«بهنام خداوند بخشنده و مهربان»
سخنان ماندگار مهندس دژاکام: «اگر بدانیم که هستان، جایشان را به نیستان، که هست خواهند شد، میدهند؛ همه قضایا متفاوت خواهد شد.»
«بیا تا گل بر افشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم»
دوستان جمع عشق و محبت، نگاه مهربانتان را به خواندن دلنوشته صمیمی و آموزنده همسفر شهربانو عزیز (لژیون نهم) عضو لژیون سردار ۱۴۰۲، دعوت مینماییم.
سلام دوستان شهربانو هستم همسفر مجید
اگر کمی تفکر کنیم، خواهیم دید که پسانداز برای تمامی انسانها یک ضرورت است؛ اگر به این درک برسیم که تنها توشه من در جهان دیگر میتواند همین یاری رساندن و کمک ما به دیگران باشد، آنوقت در مییابیم که چرا باید کمک کنم؟ هر چند در وحله اول به خودم کمک میکنم؛آرامشی که امروز در زندگی برای خودم و عزیزانم بهوجود آمده، با هیچ سرمایهای قابل قیاس نیست و پرداخت بالاترین مبالغ در قبال دریافت سلامتی ناچیز است.
من دو سال زودتر از مسافرم وارد کنگره شدم، آنزمان هنوز مسافرم به کنگره نیامده بود! سال اولی که من در گلریزان شرکت کردم، مبلغ کمی در دستم داشتم و آن را کمک کردم و مبلغ دیگری را تعهدی به نیت مسافرم دادم. در روز گلریزان همه عزیزانی که عضو لژیون سردار میشدند، مبلغی بیشتر کمک میکردند. من از اینکه نتوانستم بیشتر کمک کنم یا عضو لژیون سردار باشم، خیلی ناراحت بودم، همانجا تصمیم گرفتم که انشاالله سال بعد بتوانم عضو لژیون سردار شوم؛ این شد که خداوند اذن ورود مسافرم به کنگره را صادر کرد؛ امسال هم خودم و هم مسافرم توانستیم عضو لژیون سردار شویم.
خدا را شاکرم که خودم و مسافرم عضوی از کنگره۶۰ هستیم؛ بهدلیل اینکه روزی درد بزرگی داشتیم و سختیهای بسیاری را طی کرديم؛ اما اکنون به جایی رسیدیم که هم آرامش روح و روان ما تامین شده و هم در ادامه بستری مناسب مهیا شده است که بذر مناسبی را بکاریم و این توشه را با خود همراه داشته باشيم.
نویسنده و تایپ: همسفر شهربانو عزیز (لژیون نهم)
ویراستاران: همسفر نرگس، رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون دوازدهم) و همسفر معصومه، رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون یک)
ارسال: همسفر اعظم، رهجوی راهنما همسفر اعظم
همسفران نمایندگی شفا
- تعداد بازدید از این مطلب :
169