English Version
This Site Is Available In English

رسالت من و قلمم

رسالت من و قلمم
نوشتن به اشتراك گذاشتن اندیشه است و نمایش اندوخته‌های ذهنی من، یك طریق تعامل بسیار گیرا و مؤثر با افراد دیگر، یک‌راه ارتباطی سریع  و وسیع.

قلم به من  بال پرواز می‌دهد، دانش و تجربه مرا در جوامع مختلف  با هر نوع دیدگاه و نگرشی  نشر می‌دهد و تأثیری شگرف در اذهان می‌گذارد، قلم مقدس است، قلمی كه قدرت مطلق بدان سوگند می‌خورد  قلمی ست كه درراه اعتلا و ارتقاء بزرگی بشر می‌نگارد و مسیری به‌سوی نور و روشنایی را درمی‌نوردد و آدمی را از جهل و نادانی می‌رهاند، از منفعل بودن و بی‌تفاوتی!

قلم من باید متعصب و حساس بر اوضاع حاكم بر جهان، در باب درد و رنج‌های بشر همواره در حال یافتن كور سویی از نور باشد و با تمام جوهره‌ی وجود، دغدغه‌اش كشف داروی درمان دردهای بشریت  باشد، دردهای روانی و جسمی و درد سهمگین فكرهای شیطانی، باید قلمم را با تمام توان بر لوح سفید قلب كاغذی دفتر حقیقی و در صفحه مجازی بفشارم تا دردهای مردم را بر سینه‌ی آن حك كنم، بگویم دردتان درد من است و غم و رنجتان غم و رنج من، بگویم سال‌ها مثل شما روزگار بدی داشتم و حال مجنونی و دلی آكنده از سیاهی ، اما  اكنون حال دلم خوب است و هوای خانه‌ام بهاری، پنجره‌ی دلم تمام تاق گشوده در روشنایی! بگویم دردی را كه تو بدان گرفتاری را بهتر از خود درد می‌شناسم و می‌دانم كه چه رنج‌ها بر جسم نیمه‌جان  و روی  خسته‌ات نشسته، می‌دانم بارها ناامید شده‌ای و درمانده، می‌دانم بارها و بارها آرزوی مردن کرده‌ای و خلاصی و رهایی از اسارت این غول خوفناك را باور نداری! اما من این راه و مسیر جاده‌ی رهایی را با جرقه نوری در دست پیموده‌ام و سبك شده‌ام مثل پر قو، سفید و خالی از سیاهی و پر از امید و شوق زندگانی!

و امروز سر برافراشته و محكم چون كوه پشت تو می‌ایستم با آسمانی پر از ستاره در یک دست و آفتاب عالم‌تاب در دست دیگر، راهنمای تو می‌شوم كه بدانی امروز روز رهایی توست،  از این بند اسارت! روز گسستن زندان توست فقط كافی ست دستت را به سویم دراز كنی تا مشتاقانه و پر از شور و شرر دستانت را با گرمای دم مسیحایی‌ام با دستانم گره زنم و تو را تا اوج آسمان آزادی برم تا چون عقاب به پرواز درآیی و نوازش دست خدا را به چشم دل ببینی گه چگونه تو را بار دیگر احیاء كند!

من می‌خواهم به تمام جهان و جهانیان با صوتی سهمگین و غرنده چون غرش غضب‌آلود آسمان،  فریاد زنم اعتیاد درمان دارد، اعتیاد درمان دارد، اعتیاد درمان دارد!

بگویم كه ای دزدان سر گردنه و ای انسان‌نماهای متظاهر و متقلب، بساط سرکیسه كردن انسان‌هایی به این حال‌وروز را جمع كنید، كه امروز پیر و مرید من، داروی شفابخش تن رنجور و درمانده این انسان‌های گرفتار را جسته است و با قاطعیت و با در دست داشتن سندهای بدون نقص از انسان‌های رهاشده در این وادی می‌گوید كه درمان اعتیاد فقط و فقط یک‌راه دارد و لا غیر و همانا روش تدریجی با  شربت معجزه‌آسای تریاك  است  و آموزش جهان‌بینی كه در این راه، جسم و روان و فكر هر سه بار دیگر حی شود و هر چه غیرازاین باشد راهش به تركستان است.

 
رسالت قلم من امروز بسیار بیشتر و سخت‌تر از دیروز است، امروز كه من خود به چشم سر و جان دیده‌ام كه چگونه تمام ذرات وجودم زنده شده است و چقدر حال دلم خوب است و روزگارم شیرین، بر من واجب است كه به كمك دیگرانی كه هنوز راه نجات از این ماده افیونی را نیافته‌اند بروم و هرروز بنویسم و بنویسم، حتی برای یك نفر، وظیفه من نمایاندن راهی ست كه خود پیموده‌ام و معجزه‌های آن را مستقیم دیده‌ام.

قلم من سلاح من است، سلاحی در دستم تا به‌وسیله آن به نبرد نرم با نیروهای منفی و اهریمنی بشتابم كه با تمام قوا و مجهز و مسلح تمام‌قد ایستاده‌اند تا انسان و انسانیت را به انزوا و اضمحلال كشند.

رسالت من و قلمم
لیلا همسفر عبدالخالق
ویراستاری و ثبت: مسافر محمد بیشکی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .