گفتهها باید عین عمل یکسان باشد، از کوچکترین فرد تا بزرگترین فرد. اگر یک آموزگار، خود نداند که چه موضوعی را تدریس مینماید و به آن آگاه نباشد هرگز نمیتواند شاگرد خوبی داشته باشد، بزرگترین هنر و بزرگترین علم، علم زندگی کردن است، تمامی ادیان در پی این بودهاند که علم زندگی کردن را به انسانها بیاموزند و همه در تلاش هستند که علم زندگی را گسترش دهند، تمام علوم در خدمت این هستند که چگونه انسان زندگی کند و چگونه به حیاتش ادامه دهد که بالاترین راندمان و آسایش را داشته باشد. کسی که در کنگره ۶۰ به جایگاه راهنمایی میرسد و یا خدمت بالایی میگیرد شاید به اندازۀ لیسانس دروس را طی کرده باشد.
هر کسی که وارد کنگره میشود باید سواد خواندن و نوشتن را داشته باشد که بتواند بنویسد، همۀ بازیهای ما همین را آموزش میدهد، عرفان و همۀ گروهها در پرتو این هستند که هنر و علم زندگی را به انسانها یاد دهند، حالا طوری شده که ما تنها کاری که میکنیم این است که علم زندگی را فراموش کردهایم و به روی مسائل فرعی رفتهایم. در کنگره که روی درمان متد DST کار میکنیم مسئلۀ اعتیاد به راحتی حل میشود، مسئلۀ کاهش وزن و درمان سیگار به راحتی حل میشود، انواع و اقسام بیماریهای روانی داشتهایم که در اثر آموزش و هنر زندگی کردن حل شده است. وقتی هنر زندگی کردن را یاد میگیریم که چگونه برخورد کنیم؟ توقع ما از انسانها چه باشد؟ یا ساختار و تفکر انسان چگونه است؟ حس چیست؟ پنج حس درون و پنج حس بیرون چه کاری انجام میدهند؟ وظیفۀ عقل و دانایی مؤثر چیست؟ مثلث شخصیت و مثلث جهالت چه هستند؟ اینها همه آموزشهای غنی است. در چهارده وادی که ما در کنگره کار میکنیم، از وادی یکم تا دهم، دامنۀ کوه هستند که ما همۀ وادیها را کار میکنیم تا به وادی عشق میرسیم که قلۀ وادیها است. شخص اگر نداند که خودش در چه درجهای از معلومات قرار دارد نمیتواند به دیگران کمک کند. انسانهایی که دو شخصیتی هستند و خودشان قبول ندارند تمام مصرفکنندهها دو شخصیتی هستند و نمیتوانند یکنواخت باشند و با کوچکترین مشکل به هم میریزند، وقتی شخصیت ما ثابت میشود که کسی نتواند شخصیت ما را بهم بریزد، موقعای خیلی نیرومند خواهید شد و ثبات دارید که دیگران نتوانند شما را از تعادل خارج کنند.
علم زندگی، ما را به طرف تزکیه و پالایش میبرد یعنی دوری از ضدارزشها و حرکت به طرف ارزشها. چرا باید از ضدارزشها دوری کنیم و به طرف ارزشها برویم؟ چون ضدارزشها آسایش و آرامش ما را در زندگی بهم میریزند، برای ما مشکل درست میکنند و عمر ما را نابود میکنند. اگر ندانیم خودمان در چه مرحلهای از تزکیه قرار داریم چگونه میتوانیم به مقصد برسیم؟ اول باید بدانید که کجا هستید و در چه نقطهای از تزکیه قرار دارید، افراد باید اول وجود خود را بیابند چون خیلی از انسانها هستند که خودشان را گم کردهاند پس انسان اول باید خودش را پیدا کند، در کنگره هم اولین کاری که انجام میدهیم این است که آدرس انسانها را به خودشان میدهیم تا خودشان را پیدا کنند، اولین کاری رهجو باید انجام دهد این است که است که مسائل درونی خود را با راهنمایش به بحث بگذارد و هر چه در درونش است را باید بگویند البته منظور مسائل خصوصی نیست، مسائلی مثل: مصرف کردن قرص، مصرف کردن بعضی داروها که با درمان او تداخل دارد چیزهایی که برای درمان اعتیاد لازم است را حتماً به راهنما اطلاع دهد. تمام مسائل روحی و روانی، در جسم و فیزیولوژی ریشه دارند، مصرف قرصهای ضدافسردگی یا مصرف مواد برای رفع ناامیدی که موقت برطرف میشود چه کاری برای ما انجام میدهد؟ جز اینکه یکسری مواد شیمیایی وارد و جذب خون میشوند و خیلی از مسیرهای متابولیسم را تغییر میدهند و افسردگی موقت برطرف میشود. در کنگره روی تک تک مشکلات کار نمیشود، ما مسیر را میرویم و وادیها را کار میکنیم و به تدریج همۀ مشکلات حل میشوند، نه تنها مشکل اعتیاد برطرف میشود بلکه مشکلات دیگر نیز برطرف میشود و با حل شدن مشکل فیزیولوژی، مشکلات روانی هم حل میشوند.
باید خودت لذت گذشت را چشیده باشی تا بتوانی گذشت را به دیگران بیاموزی، اگر راهنما صالح نباشد و سرشتش خوب نباشد نمیتواند شاگردهای خوبی پرورش دهد باید گذشت را به شاگردان بیاموزد، هرکس که در کنگره ۶۰ خدمت میکند باید صالح باشد آن وقت نتیجۀ خوبی دارد، افراد صالح با سرشت خوب میتوانند به افرادی که نیاز به محبت دارند یا مشکل آنها با محبت حل میشود کمک نمایند. خیلی انسانها هستند که مشکل آنها محبت است، انسانی که میخواهد دست دوستی و یاری به سوی کسی دراز کند باید مراحلی را طی کند وقتی که مراحل طی شد و خواستههای درونی و بیرونی مشخص شد به مرحلۀ محبت میرسیم. مصرفکنندهای که وارد کنگره میشود اول باید قبول کند که مصرفکننده است و خواستۀ درونیاش را کاملاً عیان کند.مهمترین چیزی که ما باید به آن توجه کنیم هنر علم زندگی کردن است، از حیات برخوردار باشیم در بهترین شکل زندگی کنیم خداوند میخواهد که انسانها از زندگی کردن به آسایش و آرامش نسبی دست پیدا کنند و انسان در رنج و سختی نباشد.
نویسنده: همسفر فریده، راهنما همسفر (فاطمه لژیون یازدهم)
ویراستار و ارسال: همسفر زینب (خدمتگزار سایت)
همسفران نمایندگی حر
- تعداد بازدید از این مطلب :
298