English Version
This Site Is Available In English

اگر قوی نباشم و منابع اطلاعاتی‌ام را تقویت نکنم، در حرکت تبدیل به فاضلاب جوشان خواهم شد.(نمایندگی یاس)

اگر قوی نباشم و منابع اطلاعاتی‌ام را تقویت نکنم، در حرکت تبدیل به فاضلاب جوشان خواهم شد.(نمایندگی یاس)

نهمین جلسه از دوره  پنجاه و هفتم کارگاه‌های آموزشی _خصوصی نمایندگی یاس؛ به استادی مسافر مریم  راهنما، راهنما نگهبانی مسافر مریم و دبیری مسافر هاجر، با دستور جلسه «وادی یازدهم و تأثیر آن روی من» روز شنبه ۱۱ آذرماه ۱۴۰۲ رأس ساعت ۱۳:۳۰ آغاز به کار نمود.

سخنان استاد:

سلام دوستان مریم هستم یک مسافر.

در ابتدا  از خداوند سپاس گذارم که توفیق خدمت در این جایگاه را به من داد؛ زیرا به معنای واقعی انرژی می‌گیرم. از جناب مهندس و خانم فریبا سپاس گزارم که به من آموزش دادند، تا این شادی‌ها هرسال برای ما تکرار شود.امروز دستور جلسه در مورد: «وادی یازدهم و تأثیر آن روی من» و در ادامه  تولد پنجمین سال رهایی راهنما خانم زهره را داریم.

در مورد دستور جلسه اول؛ ما ۹ وادی را کار کردیم تا رسیدیم به وادی دهم که موضوع «صفت گذشته در انسان صادق نیست» را مطرح می‌کند. زمانی که  می‌خواهم صفتی را که در حال آسیب‌زدن به من است تغییر دهم، به انرژی نیاز دارم.در وادی یازدهم می‌آموزم وقتی قرار است صفت بدی را تغییر دهم، باید چشمه  جوشان شوم. حال برای این حرکت نیاز به انرژی دارم. وقتی حالم بد است، چشمه جوشانی وجود ندارد.

برای مثال در طبیعت چشمه‌ای که عمق زیاد و  آب فراوان دارد، تبدیل به رود خروشان می‌شود و با سرعت زیاد جاری می‌شود . ولی جایی که چشمه باشد؛ ولی عمق نداشته باشد، در ادامه گنداب می‌شود. حال در کنگره قرار است این انرژی را بالا ببریم تا بتوانیم حرکت کنیم و درنهایت به خوش برسیم.بنابراین، اگر دیدم حالم خوب نیست، یعنی  منابع اطلاعاتی‌ام درست نیست، جهت حرکتم درست نیست و باید نیروی خود را زیاد کنم. باید به این فکر کنم حتماً چیزی در وجود من بوده که خدا برای من خواسته و اجازه داده تا در این مسیر قرار بگیرم  و به حال خوب برسم.

حال که آمده‌ام و از صفت یک مصرف‌کننده، به مسافر تبدیل شده‌ام و در کنار راهنمایی که این مسیر را رفته است، منابع اطلاعاتی‌ام را قوی می‌کنم، باید همین‌طور ادامه  دهم؛ به این انرژی عمق داده  و بدانم این حرکت یک نیروی بسیار قوی نیاز دارد. اگر قوی نباشم و منابع اطلاعاتی‌ام را تقویت نکنم، در حرکت تبدیل به فاضلاب جوشان خواهم شد.

هرکس حرکت کند حال خود و خانواده‌اش خوب می‌شود  این نشان‌دهنده تلاش و حرکت و تغییر تو است. این وادی یادآور کتاب ادموند و هلیا است که اصلاً دلیل خلقت من مریم چه بوده است. قسمتی از این کتاب می‌گوید: اهریمن یاران خود را در لامکان گرد آورد و گفت به انسان یک ویژگی داده شده است که ما فاقد آن هستیم و ما برای اثبات شایستگی و برتری خود بایستی انسان را از طریق الهام و القا  از سیر صعودی‌اش منحرف کنیم  و آن ویژگی اختیار است.

شیطان می‌گوید: من بر شما تسلطی نداشتم جز اینکه شما را دعوت کردم و شما دعوت مرا پذیرفتید! من فقط یک مأموریت داشتم که شما را سر دوراهی قرار دهم و شما ارزش وجودی خود را بالا ببرید. این شایستگی فقط به انسان داده شده است.


صحبت‌های استاد در مورد پنج سال رهایی خانم زهره:

در ادامه  تولد پنجمین سال رهایی خانم زهره عزیز را جشن می‌گیریم. این روز زیبا را خدمت جناب مهندس، ایجنت محترم و خانم زهره  و خانواده‌شان تبریک می‌گویم.
آقای مهندس می‌فرمایند: هیچ حرکتی اتفاق نمی‌افتد و هیچ خیری به ما نمی‌رسد مگر اینکه در جمع باشیم. یک نفر نمی‌تواند اینجا بنشیند و تغییر جایگاه دهد و خانم زهره این تغییر جایگاه  را به زیبایی انجام دادند که به ایشان  و خواهران محترمشان تبریک عرض می‌کنم.
خانم زهره به معنای واقعی وادی یازدهم را به اجرا در آوردند و انرژی زیادی داشتند؛ ولی راهشان را بلد نبودند، تا این که راهنما شدند.
راهنما شدن ابتدای آموزش گرفتن است. ایشان مدتی در لژیون تازه‌واردین حضور داشتند و خیلی از تازه‌واردین به‌واسطه آموزش‌های ایشان در کنگره ماندگار شدید.

اعلام سفر:
نام راهنما: خانم مریم - آنتی ایکس مصرفی: تریاک - روش درمان: DST - داروی درمان: OT - مدت سفر اول: ۱۱ ماه و ۲۰ روز - مدت رهایی: ۵ سال و ۵ ماه و ۱۲ روز.

 


آرزو:
آرزوی اول: آرزوی من این است که ان‌شاءالله آموزش‌های  کنگره جهانی شود  و این تحقیقاتی که آقای مهندس در مورد بیماری‌های لاعلاج انجام می‌دهند،  به جاهای خوبی برسند و آدم‌های دردمند چه از نظر اعتیاد و چه از نظر بیماری‌های دیگر با دانش کنگره به درمان برسند.

 آرزوی دوم:  در دل بیان کردند.

صحبت‌های مسافر زهره:

سلام دوستان زهره هستم یک مسافر.

خدا را بابت امروز شکر می‌کنم. اگر بخواهم یک گریز کوتاه به گذشته بزنم؛ باحال خیلی بدی وارد کنگره شدم. در خانواده با اعتیاد بزرگ شدم و روزهای سختی را تجربه کردم  و همیشه دنبال جایی بودم که حالم خوب شود و به همین دلیل خیلی راه‌ها رفتم. سال ۸۵ رفتم کتابخانه سلمان فارسی و آن جا  روی یک تابلوی کوچک نوشته بود؛ کنگره ۶۰ .

در آن زمان  سیستم دیگری برای ترک می‌رفتم  و سؤال کردم کنگره ۶۰ چیست؟ گفتند: آنجا تریاک می‌دهند! و آدم‌ها را معتاد می‌کنند! من هم پیگیر نشدم. روز به روز حالم بدتر میشد ؛ و هر روز صبح  که از خواب بیدار میشدم، آرزوی مرگ داشتم .من  بچه‌هایم را کتک می‌زدم  و با آنها گریه می‌کردم و بعد به خانه پدرم می‌رفتم، مصرف می‌کردم تا  حالم بهتر شود و  باز فردا این روند و حال بد، تکرار می‌شد. البته من  با این حالی که داشتم، خود را مصرف‌کننده نمی‌دانستم و متأسفانه همیشه  دنبال حاشیه‌ها بودم.

خواهرم و برادرم کنگره آمدند و با وجود اینکه میدیدم چقدر حالشان خوب است، به این سندهای بدون نقص توجه نمی‌کردو .  فکر می کردم خانمهای مسافر یا کارتن خواب هستند و یا خانمهایی که نگاه خوبی به آنها نیست و با ناامیدی می گفتم کنگره هم مثل راههای دیگر هیچ فایده ای ندارد.

از راهنمای سفر اولم خانم مهری تشکر می کنم. در ادامه از راهنمایی خانم مریم بهره گرفتم و با آموزش های ناب ایشان توانستم اینجا بمانم و الان حال و احساس خیلی خوبی دارم. البته الان هم مشکلات هست . لی همین که در کنگره آموزش دیدم و روش درست زندگی کردن و به قول آقای مهندس علم زندگی کردن را یاد گرفتم، می توانم کنار مشکلاتم یک زندگی آرامی هم داشته باشم.

هزاران بار بابت اینکه کنگره را داریم، از خدای بزرگ تشکر می‌کنم. از جناب مهندس بنیان کنگره ۶۰، همین‌طور از خانم مریم راهنمای عزیز تشکر می‌کنم.از خواهرانم که همسفران خوبم بودند؛ خانم زهرا و خانم اعظم تشکر می‌کنم. ان‌شاءالله خدا راه را برای همه عزیزان خصوصاً آن‌هایی که در رنج سیگارکشیدن هستند، باز کند.

صحبت‌های مسافر زهرا:

سلام دوستان زهرا هستم یک مسافر

من هم این روز قشنگ را تبریک عرض می‌کنم. امیدوارم هر کسی در عذاب اعتیاد است، راهش به کنگره باز شود.سال ۹۱ بود که وارد کنگره شدم. خواهرانم قبل من وارد سیستم دیگری شدند و من هم رفتم؛ ولی بعد من پیش‌دستی کردم و آمدم قسمت خانم‌های مسافر و اعتیاد را زودتر شناختم و متوجه شدم که در چه تاریکی محضی از اعتیاد هستیم و  خود خبر نداریم. 

ما از بچگی خانواده خوبی داشتیم. پدری که به فکر بچه‌ها بود؛ اما زمانی که وارد دنیای اعتیاد شد، ما هم به دنبالش رفتیم. خدا را شکر می‌کنم که بعد از آن تاریکی، با کنگره آشنا شدیم. من قبلاً هیچ‌چیزی از اعتیاد نمی‌دانستم.

ما بعد از ازدواج  بچه‌ها را می‌بردیم مدرسه  و همه منزل پدر جمع می‌شدیم  که یک  دودی هم به ما بخورد  تا  حالمان خوب شود و بعد کم‌کم دیگر خودمان در راه افتادیم . وقتی  آمدیم اینجا  و صورت‌مسئله اعتیاد برایمان تعریف  شد، سفر کردیم  و سیستم ایکسمان  راه‌اندازی شد تا بتوانیم درمان شویم و در ادامه خدمت کنیم. امیدوارم خواهرم با رهایی‌های بیشتر بتواند، این خدمت را با سربلندی به پایان برساند.

تایپ: مسافر اعظم، لژیون بیست و‌یکم. نمایندگی یاس
ویرایش: مسافر شیما، لژیون نهم. نمایندگی یاس
بازبینی و ارسال: همسفر فاطمه
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .