English Version
This Site Is Available In English

معرکه‌گیری سبب دوری از هدف اصلی

معرکه‌گیری سبب دوری از هدف اصلی

دومین جلسه از دورۀ هجدهـم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰؛ نمایندگی گنجعلی خان کرمان؛ با استادی راهنما مسافر محسن، نگهبانی مسافر علیرضا و دبیری مسافر محمدصادق با دستور جلسه "رابطه یادگیری با معرکه‌گیری" و در ادامه تولد پنج سال رهایی مسافر شهرام 2 آذر ١۴٠۲ ساعت ١٧ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:
سلام دوستان محسن هستم یک مسافر. خوش‌آمد می‌گویم خدمت تمام عزیزان. خداوند را شکر می‌کنم که یک‌بار دیگر در خدمت شما عزیزان هستم، امروز که وارد کنگره شدم یک‌چیزی حدود ۴۰ تا ۵۰ درصد از چهره عزیزان برایم تازگی داشت.
جا دارد از راهنمای بزرگوارم مرحوم آقای هادی پناهی تشکر کنم، همچنین از دو ایجنت محترم که سازوکار این تولد را فراهم کردند و قدردان تمام عزیزانی باشم که این لحظه را با آرامش در کنارشان هستم.
دو تا دستور جلسه داریم که دستور جلسه اول راجع به یادگیری و معرکه‌گیری است و دستور جلسه دوم در مورد تولد آزادمردی یا ۵ سال رهایی مسافر شهرام است.
در مورد دستور جلسه اول رابطه یادگیری و معرکه‌گیری: شاید به جرات بتوانم بگویم رویارویی درونی که انسان با اعتیاد دارد، سنگین‌ترین و سهمگین‌ترین آزمایشی است که ما در طول حیاتمان با آن مواجه هستیم و بیرون آمدن از دنیای اعتیاد کار هرکسی نیست. چرا این‌قدر سهمگین و سخت است؟ چون اعتیاد نیرویی است که می‌تواند انسان را از عرش به فرش برساند.
مدتی پیش در اصفهان بودم، یک آقایی صحبت می‌کرد و می‌گفت من یک‌شب تا صبح در سطل زباله خوابیدم. چه چیزی قدرتمندتر از اعتیاد است که می‌تواند خانواده را از انسان بگیرد و کاری کند که انسان یک‌شب تا صبح در سطل زباله بخوابد.
اعتیاد زندگی‌ام را می‌گیرد، شغلم را می‌گیرد، خانواده‌ام را می‌گیرد.
آقای مهندس می‌فرمایند قدرتمندترین نیرویی که می‌تواند انسان را به قهقرای تاریکی برساند اعتیاد است.
من، انسان، اشرف مخلوقات هستم و تنها موجودی در این کره خاکی که قدرت اختیاردارم و می‌توانم از دو راه، یکی را انتخاب کنم، این در صورتی است که هیچ موجود دیگری این قابلیت را ندارد، حیوان فقط یک‌راه دارد.
کالبد دوم دارم، کالبد سوم دارم، حس دارم، تخیل می‌کنم، قدرت تفکر دارم... این‌ها توانایی‌های من انسان است. فقط یک پدیده‌ای مثل اعتیاد می‌تواند من را از بهشت موعود به جهنم موجود ببرد.
من فکر می‌کنم هیچ نیرویی در هستی به این قدرتمندی وجود ندارد. بدین‌جهت یک کار بسیار سختی را در پیش رودارم، اینکه بخواهم از این جهنم دربیایم، از این درد، از این رنج دربیاییم کار ساده‌ای ندارم. هر موضوعی که من را از آن هدف اصلی خودم دور کند، آن می‌شود معرکه‌گیری. من برای اینکه از اعتیاد خارج شوم، احتیاج به دانایی دارم، تسلیحات من، آن دانش و آگاهی است که همراه من است.
اینجا یک مثلث دانایی داریم که تشکیل‌شده است از تجربه تفکر و آموزش. مهم‌ترین عاملی که می‌تواند در این جهان خاکی، زندگی را برای انسان راحت‌تر و کم رنج تر کند، آموزش یا همان علم است. هر چیزی که در من مانع از گرفتن آموزش بشود، معرکه‌گیری و منیت در آن سهیم است.
من به تجربه به شما می‌گویم بزرگوارانی که دنبال پدیده معرکه‌گیری هستند، هیچ‌وقت سفر خوبی را نخواهند داشت و به‌ سلامت به مقصد نمی‌رسند. جمله پایانی: قلک پر، صدا ندارد، اگر درونم آگاهی و دانایی باشد هیچ‌وقت سروصدای من بیرون نمی‌آید.

دستور جلسه دوم در مورد تولد ۵ سال رهایی و آزادمردی مسافر شهرام است.
من ابتدای سخن را با یک پیام از استادهای آقای مهندس شروع می‌کنم. ما شاهد و ناظر گم‌گشتگانی هستیم که هرگز فکر نمی‌کردند کوره‌راهی بیابند و این لطف پروردگار است که باران رحمت خود را بر بام اینان می‌بارد، درصورتی‌که دیگران با داشتن بام‌های بسیار وسیع از این بهره بی‌نصیب می‌مانند. فکر می‌کنم این پیام درخور آقای شهرام باشد، گم‌گشتگانی که هیچ‌گاه فکر نمی‌کردند کوره‌راهی بیابند.
خاطرم است زمانی که آقا شهرام وارد لژیون شدند، باور و ایمانی به اینکه می‌توانند درمان بشوند نداشتند.
یکی از اولین خاطراتی که من از آقا شهرام به خاطر دارم، جشن هفته همسفر بود و آقا شهرام به‌ اتفاق همسفرشان تشریف آوردند، من اولین بار اشک‌ها و لبخندهای ایشان را آنجا دیدم.
خاطره دیگر، قبلاً این سالن فقط سمت راست بود و سر لژیون به آقا شهرام اجازه دادم که پول صبحانه را جمع کند، آقا شهرام سه بار دستش را بالا آورد و استاد به ایشان اجازه نداد و آقا شهرام فوق‌العاده به هم ریختند و بعد از جلسه ۱۵ دقیقه با ایشان صحبت کردم. بعد از رهایی، اولین دوره مرزبانی، ایشان یکی از مرزبانان بودند و بعد از آن در بخش OT خدمت کردند و این اواخر در بخش کلینیک‌ها و مسئول مبصرهای کلینیک‌ها هستند.
کالای بی‌بهای دیروز، امروز بها یافته است. کسی که در سفر اول آن‌همه به‌هم‌ریختگی داشت، به‌جایی می‌رسد که در سفر دوم ۵ سال خدمتگزار دیگران باشد و این بزرگی و بزرگ شدن انسان را نشان می‌دهد.
قسمت پایانی صحبتم را با این جمله تمام می‌کنم، انسان اگر می‌خواهد به ارتقا برسد باید تغییر جایگاه بدهد. اگر من یک خدمتی را برای مدت طولانی انجام بدهم، دچار سکون و یکنواختی می‌شوم. به‌ ناچار باید تغییر جایگاه داد تا انرژی جدید به دست آورد.
فکر می‌کنم جایگاه بعدی ایشان شال راهنمایی باشد انشا الله. من خودم بیشترین آموزشی را که گرفتم سر لژیون بود، زمانی که راهنما بودم. امیدوارم که سال آینده ایشان را در این جایگاه و کسوت ببینم. از اینکه به صحبت‌های من گوش دادید متشکرم.

سخنان مسافر شهرام:
سلام دوستان شهرام هستم مسافر.
سپاسگزاری می‌کنم از تمام عزیزانی که در مشارکت خودشان به من لطف داشتند و باعث شدند که من انرژی مضاعف بگیرم. تشکر می‌کنم از مرزبانان محترم و ایجنت محترم که در شعبه گنجعلیخان این بستر را فراهم کردند که من تولد پنج سال رهایی‌ام را در این نمایندگی برگزار کنم. تشکر می‌کنم از آقا محسن راهنمای بزرگوارم که همراه با دوستان هم لژیونی امروز تشریف آوردند.
تشکر می‌کنم از بنیان کنگره آقای مهندس، خانواده محترمشان که این بستر را فراهم نمودند که من توانستم با آن اوضاع و احوالی که داشتم و فکر نمی‌کردم که روزی بتوانم یک ساعت مواد مصرف نکنم، الآن به جایگاهی رسیدم که 5 سال رهایی دارم و از بند مواد آزاد هستم.
خدا را شکر می‌کنم اگر که احترامی است، عزتی است، اگر که هر اتفاق خوبی است، در کنگره برای من افتاده و من مورد لطف دوستان قرار می‌گیرم، جز لطف کنگره چیزی در کار نیست. اگر که به‌قول‌معروف بنده رو مورد لطف خودشان قرار می‌دهند، فقط از برکت کنگره است.
من معتقد هستم که هیچ انسانی نمی‌خواهد که دست به مواد مخدر ببرد و بگوید من می‌خواهم معتاد بشوم، هیچ‌کس روز اول همچنین قصدی ندارد، وقتی شما نامزد اعتیاد هستید و شروع می‌کنید و دست به مواد می‌برید، آرام آرام وارد دنیای تاریک اعتیاد می‌شوید و وقتی‌که درگیر اعتیاد شدید دیگر برگشتی وجود ندارد.
من هم به‌واسطه اینکه آدم لذت‌جویی بودم سعی می‌کردم در تمام محافل باشم و باعث شد که در دریای اعتیاد غرق شوم، واقعاً اوضاع بدی داشتم، از همان سال‌های اول که درگیر مواد شده بودم نمی‌دانستم که چه‌کار کنم، فقط به کمپ نرفتم، همه روش‌ها را امتحان کردم.
سپاسگزارم از خداوند که راه کنگره را به من نشان داد، خدا را شکر می‌کنم که در عصری زندگی می‌کنم که آقای مهندس و خانواده محترمشان حضور دارند.
روز اول که وارد کنگره شدم، نمایندگی در خیابان آزادگان بود، از در که وارد شدم، آقای مجید زنگی‌آبادی با آغوش باز از من استقبال کرد، بعد رفتم جلوتر دیدم آقای زارکویی هستند، آقای مجید میرحسینی بودند، آقای مجید فضل علی بودند، دلم گرم شد. جلسه اولم با آقای حمزه فلاح بود، جلسه دومم با آقای طاهری بود، خیلی آدم معرکه‌گیر، پرادعا و مغروری بودم، کسی نمی‌توانست من را قانع کند، جلسه سوم هم ساختمان جابجا شد و رفت به محله سیدی و آقای طوسی، زارکویی و مجید فضل علی بودند که جلسه سوم من را برگزار کردند که یک‌جوری من را قانع کنند.
خواست خدا بود که من وارد لژیون دوم شدم و سفرم را شروع کردم و رهجوی آقای محسن نقدی بودم و در دوره مرزبانی در خدمت آقای علیرضا دژاکام رهجوی ایشان بودم، اگر در کرمان کنگره‌ای است، سقفی است و صندلی وجود دارد، جز زحمت‌های آقای علیرضا دژاکام هیچ‌چیزی نیست.
وقتی سفرم را شروع کردم، اتفاقات شروع شد، بعد از 15 سال کار با مدیرعامل محل کارم بحث کردم و اخراج شدم، دقیقاً روزی بود که من سفرم را شروع کرده بودم، همین‌جور پشت سر هم انرژی‌های منفی می‌رسید؛ اما من خواسته درمان داشتم، من در طول سفر اولم سعی کردم فرمان‌بردار راهنمایم باشم، یک جلسه غیبت نداشتم، سفر خوب و راحتی داشتم و سعی کردم از آموزش‌های کنگره استفاده کنم.
به‌هرحال به رهایی رسیدم و خداوند به من اجازه داد که در کنگره خدمتگزار باشم. در جایگاه‌های دبیری، نگهبانی و استاد جلسه خدمت کردم. مرزبان شدم بعد مسئول اوتی شدم، ما هیچ‌وقت نمی‌توانیم برای خودمان جایگاه انتخاب کنیم، این جایگاه‌ها هستند که ما را انتخاب می‌کنند.
از اینکه به من فرصت داده شد تا بتوانم این 5 سال رهایی را با شما دوستان عزیز سهیم باشم و بتوانم یک پیام‌آور خوبی برای همه عزیزان باشم، بسیار سپاسگزارم. از همه عزیزان تشکر می‌کنم از آقا محسن استاد عزیزم واقعاً سپاسگزارم. خیلی خوشحالم که در کنار دوست عزیزم علیرضا، نگهبان جلسه هستم و خیلی متشکرم که به صحبت‌های من گوش دادید.

عکس: راهنمای تازه واردین مسافر محمد
تایپ ویرایش و بارگذاری: مسافر سعید

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .