی غرق در محبت و یاری خداوند است.
به نظرمن جناب آقای مهندس، خانواده محترم ایشان، دیدهبانان، ایجنتها، مرزبانان پرتلاش، عزیزانِ سایت و تمام راهنمایان با عشق و محبت خالص، خدمتگزاری میکنند و خدمت خالصانه آنها مصداق عینی وادی چهاردهم (عشق و محبت بلاعوض) است.
امیدوارم تا همیشه زندگی این عزیزان سرشار از عشق و محبت باشد و من هم در کنارشان بتوانم به جایگاه خدمتی برسم و به انسانها یاری و کمک برسانم.
ممنونم که با نگاه زیبایتان مشارکت من را مطالعه فرمودید.
لژیون دوم، راهنما همسفر فاطمه عزیز
--------------------------------------
سلام دوستان فاطمه هستم همسفر
آنچه باور است محبت است و آنچه نیست، ظروف تهی است.
تنها پیوند محبت انسانها را به هم متصل نگاه داشته است و افراد فاقد محبت، بسان ظرفهایی تهی و یا ظرفهایی پر از خالی هستند.
همانگونه که میدانیم بر اساس پروتکل درمان اعتیاد در کنگره ۶۰ و یا متد DST، برای رسیدن به درمان قطعی اعتیاد و قطع کامل بندها و پیوندهای مصرف کننده با مواد مخدر و اعتیاد و دنیای آن بایستی سه ضلع مثلث درمان اعتیاد؛ یعنی جسم، روان و جهانبینی در کنار یکدیگر به تعادل و سلامتی برسند. جهانبینی تحت تاثیر مستقیم وضعیت جسمی و روانی ماست، آموزش در کنار تفکر و تجربه یکی از ارکان مهم دانایی است و دانایی نیز شالوده و زیر بنای جهانبینی است. اگر به متن و نوشتارهای این وادیها دقت کنیم، میبینیم که هر کدام از آنها گرهگشای بخش عمدهای از مشکلات و گرههای زندگی ما هستند. وادیها دایرهای را تکمیل مینمایند که باز در انتها به هم میرسند. مسیر تفکر تا محبت و محبت که با تفکر رابطه تنگاتنگی دارد، محبت عنصری از خالصترین عناصر است، عنصری است که در کنار ناخالصیها جای نمیگیرد و برای رسیدن به آن راهی جز کسب معرفت، علم، آگاهی و رسیدن به دانایی در کنار تصفیه و تزکیه وجود ندارد.
ممنون دوستان
لژیون سوم، راهنما همسفر هما عزیز
--------------------------------------
سلام دوستان معصومه هستم همسفر ابراهیم
وادی چهاردهم، عشق و محبت است که پایه اصلی آن دانایی است و پایه دانایی تفکر، تجربه و آموزش است.
آدم کمخرد هم میتواند عاشق باشد؛ ولی عشق ما در اصل به کل هستی باید باشد، آن موقع عاشق مفهوم پیدا میکند. آدم عاشق هم خودش به آرامش میرسد، هم آرامش را به دیگران انتقال میدهد. وقتی که ایمان داشته باشیم، ایمان روی ما تاثیر میگذارد که ما انسان پرهیزگاری باشیم، انسانی باشیم که همه انسانهای هستی را
دوست داشته باشیم، در این صورت خدا را هم دوست داریم.
ایمان و عشق برای ما آرامش و آسایش و نفرت، کینه و حسادت برای ما بدبختی و نکبت میآورد. اگر میخواهیم به عشق برسیم، اول باید تفکر داشته باشیم (با تفکر ساختارها آغاز میشود، بدون تفکر رو به زوال میرود) امکان ندارد کسی ایمان را درک کرده باشد؛ ولی آرامش نداشته باشد. ایمان یعنی تجلی نور خدا در وجود ما. انسانهایی که محبت ندارند، مثل ظرفهای خالی هستند. انسان عاشق نمیتواند رنج انسانها را تحمل کند و به عناوین مختلف سعی میکند به آنها کمک کند.
لژیون چهارم، راهنما همسفر شفیعه عزیز
--------------------------------------
سلام دوستان رقیه هستم همسفر احمد
آخرین مرحله سیر تکامل انسان، به محبت ختم میشود؛ آنگاه که بعد از کلی بالا و پایین کردن نفس، به جایی میرسم که ثمرهاش پیام امید، عشق و محبت را به من میدهد؛ آن وقت دریافت خواهم کرد. مگر زندگی چیزی جز عشق و محبت است ؟! این وادی به من میآموزد که از همه چیز شاکی نباشم؛ چرا هوا سرد است؟ چرا گرم است؟ چرا مشکلات فقط گریبانگیر من است؟ چرا این گونه است؟ چرا آنگونه است و هزاران چراهای دیگر.
امروز در پی سپری کردن ۱۳ وادی قبل و رسیدن به این وادی شیرین، یاد گرفتم به همه چیز عشق بورزم، حال خودم به تعالی میرسد. وقتی در روز بارانی یا برفی به جای گله و شکایت، به قدم زدن در آن هوا بپردازم و به قول کودکان بگویم؛ میخواهم کمی باران بخورم و یا برفبازی کنم. در پی بهوجود آمدن مسأله به فکر راه حلی برای برطرف کردن آن باشم و بدانم که از گریه، زاری، گله و شکایت نتیجهای جز آسیب به جسم و خدشه به روحم عایدم نخواهد شد!
این وادی به من آموخت به آنچه در عالم هستی است از قدرت مطلق تا انسانها، حیوانات، گیاهان و تمام مخلوقات را دوست داشته باشم. چه زیبا میشود گاهی حتی با یک لبخند ساده به دیگران محبت کنم.
وادی؛ وادی محبت است و سرشار از حال خوب و طنین آسمانی است که خداوند در آیه ۹۶سوره مریم میفرماید: «به یقین کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادهاند، به زودی خداوند رحمان محبتی بر آنان (در دلها) قرار میدهد.
من دیگر چه چیزی را باید از درگاه الهی طلب کنم، غیر از محبت، صفا، عشق و آرامش؟ به قول معروف حساب کار خودم را جمع کنم و بدانم که قطعاً وعده خداوند متعال دروغ نیست. وقتی در مسیر ارزشها باشم، زیر سایه الطاف حق تعالی محبت را با تمام وجود لمس خواهم کرد.
لژیون پنجم، راهنما همسفر نرگس عزیز
--------------------------------------
سلام دوستان زهرا هستم همسفر محمدرضا
وادی چهارده، وادی محبت و عشق است. در این وادی استاد سردار از اضداد صحبت میکنند، به این مفهوم که وجود اضداد به منظور تکانه و بیداری است برای انسانها و اگر بیدار و هوشیار نباشیم و غفلت بورزیم، خیلی چیزها را از دست میدهیم، پس باید به آن آگاهی و هوشیاری برسیم. در این وادی باید بخشنده و باگذشت باشم و به هستی و موجودات و انسانها عشق بورزم تا کم کم این مرحله را درک کنم؛ البته اگر عشق بلاعوض باشد و هدف باز پس گرفتن و منافع خودش نباشد، ارزش خیلی بالایی دارد. در این وادی از سه استادِ جناب مهندس، آموزشهای فراوان دریافت کردم و امیدوارم بتوانم از این آموزشها در زندگیام استفاده کنم و همه بتوانیم این وادی رادرک کنیم و آموزش بگیریم، مانند انسانهایی که به محبت، عشق سالم و واقعی رسیدند، خدمت را پیشه راهشان قرار دادند و معنی محبت را لمس کردند و در مسیر تزکیه و پالایش، الگو بگیریم تا ذره ذره به این مرحله ارزشمند برسیم و این پیوند محبت محکم و قوی گردد.
ممنون که به صحبتهای من گوش دادید.
لژیون ششم، راهنما همسفر مریم عزیز
--------------------------------------
سلام دوستان سحر هستم همسفر حسین
منِ سحر همیشه واژه محبت را سطحی نگاه میکردم. بعد از دو سال که از ورودم به کنگره میگذرد، به تازگی در حال نوشتن وادی چهاردهم هستم. معنای محبت، عشق، ایمان، گذشت و... در وادی چهاردهم جوری این کلمات تعریف شده است که تا به حال به آنها اینگونه نگاه نکرده بودم. خدایا با چه زبانی تشکر کنم؟ برای من مسیری را در زندگیام مشخص کردی که معنای هر کلمه را لمس کنم. وقتی همدردهایم را در کنگره میبینم که دقیقا در همین مسیر قرار گرفتهاند تا معنای محبت به مخلوق خودت بدون هیچ منتی و بدون هیچ دست مزدی برای نجات خودشان و دیگران را نشان دهند، تلاش میکنند تا چراغ یک زندگی، آغوش یک مادر برای فرزند، استقامت یک پدر برای خانواده، خنده رضایت فرزند و آرامش خیال از آینده پر از انرژی و عشق و شادی را فراهم کنند. در این مکان مقدس، وقتی وارد میشوی انگار هر کس سهمی از محبت دارد، شاید یک لبخند به دل شکسته یک همسفر تازه وارد.
چهقدر من همسفر فراموش کار شدهام که وجودم از خداست و خدا عشق واقعی است. من الماس وجودیم را کدر کردم و اگر دوباره بخواهم بدرخشم، فقط با خدمت کردن و محبت بیدریغ و بیمنت میتوانم آن را صیقل بدهم و بدرخشم.
ممنونم از وقتی که با عشق و محبت برای مشارکتم گذاشتید.
لژیون هفتم، راهنما همسفر معصومه عزیز
--------------------------------------
لژیون هشتم، راهنما همسفر فهیمه عزیز
--------------------------------------
سلام دوستان گلی هستم همسفر رضا
آنچه باور است محبت است و آنچه نیست، ظروف تهی است. ما از زندگیهای بههم ریخته و پرآشوب قبل از کنگره خودمان میفهمیم که از کنگره، راهنماییهای راهنمای عزیزمان، چهارده وادی و سیدیها آموزشهای زیادی گرفتهایم. اما وادی چهاردهم در رابطه با عشق و محبت است؛ عشق یعنی گذشتن از خود، بدون عشق نمیتوانم از عشق سخن بگویم. انسان بودن یعنی سپاس از هستی و قدرت مطلق، وادی چهاردهم يعني زندگی، هدیه خداوند به ما و شیوه زندگی ما هدیه ما به خداوند است. در کنگره۶۰ راهنمایان عزیز به پاس رهاییشان که از کنگره گرفتهاند، خدمت میکنند و از خداوند به پاس روشنایی که در آن هستند، به دیگران عشق هدیه میدهند و این واقعا عشق است که بدون هیچ حقوق و دستمزد از کار، تفریح، مهمانی و...میگذرند، همیشه به موقع و معمولا بدون غیبت سر جلسات آماده هستند و با صبر و آرامش مشکلات ما را گوش و راهنمایی میکنند.
من از جناب مهندس و تک تک خدمتگزاران کنگره تشکر میکنم و امیدوارم خدواند در ظرف وجودشان چنان برکت، عشق و محبت بریزد که لبریز شود.
لژیون نهم، راهنما همسفر فاطمه عزیز
--------------------------------------
سلام دوستان وجیهه هستم همسفر ناصر
ریشه عشق از گیاهی به نام «عشقه» است که دور هر چیزی که دوست دارد میپیچد.
وادی چهاردهم یا وادی عشق به نظر من همین چیزی است که ما را اینجا در این بهشت زمینی گرد هم آورده است.
همانطور که همه ما میدانیم اساس کار کنگره بر مبنای عشق و محبت است، اگر ما از علم و دانش غنی باشیم ولی در درون ما محبت و عشق نباشد یعنی اینکه ما خالی و تهی هستیم! افکار منفی و ضد ارزشها دشمن عشق و محبت هستند! هدف کنگره رساندن ما به وادی چهاردهم که وادی عشق و محبت است میباشد.
انسان برای اینکه عاشق بشود باید بگذرد و این گذشت باعث ارتقا میشود. امیدوارم همه ما به مرحلهای برسیم که نسبت به چیزهای اطراف، حس خوب داشته باشیم و به عشق واقعی برسیم؛ بهنظر من وادی چهاردهم متعلق به خداوند است، چون خداوند خودِ خودِ عشق واقعی است؛ از همین جا برای همه شما عشق میفرستم و دعا میکنم دل همه ما لبریز شود از عشق به الله
سپاسگزارم
لژیون دهم، راهنما همسفر زهرا عزیز
--------------------------------------
آنچه باور است محبت است و آنچه نیست، ظروف تهی است.
سلام دوستان معصومه هستم همسفر احسان
آخرین وادی کتاب ۱۴ وادی، مبحث عشق و محبت است و آخرین دستور جلسه آخرین ماه سال هم همین است. من از این دو موضوع این نتیجه را میگیرم که پایان دهنده هر چیزی عشق و محبت است. وقتی دو نفر با هم دعوا میکنند، عشق و محبت است که باعث پیوند دوباره بین آنها میشود. منِ همسفر اگر اینجا هستم، دلیل اصلی پیوند محبتی است که بین من و مسافرم برقرار است که اگر نبود جای مسافرم اینجا نبود و حالش خوب نبود، الان شاید در خیابانها و بیغولهها بود. پس عشق و محبت است که پایان دهنده هر چیزی است. همانطور که میدانیم و در کنگره یاد گرفتیم، برای داشتن عشق، وجود سایهها لازم است و سایه خداوند در روی زمین مخلوقین او میباشند. پس منی که ایمان دارم و خداوند را دوست دارم، باید مخلوقین او را هم دوست داشته باشم. کاری که راهنماهای کنگره ۶۰ انجام میدهند، خدمت و عشق به مخلوقین خدا بدون هیچ چشمداشتی است و این اگر عشق و محبت نیست، پس چیست؟
ممنون که به مشارکت من توجه کردید.
لژیون یازدهم، راهنما همسفر اکرم عزیز
--------------------------------------
لژیون دوازدهم، راهنما همسفر نجمه عزیز
--------------------------------------
به نام قدرت مطلق الله
سلام دوستان راضیه هستم همسفر مجید
آنچه باور است محبت است و آنچه نیست، ظروف تهی است.
عشق یکی از برجستهترین صفات خداوند است و همه ما میدانیم که در تمام انسانها صفات الهی در اندازههای کوچکتر تعبیه شده و عشق و محبت هم یکی از آن صفات است. انسان مجموعهای از اضداد است و میتواند با استفاده از قدرت اختیاری که خداوند به او عطا نموده، بین دو راه روشنایی و تاریکی انتخاب کند، بین عشق و نفرت یکی را برگزیند و هیچگاه تصور نکند که در وجودش فقط بدیها و تاریکیها نهاده شده. کافی است به این واقعیت فکر کنیم که هستی در عشق شناور است و ما جزئی از این هستی هستیم و هر کس بر مبنای ظرفیت خودش آن را دریافت میکند. اضداد مامور این است که انسان ناآگاه را به انتهای نابودی، ناامیدی، خشم و نفرت برساند. هر قدر انسانها به عقل و آگاهی نزدیکتر شوند، اضداد کمرنگتر میشوند و به صلح و آرامش بیشتری هم در زندگی شخصی و هم در زندگی اجتماعی دست مییابند و محبت وارد چرخه زندگی ما میشود، اگر عشق نبود، ما الان در کنگره گرد هم نبودیم. همه موجودات طبق قانون سایهها، جاذبه و حس توسط ذرات عشق به یکدیگر متصل میشوند و یکدیگر را دوست دارند و نام این دوست داشتن عشق است.
عشق؛ یعنی گذشتن از خود، کاری که آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان انجام میدهند. عشق زمانی است که انسان بدون چشمداشت و با محبت بلاعوض برای خارج نمودن هم نوعانش از تاریکی به روشنایی تلاش کند و ما نمونه بارز این قضیه را در کنگره شصت میبینیم، آقای مهندس با عشق و محبتی که در وجودشان موج میزند؛ راهگشای افراد زیادی شده است و خودشان را وقف احیاء نمودن و عشق دادن کردهاند، به راستی که دستهایی که کمک میکنند؛ مقدستر از لبهایی است که دعا میکنند. من میدانم که قدرت مطلق عشق خود را نثار ما کرده که ما در حال حاضر عضوی از خانواده بزرگ کنگره۶۰، هستیم.
خداوند مهربان حافظ حضرت عشق جناب دژاکام و خانواده فهیم و ایثارگرشان باشد.
آمین
لژیون چهاردهم، راهنما همسفر زهرا عزیز
--------------------------------------
سلام دوستان اشرف هستم همسفر مهدی
کسی که معنای عشق را نداند، نمیتواند از عشق سخن به میان آورد.
وادی چهاردهم یا وادی عشق همان چیزی است که ما را اینجا گرد هم آورده است. اساس کار در کنگره ۶۰ بر مبنای عشق و محبت است. عشق یک مثلث دارد که ما آن را بهعنوان محبت میشناسیم و اجزای آن عشق، محبت و عقل است که این سه مؤلفه باید همزمان با هم باشند تا یک فرد بتواند به محبت واقعی برسد. انسانهایی که محبت ندارند، وجودشان از محبت و دوست داشتن دیگران خالی است، درست مانند ظرفهای تهی. اگر وجود ما ظرف باشد، هر چه از علم و دانش درون این ظرف باشد؛ اما محبت نباشد، یعنی خالی است. افکار منفی و ضدارزشها دشمن محبت هستند، محبت نباید قراردادی یا به پول و مقام و... باشد، بلکه باید دوست داشتن از درون وجود داشته باشد، آن زمان میتوانیم معنای محبت را لمس کنیم.
آیا کسی قادر است که محبت که عصاره جانش است را به دیگران بدون در نظر گرفتن منافع خودش پرداخت کند؟ اگر منافعت را در نظر نگیری و به دیگران محبت کنی، ظرفت پر و پرتر میشود و آن موقع است که دیگر منفی و گزنده نیستیم. حتی اگر افراد آموزش ببینند و دو مرتبه خرابی به وجود بیاورند، از کلمه عشق و محبت فاصله زیادی دارند. چون گاهی عشق، پای پیاده بر روی گداختههای آتش راه رفتن است و در اثر قدرت عشق، سوزندگی آتش را بیشتر حس میکنی.
عشق، اصلیترین نیروی سازنده زندگی است، عشق خودش عامل اصلی تمام اتفاقهای مهم خوشایند زندگی است و تمام هستی بر پایه عشق و محبت بنیان نهاده شده است.
با سپاس.
لژیون پانزدهم، راهنما همسفر فاطمه عزیز
--------------------------------------
سلام دوستان تکتم هستم یک همسفر
وادی چهاردهم وادی عشق است، ما در این وادی میآموزیم که دامنه عشق تا بیکران هستی گسترده است. من نمی توانم خدا را دوست داشته باشم؛ ولی مخلوقاتش را آزار دهم. نمیتوانم برای عشق گزینش داشته باشم و یا بدون اینکه از خود گذشت و بخششی نشان دهم، خود را عاشق بنامم. عشق یعنی « گذشتن ازخود» و من باید در عمل ببینم آیا میتوانم از چیزهای کوچک خود بگذرم یا خیر؟ آیا میتوانم از دارایی خود مقداری را ببخشم؟
میتوانم از غرورم بگذرم و بیچون و چرا به فرمانهای راهنمای خود در کنگره گردن نهم؟ میتوانم عشقم را به خدا با عشق به تمام آفریدههای او نشان دهم؟
وادی چهاردهم وادی محبت است و اگر محبت واقعی باشد، همه چیز به تمام معنا زیباست و برای هیچ کس جای گله و شکایتی باقی نمیماند.
من تا پیش از اینکه به کنگره بیایم، از انسانها توقع جبران داشتم و معنی عشق بلاعوض را نمیفهمیدم. یک نفر را دوست داشتم و از یک نفر متنفر بودم یا کینه داشتم و عشقم انحصاری بود. در این وادی آموختم که باید بیچون و چرا عشق بورزم و از کسی توقع جبران نداشته باشم.
به خدمت کردن بیاندیشم، نور ایمان را در وجود خویش متجلی کنم و سعی کنم به آرامشی برسم که آنرا در مسیر ضدارزشازها از دست دادهام، از داشتههایم به نفع دیگران بگذرم و ظرف تهی وجودم را از عشق و محبتی که از وجود باری تعالی نشأت میگیرد، لبریز سازم و تردید نداشته باشم که احسان و خدمت به خلق، همان عبادت خداوند است و این عشق را به پای کسانی بریزم که از جان و دل به انسانهای دیگر خدمت میکنند، علی الخصوص آنانکه به انسانهای فراموش شده در اثر مصرف مواد مخدر یاری میرسانند و از عشق بیپایان خود بیدریغ نثارشان میکنند، آنانکه چشم دل باز کردهاند و دامنه عشقشان را به وسعت هستی گسترانیدهاند.
«عشق، تمام آنچه خدا را به من نشان داد
هر آنچه رفته ز دستم به من همان داد
عشق، واژه از شورِ زندگی سرشار
برای باور این حس، به من زمان داد
خدا، تجلی نوری در اوج تاریکی
عشق، آنچه که این نور را نشان داد»
لژیون شانزدهم، راهنما همسفر فاطمه عزیز
--------------------------------------
به نام قدرت مطلق الله
سلام دوستان مریم هستم همسفر مصطفی
آنچه هست محبت است و آنچه نیست، ظروف تهی است.
انسان بدون عشق و محبت، همانند یک ظرف خالی است که درونش از هر گونه عاطفه و القاء حس خوب به دیگران تهی ست. این افراد از ابراز احساسات نسبت به دیگران عاجز و دیگران نیز از دریافت این حس زیبا از او بیبهرهاند. از آنجا که خداوند از روح خودش در انسان دمیده، باید این حس زیبا در انسان چنان فراگیر باشد که نسبت به تمام آفریدههای خداوند این عشق و محبت را داشته باشد و علاوه بر خانواده، نسبت به تمام انسانها و علاوه بر انسانها نسبت به جهان هستی و هر آنچه درآن هست، محبت بیقید و شرط داشته باشد تا اگر این محبت را از جانب آنها دریافت ننمود، دچار حس منفی نشود. زندگی بدون عشق و محبت، سرد و بیروح است، عشق و محبت، هم وجود آدمی را گرم میکند، هم باعث گرما بخشیدن به محیط اطراف میشود.
به امید آن روز که دنیایی پر از عشق، محبت، دوستی، صلح، آرامش و شادی داشته باشیم. در پایان از راهنمای بسیار خوبم خانم فاطمه عزیز و مهربان و همچینین خدمتگزاران سایت تشکر میکنم.
لژیون سردار
-----------------
سلام دوستان سارا هستم یک همسفر
«آنچه باور است محبت است و آنچه نیست، ظروف تهی است. من که میگویم، کلام خود نیست، بلکه فردی است در جمع بیکران هستی که باورش کار هر کس نیست، مگر معنی آن بداند که آن چیست؟»
اگر به متن و نوشتارهای این وادیها دقت کنیم، میبینیم که هر کدام از آنها گرهگشای بخش عمدهای از مشکلات و گرههای زندگی ما هستند که تا به امروز نمیدانستیم و نمیتوانستیم آنها را باز نمائیم.
وادیهای آموزشی کنگره برای درمان اعتیاد و در ادامه زندگی سالم، از موضوع تفکر آغاز میگردد (با تفکر ساختارها آغاز میگردد و بدون تفکر، آنچه هست رو به زوال میرود)
و به موضوع محبت در وادی چهاردهم، ختم میشود (آنچه باور است محبت است و آنچه نیست، ظروف تهی است)
با خواندن وادی چهاردهم، وادی سراسر عشق و محبت این بیت شعر زیبا به خاطرم آمد؛ عاشق را که حساب با عشق است، با معشوق چه حساب دارد؟
وادیها دایرهوار میچرخند تا از اولین، به چهاردهمین آنها میرسیم و این وادیها چراغ راه من رهجو هستند که سالیان سال راه را گم و در تاریکیها به هر دری میزدم؛ اما موفق نمیشدم و انرژی زیادی مصرف میکردم؛ ولی بهترین راه را در کنگره یافتم؛ راهی که هموار شده بود به بهترین شکل و آرام آرام نشانم دادند تا با حال خوش به مقصد برسم.
کسب معرفت در جهت خیرِ محض، رسیدن به محبت است و برعکس اگر در جهت شر باشد، نتیجهای جز دشمنی و کینه ندارد. پیمودن و عبور کردن از وادیهای کنگره به مفهوم آموزش، یاد گرفتن و عمل به آموختههاست. درمان اعتیاد هم بدون رسیدن به دانایی غیر ممکن است و پیمودن این راهها و فرا گرفتن این قوانین و عمل به آنها، چیزی جز تزکیه و رسیدن به دانایی نیست.
درک محبت بعد از بهدست آوردن دانایی میباشد و اگر محبت نداشته باشیم، ظرف وجودی ما خالی است.
پس از گذشت چندی فهمیدم کنگره به من نیازی ندارد، بلکه من به شدت نیازمند کنگره هستم تا به واسطه بخشش، حق انسانیت و خلیفةالهی را به جا آورم و در زمان قمار عاشقانه در لژیونی که نقطه اتصال خداوند با بنده است، شکوه انسانیت را با قدرت بخشش معنا و تفسیر کنم.
از دوران کودکی در خانواده با مفهوم بخشش نامأنوس نبودم و در حد توان با جان و دل کمک میکردم، اما هیچگاه به واژه بخشش از دید آقای مهندس نگاه نکرده بودم، در واقع کنگره دیدگاه من را به بخشش تغییر داد و به نوعی با تمام وجود خود را مدیون کنگره میدانم؛ زیرا در اوج تاریکیها با حالی آشفته وارد این مکان شدم، در صورتیکه اطلاعی نداشتم، با آموزشها و علم الهی آقای مهندس جذب این مکان شدم، ایشان دقیقا مصداق شعر:
«چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنی ست آن بینی»
برای من شدند تا دنیا را به شکل دیگری ببینم. انسانهایی در این مکان با بخشش خود، سبب خیر و برکت دیگران شدند و من آموخته بودم که بخشش باید بدون ریا باشد تا شخص متوجه نشود؛اما با ورود به کنگره و با توجه به بحث گلریزان متوجه شدم که آیه: «والسابقون السابقون ٱولئک المقربون» در این مکان چه زیبا تفسیر و معنا میشود؛ زیرا هدفی انسانی است و برای شخص خاصی نیست که آبروی او در خطر باشد و این موضوع برای من بینظیر بود. در حقیقت بیشترین دریافت من از کنگره، تغییر زاویه نگاهم است.
در آخر هم از راهنمای توانمند خودم، سرکار خانم معصومه عزیز تشکر میکنم که طعم بخشندگی را به من آموخت.
ویراستاران: همسفر نرگس، رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون دوازدهم) و همسفر معصومه، رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون یک)
تدوین عکس، ارسال: همسفر اعظم، رهجوی راهنما همسفر اعظم
همسفران نمایندگی شفا
- تعداد بازدید از این مطلب :
348