هشتمین جلسه از دور بیست و سوم کارگاههای آموزشی کنگره 60 مخصوص لژیون پزشکان پارک طالقانی با استادی دکتر بهنام و نگهبانی جناب مهندس دژاکام و دبیری دکتر سارا با دستور جلسه خانواده THC روز جمعه دوازدهم آبان ماه 1402 رأس ساعت 8 صبح آغاز بکار کرد.
.jpg)
سخنان استاد:
سلام دوستان بهنام هستم یک همسفر. من دکتر بهنام شاهمحمدی هستم مؤسس و مسئول فنی کلینیک مهرنام منطقه 19 تهران سه راه شریعتی.
چند جلسه گذشته همکاران عزیزم کامل در مورد حشیش توضیح دادند که من خیلی استفاده کردم از این جلسات خصوصاً جلساتی که عزیزان مسافرِ رها شده هم بودند و از تجربیاتشان استفاده خیلی خوبی کردم. واقعیت این است بچههایی که برای درمان پیش ما میآیند بعد از بحث درمان خیلی کم پیش میآید که ببینیمشان، بنابراین نگاهی که نسبت به حس و حالشان دارید در موقع مصرفشان و در حین درمانشان است که طبیعتاً یک سری از حرفهایی که میزنند خیلی نمیشود به آنها استناد کرد. ولی عزیزانی که کنگره آمدند، درمان شدهاند و حالا چند ماه از درمانشان گذشته و حالا برمیگردند آن گذشته را تعریف میکنند خیلی به آدم کمک میکند که حس و حال بچهها را در آن موقع بفهمد و اینکه بتواند پیت فالهای درمانی خودش را متوجه بشود. حشیش، میدانیم که بههرحال شایعترین ماده بهنوعی مخدر مصرفی، منظورم از مخدر یعنی مجموعهایی از مخدرها و محرکهاست که حشیش شایعترین هست و بیشترین تعداد مصرفکننده را در کل دنیا دارد و بهتبع آن در ایران. در ایران هم متأسفانه این فاجعه اتفاق افتاده که بسیار در حال زیادشدن است. حتماً تابهحال هم دیده و هم شنیدهاید که در مهمانیها خصوصاً مهمانی جوانان بسیار گسترده شده و عملاً نوعی روتین شده که در کنار مشروب بسیار زیاد مصرف میشود، باهم مصرف میشود. به قول خودشان بحث (چت مستی و...) که واقعاً شرایط خیلی بدی را به وجود میآورند. حال قرار نیست در مورد این چیزها خیلی صحبت بکنیم و میخواهیم مستقیم برویم روی بحث درمان منتهی این چند کلمه را گفتم چون فکر میکنم که باید ما درمانگرها یک مقدار دقت بیشتری به مبحث حشیش بکنیم. یک مقدار آن باورهای قدیمی را که (حالا اعتیاد ندارد، حالا مسئله ندارد یا عوارض سنگین ندارد) حتماً باید کنار گذاشته شود. در همین سمینار دانش اعتیاد امسال بود که یک آمار واقعاً تلخ که حدود 53% الی 54% مصرفکنندگان امروزی حشیش در جامعه سنین بین 15 تا 29 سال هست؛ یعنی بهشدت به سمت مصرف جوانی و تینیجری رفته است حال که از قدیم هم بوده ولی حالا این موضوع بسیار گستردهتر شده و میدانیم که هم شدت آسیب، هم میزان اعتیاد، وقتیکه در آن سنین شروع بشود بهشدت بالاتر است. عارضم خدمتتان میان صحبتهای مهندس قرار بود که ما یک مروری بکنیم به درمانهایی که الآن بهصورت آکادمیک و کلاسیک در مورد حشیش انجام میشود و یک نقد مختصری برایشان داشته باشیم. قبل از اینکه من آن چند درمان را توضیح بدهم چند نکته خدمتتان عرض میکنم به آنها دقت بکنید چون فکر میکنم مهم هست در فهم درمان. اولین نکته اینکه در بحث حشیش، این را احتمالاً شاید خودتان هم تجربه کردهاید که یک نفر که مصرفکننده حشیش است علی رقم اینکه شاید مقدارش زیاد نباشد و یا عوارض خیلی سنگینی هم نداشته باشد اما در کمال تعجب میبینید که ترک دادن آن بسیار کار سختی هست.
حداقل تجربه خود من میگوید کسی که میآید و مصرفکننده هروئین است، کسی که میآید و شیره را در مقادیر زیاد مصرف میکند حتی مصرفکننده شیشه هم اگر هست خیلی اوقات درمانش بسیار راحتتر از کسی است که حشیش را آنهم نه با مقادیر عجیبوغریب، مصرف میکند. این یک نکته است که داخلش خیلی چیزهای مهمی است، خیلی علتها را دارد اما حتماً یکی از علتهای آن مبحث انگیزه است؛ یعنی آن مصرفکننده حشیش این باور را دارد که حالا آنقدر هم کار بدی نمیکند یا آنقدر هم عوارض سنگینی ندارد و آن انگیزه لازم را مثلاینکه پیدا میکند. دومین نکته درباره حشیش که من و شمای درمانگر باید به آن دقت بکنیم این است که ماه اول بیشترین حجم و فشار روی کسی است که میخواهد ترک بکند از این نظر مانند سیگار است؛ یعنی کسی که میخواهد حشیش را کنار بگذارد بیشترین فشارها بیشترین علائمش چه جسمی و چه روحی بحث ماه اول آن هست یعنی اگر در ماه اول ما بتوانیم آن را کنترل بکنیم خدمت بزرگی کردهایم. در مورد هروئین، در مورد شیشه، در مورد مخدرهای دیگر ما میدانیم خب معمولاً به اینگونه نیست بهعبارتدیگر یک کسی که بهطور مثال شیشه مصرف میکند خیلی راحت بارها پیش من میآید و میگوید که من بارها شده است که 3 ماه یا 3 هفته یا یک ماه یک ماه و نیم مصرف نکردم، من هم میگویم که مهم نیست اگر سه ماه اگر شش ماه اگر هشت ماه مصرف نکردی بهقولمعروف آن حساب است و همانند این است که میگویند جوجه را آخر پاییز میشمارند. حال عرض بنده به شما این است که برگردیم سراغ این داستان که در روشهای آکادمیک ما چطور کار میکنیم و پیت فالهای کار چیست... توضیحات کلّی کار را من میدهم. من تأکید میکنم در خصوص عزیزان روانشناس چون واقعیت اینِ است که درمانهای حشیش در بیشتر کلینیکها و در فیلد کلاسیک کار، به عهده عزیزان و همکاران روانشناسمان هست و ما از تکنیکهایی که آنان استفاده میکنند عملاً در درمان حشیش دخیل میکنیم. تکنیکهای مختلفی است. سه تا چیزی که حالا بولد تر است و بیشتر استفاده میشود در کل جهان و بهتبع آن ایران، سه روشی است که یکی از آنها را ما به اسم (مت امیتی) میشناسیم دیگری را به اسم (سی بی تی) که ماتریکس هم بهنوعی از همین است میشناسیم و یکی هم که (سی) است. یک توضیح خیلی کلّی در مورد هرکدام میدهم، چون بههرحال هرکدام چندین ساعت توضیح میخواهد ولی ما فقط کلّیت آن را بدانیم کافی است. در روش (مت) یا (ام ای تی) تکنیکها یا روشهایی که است فوکوس میکنند روی تولید انگیزه برای درمان ساده و حالا خیلی فارسی بخواهیم بگوییم میشود مصاحبه انگیزشی. در این شیوه باور بر این است که اصل پیت فال درمانی، اصل مشکل درمانی این عزیزان این است که انگیزه ایی برای درمان ندارند پس اگر ما بیاییم و تمرکز کنیم و انگیزه را در آنها بالا ببریم، بیمار ما به مرحله درمان میرسد. در این شیوه بحث پرهیز، خیلی مبنا نیست یعنی اینطور نیست که بگوییم شما از روز اوّل اصلاً مصرف نکنید، بحث پرهیز و بحث مصرف نکردن، قرار است در این روند درمان اتّفاق بیفتد یعنی قرار است که آرامآرام به جلو بروید و آن انگیزه را در بیمار بالا ببرید و در آنجایی که آن فرد را کاملاً آماده تغییر دیدیم و آن انگیزه به یک سطح مناسب بالا رفت، آن زمان، پرهیز و مصرف نکردن را بهعنوان یک آپشن جلوی فرد قرار دهید که اکنون این توانمندی را دارد که مصرف نکند. تکنیکهای مختلفی هم استفاده میشود. بحثهایی مثل ابراز همدردی که ابراز همدردی با فرد، گوش کردن فعال، بحث تعمق، بحث دادن کامنت های مثبت که فرد احساس کند که شما کاملاً در کنارش هستید و حس کند که شما میخواهید برایش کاری بکنید. بهطور خلاصه اگر شما را باور کند، در این تکنیک خیلی دست شما را میگیرد که کمک بکنید یک اتفاقی بیفتد. شیوه دیگر صحبت آن شد، بحث سی بی تی هست که در این سیستم این باور است که رفتارهای ما از آن نشأت میگیرد. از بحث شناختهای ما و باورهای ما یعنی ما این باور را داریم که اگر سیستم های فکری افراد سیستمهای باوری افراد را درست کنیم بهتبع آن رفتارشان نیز درست میشود. پس در سیستم سی بی تی که عرض کردم که ماتریکس هم به این نوع هست، ما میآییم و روی این زمینه کار میکنیم که افکار بیمارمان را اصلاح کنیم و آن سیام هم که همان مدیریت مشروع است یک مدل از چنین چیزی است که در طی مسیر به بیمارمان با دادن توکن ها و گین های مثبت و در حقیقت پاداشها، سعی میکنیم که رفتار مثبت او را تقویت کرده و او را به سمت درمان ببریم. این سه چیز که عرض کردم خدمتتان معمولاً اینگونه جزءبهجزء انجام نمیشود. آن چیز که حال روتینتر و شایعتر است بهعنوان یک پکیج درمانی و در دنیا شناخته میشود این است که این سه جزء را با یکدیگر ترکیب کنیم. معمولاً هم در یک بازه زمانی یا یک دوره سهماهه (به عبارتی یکفصل 12 جلسه به فاصله هفتهبههفته) برای فرد انجام میگیرد و اتفاقاً اصرار هم هست که بیش از سه ماه هم نشود یعنی دیده شده است که بعد از سه ماه ازلحاظ آماری دیده شده، علاوه بر اینکه درمان بیشتری رخ نمیدهد بلکه ریزش بیشتری هم ممکن است رخ بدهد، چون میگویند سقف و تحمل بیمار برای این درمان و این مشکل خاص، بحث حشیش، بیش از این نیست و فکر میکند که بیش از این انرژی خود را هم ازلحاظ مالی و هم ازلحاظ زمانی از دست میدهد؛ بنابراین توصیه بر همان 12 جلسه میباشد. حال برگردیم و ببینیم تمام این مسائلی که گفتیم چه بازخوردی برای ما دارد. این سه مطلب بولد است ولی چیزهای دیگر و بحثهای دیگری هم است. جالب است هنگامیکه بررسی میشود ازلحاظ آماری میزان موفقیت درمانی این پکیج ارائهشده از سمت ما حدود 25% تا 35% هست. در بهترین شرایط و در بهترین جوامعی که ازلحاظ علمی روی این قضیه خیلی کار شده است یعنی تقریباً یکچهارم یا یکسوم بیماران به این شیوههایی که عرض کردم خدمت شما میتوانند درمان حشیش در آنها انجام بشود و دیگر مصرفکننده حشیش نباشند. خیلی جالب است که در این افراد چیزی حدود 4% آنها تقریباً نصفشان، تمام 12 جلسه را میآیند ولی در تمام مدت سه ماه مصرفشان را نیز میکنند، جلسه میآیند مصرف هم میکنند بعد از پایان جلسه از ما جدا شده و به همان سبک باز ادامه میدهند. بین 10% تا 15% هم از اول تا اواسط کار همکاری میکنند ولی در اواخر کار ول کرده و یا ضعیفتر عمل میکنند. حدود 30% یا یکسوم هم همکاری کامل میکنند و این اتفاق خجسته برایشان رقم میخورد و ترک میکنند. پس در همین قسمت بهطور واضح مشخص هست که این درمانها حتماً درمانهای کاملی نیستند ولی واقعیت این است که الآن زور امروزه آکادمیک و کلاسیک ما همین است.
.jpg)
قرار بر این شد که نقدی بر این موضوع کنیم و من تصور میکنم که همه همکاران با بنده همنظر باشند. یکی از بزرگترین مشکلاتی که در این درمانها موجود است این است که آن عزیزی که در جلسات نشسته است و ما برای او صحبت میکنیم و سعی در درمانش داریم، اگر جزء آن 40% از افراد نباشد که مفصل در حال مصرف هست، خمار در جلسه نشسته و خیلی سخت است به چنین شخصی چیزی را یاد دادن یا فهماندن یا کمک کردن و یا اینکه از او بخواهیم که کار بزرگی را انجام دهد؛ بنابراین بهعنوان بزرگترین نقد میتوان گفت که بودن دارو در این سیستمهای درمانی، معضل بزرگی را حل و رفع میکند. البته پیشنهادهایی نیز شد که ما در همان ماه اول که اوج پیک علائم بیمار است از دارویی به اسم گاباپنتین استفاده بکنیم که بیقراری، خشم، بیخوابیها و ... را کمی رفع کند. زمانی صحبت شد که از قرصهای مارینول که همان کانابین های صنعتی است استفاده کنیم که تقریباً مانند همان ریتالینی است که در زمان شیشه به بیماران میدادیم یا آدامسهایی که برای ترک سیگار میدادیم همانند اینها بیاییم و از مارینول استفاده کنیم که متوجه شدیم که در عمل آنقدر هم مؤثر نیست. بههرحال نقطهضعف بزرگ شیوههای درمانی که عرض کردم خدمتتان ازنظر بنده، نبود ماده هست. این هم تئوری است و هم عملاً بارها خود من میبینم البته امروزه به دلیل کمتر شدن جذابیت و امیدواری در این سیستم، ما خیلی کمتر در این سیستم فعال هستیم ولی در همان زمان که فعال هم بودیم، میدیدیم که افرادی که میآیند بهسختی جلسات ما را تحمل میکنند و با خوشحالی بعد از اتمام، جلسه را ترک میکردند یعنی فقط منتظر بودند که جلسه تمام شود و بروند و علتش هم که بسیار واضح بود، حال خوبی نداشتند؛ بنابراین وجود دارو در این سیستم بسیار و بسیار مهم است. من چند نکته کوچک هم بگویم چون امیدوارم در آینده هم شما کمک کنید و هم جناب مهندس دژاکام کمک کند که این بحث را تکمیل کنیم. حقیقتاً همانطور که در اول گفتم نبود انگیزه بزرگترین و مهمترین چالش درمان است و نبودش کار را بسیار دشوار میکند. احتمالاً دیدهاید که همکاران درمانگر اعتیاد که عزیزان و نزدیکان خودشان (همسر، پدر، فرزند) اعتیاد دارند و کاری از دستشان برنمیآید همین موضوع در راهنمایان کنگره 60 هم وجود دارد یعنی شما بهترین راهنمای کنگره را میبینید که علاوه بر خودش همسرش هم راهنمای همسفران است ولی فرزندشان مصرفکننده است. این چالش که چطور ممکن است کسی که در یک خانواده که بهترین درمانگران اعتیاد هستند، چه بهطور آکادمیک چه ازلحاظ پزشکی، زندگی میکند ولی باز مصرفکننده میماند و حاضر به ترک مواد نیست؟ این بزرگترین چالش بنده در این سالها در بحث درمان اعتیاد بوده و هست. امروزه به نظر بنده با آمدن شیوه دی اس تی و وجود مجموعه کنگره 60 کار درمان برای شخصی که خواستار درمان است عملاً تمامشده هست؛ یعنی اگر کسی باور درمانی داشته باشد و خودش بخواهد که مشکلش حل بشود با آمدن به کنگره 60 نهتنها مشکل حل شده بلکه در کمال خوبی و راحتی این اتفاق میافتد. بهطور مثال بهغیراز گذرگاهها یا پیچهایی که باید از آنها عبور کند طی کردن این مسیر برای او لذتبخش هم خواهد بود و در این هیچ شکی ندارم ولی یک معضل بزرگ، جمعیتی است که ناگفته نماند متأسفانه جمعیت خیلی زیادی هم هستند و آنهم افرادی هستند که انگیزه درمانی ندارند، اصلاً وارد نشدن، وارد شدن و شکست خوردند و سرخورده و ناامید شدند، چه باید کرد که این افراد را درمان کرد، این معضل اصلی است که اگر رفع بشود آنوقت به نظر بنده میتوان گفت که دفتر درمان اعتیاد بسته شده. ببخشید که بیش از زمانم صحبت کردم ممنونم از اینکه وقت گذاشتید و حوصله کردید. متشکرم.
.jpg)
سخنان آقای مهندس:
من معمولاً صحبت نمیکنم که بقیه عزیزان هم صحبت کنند و مشارکت کنند ولی امروز ناگزیر وارد بحث میشوم، سه روش را دکتر بهنام گفت که هر سه به عقیده من همان گربه شرودینگر است که در یک اتاق تاریک یک آدم نابینا به دنبال یک گربه سیاه میگردد که اصلاً آن گربه سیاه در آن اتاق نیست، هر سه تا روش که گفتید به نظر من هیچکدام درست نیست و به عقیده من جواب نمیدهد، اصلاً یکچیزهای پرتوپلایی است، این ۴۰ درصد و ۳۰ درصد و اینها به نظر من درست نیست، اصلاً امکانپذیر نیست، اگر ۴۰ درصد باشد این خیلی عالی است، اینها بعضیها هستند خودشان دلشان میخواهد ترک کنند، خیلیها کلینیک هم نمیروند، دکتر هم نمیروند، این اثر آنها نیست، نمیتوانیم بگوییم این اعداد و ارقام اثر آن است، اینها حتی ۵ درصد هم نیست، چون در صحبتهای دکتر بهنام هم بود که اصلاً بدون دارو امکانپذیر نیست، کلیه سیستمها و مدارهای شخص از کار افتاده، شما چطوری میخواهید درستش کنید، ما الآن داریم میبینیم، حرفهایی که ما میزنیم در حد سلولی مولکولی است، ما سیستم مدارها و اپی ژنتیک را مطالعه و بررسی میکنیم و تمام پارامترها و جزئیات میرود انگلستان، در دانشگاه بریستول یا ساوتهمپتون یا حتی خود کمبریج، آنجا دادهها مورد ارزیابی قرار میگیرد که ببینیم چه اتفاقی افتاده، من در تاریخ نوزدهم در بوستون سخنرانی داشتم که اصلاً اعتیاد یک بیماری ذهنی است یا یک بیماری اپی ژنتیک یا فیزیولوژی است؟ اینهایی که دکتر گفت هر سه تا بر مبنای این طراحی شده که اعتیاد یک بیماری ذهنی است، بله اگر بیماری ذهنی باشد حق با شماست، بیماری ذهنی را روانشناس میتواند صحبت کند و به تعادل برساند ولی اصلاً بیماری ذهنی نیست و مشکل هم همینجا است و یا امروزه در جهان علمی جزء اختلالات بهحساب میآورند اما اصلاً جزء اختلالات نیست، کاملاً ۱۰۰ درصد مسئله فیزیولوژی است، شما اگر یک مصرفکننده حشیش را بیاورید، حشیش او را قطع کنید، وقتی در جلسه مینشیند خمار است، بعد هم که جلسه تمام میشود خیلی خوشحال است که جلسه تمامشده و دارد میرود، نگاه کنید میبینید مدار دوپامین انرژیک او کاملاً از تعادل خارج شده و از تنظیم خارج شده شده، D5-D4-D3-D2-D1 ما پنجتا دوپامین داریم و فقط ۱۰ درصد دوپامین در مغز تولید میشود، ۹۰ درصد مدارهای دوپامین در سیستم گوارش در روده کوچک و روده بزرگ و جاهای دیگر است، این مصرفکننده حشیش مدار دوپامین انرژیکاش از کار افتاده، مدار کلسیم زیگنالینگاش کاملاً از کار افتاده، مدارهای ایمنیاش از تعادل خارج شده و خیلی چیزهای دیگر، ما روی نمونه جانوری آزمایش کردیم، دستگاه مکرواَری ۱۸ هزار ژن را در انسان بررسی میکند و نشان میدهد، روی موشها ما ۹ هزار ژن را بررسی میکنیم و تمام آنها را مورد مطالعه قرار میدهیم، قبلاً این سیستم نبود ولی حالا هست.
الآن همین آقای متیو پری که هنرپیشه فیلم فرندز بود، اینطور که میگویند ۹ میلیون دلار هزینه کرده بود تا الکل و موادش را ترک کند اما بهترین دانشمندان و بهترین متخصصها نتوانستند برایش کاری کنند و خودش را کشت، آقای بیلویلسون و آقای یونگ که گفتند چگونه ترک کنیم، آیا توانستند کاری بکنند، آیا فروید توانست برای کوکائین خودش کاری بکند، نه اینکه بگویم نمیتوانست، به خاطر این بود که مشکل جای دیگری است، مشکل در صحبت و انگیزه و صحبت انگیزشی نیست، مشکل یک بیماری است، به خاطر همین یونگ هم نتوانست این کار را بکند، خیلی با بیل ویلسون که مؤسس معتادان گمنام است سعی کرد، خیلی نشستند صحبت کردند اما نشد، اصلاً نمیشود، شما میگویید نر است او میگوید بدوش، این نر است نمیشود دوشید، از کف دست نمیشود مو کند، اینجا سیستم فیزیولوژی خراب است، وقتی سیستم فیزیولوژی خراب است با ماتریکس درست نمیشود، این را ما ۵-۶-۷ سال پیش نمیفهمیدیم، چون تمام اطلاعاتی که ما راجع به اعتیاد داریم همه از طریق پرسشنامهها است، پرسشنامههایی که معتادان پر کردند نه آدمهای سالم، شما اشاره کردید به راهنما، بله ما در کنگره ۶۰ راهنما داریم، بچهاش هم معتاد شده، تازه یک راهنمایی که درمان شده، خواستن و انگیزه برای تمام بیماریها است، وقتی قلب شما خراب است یا کبد شما درست کار نمیکند باید بخواهید که خوب شود، اگر نخواهید که خوب نمیشود، بیماری قند داری، آیا میخواهی خوب بشود، انگیزهاش را داری، اگر نخواهی شیرینی میخوری همهچیز میخوری کار را خراب میکند، پس آن انگیزشی نیست، چرا انگیزشی نیست سؤال همینجاست، به خاطر اینکه ندیده، اعتماد ندارد که انگیزه به وجود بیاید، شما یکذره به او نور نشان بده، همهاش تاریکی، یکزمانی هر کاری میکردیم میگفتند تعطیلی دارد مرخصی دارد ولی ترخیصی ندارد، یک چند صباحی ترک میکنی حالا عیبی ندارد، اصلاً اگر ترک است پس ما نباید اسمش را بگذاریم بیماری، کبوتربازی نیست که بگوییم ترک کرده، پس ما نگاه کنیم میبینیم این روشها و متدها هیچکدام جواب نمیدهد، آنهم که آمریکا بود و ثروتمند بود و آنهمه پول خرج کرد آیا کسی توانست به او کمک کند، من معتقدم ۹ میلیون دلار که نه حتی اگر ۹ میلیارد دلار هم هزینه میکرد در آمریکا کسی نبود که بتواند به او کمک کند تا درمان شود، گفتیم ما باید زبان بدن را بفهمیم، ما اصلاً نمیدانیم یک آدم حشیشی چه چیزش است، چه کسی میداند، چه کسی آمده یک آدم حشیشی که موادش را قطع کرده را بررسی کرده تا ببیند سیستم ایمنی بدنش در چه وضعیتی است، سیستم مایعات میان بافتی بدنش در چه وضعیتی است، مدارهای کلسیم او در چه وضعیتی است و خیلی چیزهای دیگر، دهها هزار و صدها هزار و میلیونها مدار است، اینها را چه کسی موردبررسی قرار داده که ببیند آدمی که حشیش میکشد الآن چه چیزش است یا هروئین میکشیده الآن قطع کرده چه چیزش است یا تریاک میکشیده الآن تریاک را قطع کرده چه مشکلاتی دارد، خب تریاک مصرف میکرده ما با نالتراکسان درمانش کردیم الآن در چه وضعیتی است، وقتیکه تریاک را مصرف میکند در چه وضعیتی است، یک آدم طبیعی و نرمال را بهعنوان شاهد ببینیم در چه وضعیتی است و این کسی که تریاک را قطع کرده هم ببینیم در چه وضعیتی است، این دوتا را باهم مقایسه کنیم، مقایسهای که ما کردیم دیدیم اصلاً فاجعه است، با روشهایی که درمان شده همه فاجعه است، یکذره تریاک میکشیده حالا رفته قطع کرده بیچاره شده، همین آقای متیو اگر موادش را مصرف میکرد من فکر میکنم نمیمرد، شاید میتوانست چند صباحی زندگی کند، پس ما زمانی میتوانیم بگوییم انگیزه که یک راهی یک چیزی به شخص نشان دهیم، ما الآن در کنگره داریم که از شمال هفتتا برادر آمدهاند هر هفتتا هم مصرفکننده بودند که خوب شدند، انگیزه دلیل میخواهد، نگاه کرده دیده برادرش خوب شده، از او بیشتر میکشیده خوب شده، دوستش خوب شده، این انگیزه است، بیمار میآید در کلینیک نگاه میکند میبیند همه حال خراب هستند، چه کسی خوب شده کدام یکی از دوستانش خوب شدهاند که حالت نرمال هم داشته باشد، پس این نیست، اینها هیچکدام جواب نمیدهند، مصرف حشیش اصلاً کل این سیستمها را از مدار خارج میکند، اگر مصرفش در تراز اول است به خاطر این است که مصرفش سهلالوصول است مثل سیگار است، توتون سیگار را خالی میکند علف را میریزد داخلش یا اگر حشیش باشد توتون را خالی میکند، خشکش میکند، درشتهای آن را جمع میکند، حشیش را پودر میکند در آن میریزد و در سیگار پر میکند و میکشد، نه پیپ میخواهد نه وافور و نه منقل نه بطری و نه استکان میخواهد، هیچچیزی نمیخواهد، به خاطر همین سهل است، از روی سیگار میآید روی حشیش و مخاطرات خیلی زیادی دارد، یعنی به عقیده من خطرات حشیش خیلی از تریاک بیشتر است، کسانی هستند که ۱۵ سال ۲۰ سال حشیش مصرف کردند و معذرت میخواهم، ادعا کردند که امام زمان هستند و ادعای رسالت کردند و این کارها، خب این آدم تمام سیستمهایش را ویران کرده، این با حرف درست نمیشود، این هست که چون همه پرسشنامه بوده همهاش هم حرف بوده، ۴۰ درصد... کدام ۴۰ درصد، کدام کلینیکها توانستند ۴۰ درصد درمان کنند، این رقمها ارقامی است که از پرسشنامه و اینهاست، ولی زمانی که مسئله سلولی مولکولی باشد دستگاه به شما جواب میدهد، دستگاههایی هست که در ایران نداریم اصلاً، آن دستگاه به شما جواب میدهد، شما نمیتوانید آن عدد را بردارید، مثل کامپیوتر است که هر ژن در چه وضعیتی است، آن به شما نشان میدهد، آنجا بررسی میکنید و متوجه میشوید، وقتی فهمیدید کدام مدارها و چه چیزهایی خراب است بر مبنای آن قسمتی که خراب است شما باید نسخه بدهید، یک شخصی حالش خراب میشود دچار هذیان میشود یا آلزایمر میگیرد، بررسی میکنید آزمایش میکنید، میبینید که مثلاً قندش بالا رفته، میگویید که خب قند اگر برود بالا بهطور موقت دچار آلزایمر میشود، پس میبینید که علت آن بالا رفتن قند است، علت را میبینید و به او دارو میدهید، شما چرا به تریاکی متادون میدهید، کجایش بالا رفته کجایش پایین آمده، برای چه شربت تریاک میدهید، میدهیم که حالش خوب شود، حالش خوب شود یکچیز عامیانه است، ازنظر یک متخصص چطور، این را باید قبول کنید که روشهای متداول امروزی جوابگو نیست، اینها باید عوض شوند و سیستم جدیدی جایگزین شود، این کار هم ذرهذره باید انجام شود از طریق مقالات و اینها و ما داریم این کار را انجام میدهیم، پس به خودتان فشار نیاورید چون پزشک و پرستار زحمت زیادی میکشند، تمام کادر زحمت زیادی میکشند، ما نمیگوییم زحمت نمیکشند، خیلی هم زیاد زحمت میکشند، وقتی بیمار میآید مینشیند سر کلاس انگیزشی پزشک یا روانشناس دارد با او صحبت میکند اگر حالش خوب باشد بخندد و سرحال باشد او هم انرژی میگیرد، اما وقتی میآید به چند تا آدم حال خراب درس میدهد، همه اخمها تو هم یکی دارد چرت میزند، یکی سرش توی موبایل است، خسته میشود انرژیاش هم گرفته میشود، بنابراین همه دارند زحمت میکشند، همه دارند این چاه را میکنند اما این چاه به آب نمیرسد، پس ما باید این چاه را رها کنیم و برویم به یک چاهی بچسبیم که به آب برسد، ما در کنگره ۶۰ بهراحتی این کار را انجام دادیم، مصرفکننده حشیش هم که میآید میبریم روی اپیوم تینچر با دوز پایین، با دوز ۰/۲ سیسی ۰/۳ سیسی، ۰/۲ - ۰/۳ سیسی به او میدهیم و با یک رنج خاصی این را ۲۱ روز به ۲۱ روز پله عوض میکنیم تا یک حدی بالا میرویم بعد دوباره میآییم پایین، به این دلیل این کار را انجام میدهیم که تریاک دارای نزدیک به ۲۵ آلکالوئید و ترکیبات مختلف است، ما این را بهآرامی و ذرهذره در اختیار بدن قرار میدهیم، یکمرتبه هم برایش یک کمپرسی خالی نمیکنیم، ۰/۲ میدهیم ۰/۳ میدهیم که بتواند مصرف کند، بدن این مواد مورفین و اندورفین و کدئین و نارکوتین و نارسئین و پاپاورین و پروتوپین و... را برمیدارد و شروع میکند خودش را بازسازی کردن، آن ژنهایی که بهاصطلاح از تنظیم خارج شدهاند را شروع میکند به تنظیم کردن، اینها را تنظیم میکند و برمیگرداند به حالت اولیه، ذرهذره بالا میبریم تا یک حدی و به پیک آن که رسیدیم باز ذرهذره میآوریم پایین و وقتیکه پایین میآید مثلاً سیستم دوپامین انرژیاش خودش راه میافتد، مدار سروتونیناش راه میافتد، فعلاً مدار راه میافتد، خودشان بهوسیله آن مواد اولیهای که گرفتهاند خودشان را تعمیر میکنند، مثل خانهای که میخواهید تعمیر کنید مصالح و مواد اولیه میریزید و شروع میکنید به تعمیر کردن خانه، بعد هم به مرحله صفر میرسیم که دیگر هیچ اثری از اپیوم هم در او نیست و هیچ میلی هم ندارد.
ما خیلی بیشتر از ۴ هزار ۵ هزار نفر را درمان کردیم، شیشه را هم با تریاک درمان کردهایم. ما هیچ آماری نداریم که علاقهمند باشند تریاک بکشند، خب الآن ممکن است ۱۰۰ نفرشان در همین پارک باشند، تریاکی نشدند به حشیشیها و الکلیها هم دادیم آنها هم تریاکی نشدند، حالا بزرگترین پروژه تحقیقاتی را ما برداشتهایم روی آمفتامین، فنتالین، هروئین، الکل و تریاک، حالا حشیش را جزء اینها نگذاشتیم، تقریباً نزدیک به ۳ میلیارد تومان پول تحقیق آن میشود، ۲ سال هم طول میکشد، با کمک انستیتو پاستور، پنجتا آزمایش فاز به فاز، فاز ۱، فاز ۲... انجام میدهیم، هر فاز از ۷۲ عدد موش شروع میشود تا صد و خردهای که تمام این مسائل موردبررسی قرار میگیرد، قسمت ایرانیاش ۳ میلیارد تومان میشود، قسمت خارجی آن بالای یک تا چند میلیون پوند میشود، پس ما همه اینها را ارزیابی میکنیم که اختلاف اینها چطوری است و چه اتفاقی میافتد در مدارها و آن موقع ما میتوانیم به یک نتیجه خیلی خوبی برسیم، وگرنه اینها همه یک قصههایی است که جوابگو نیست و خودتان هم میدانید، باید حالا کاری کنیم که لااقل بدانیم داریم چهکار میکنیم و ناراحت نشویم چون زحمت زیادی داریم میکشیم ولی اگر جواب نمیدهد نه تقصیر معتاد است نه کس دیگری، ما به کسی انگیزه نمیدهیم ما اصلاً در کنگره چیزی به نام انگیزشی نداریم، شخص میآید آنجا با او مصاحبه میکنند بقیه را میبیند، الگوها را میبیند، دیدن همین الگوها انگیزه است، نه زود تعریف میکنیم نه تمجید میکنیم نه تشویقش میکنیم نه تنبیهش میکنیم، هیچکدام از اینها را نداریم، این چیزها که تحت عنوان انگیزشی و اینها هستند به عقیده من دیگر برای عهد دقیانوس است، هر مصرفکنندهای که فهمید معتاد شده با تمام وجودش میخواهد که ترک کند، از خدایش است که ترک کند، راهی نمیبیند، ما خودمان بودیم دیگر، خود من وقتی فهمیدم معتاد شدم خودم را میکشتم که ترک کنم، خیلی دلم میخواست ولی هر کاری کردم شکست خوردم، من تمام سرمایهام را کی از دست دادم؟ زمان مصرف؟ خدا گواه است که نه چون زمان مصرف نشئه بودم حواسم جمع بود و میدانستم چهکار میکنم، من تمام شکستهایم و چیزهایی که از دست دادم در زمان ترکهایم از دست دادم، توی خماری از دست دادم، زمانی که مواد مصرف نمیکردم از دست دادم نه موقع مصرف کردن، چون موقعی که مصرف میکردم تریاک مصرف میکردم تعادل داشتم، نمیگویم خیلی خوب بودم نه نسبتاً خوب بودم، اگر بخواهم مقایسه کنم موقعی که میکشیدم به همه کارهایم میرسیدم موقعی که نمیکشیدم هیچ کاری نمیتوانستم بکنم، ولی درصورتیکه تمام دنیا میگفتند نه تو خوبی تو خوبی تو هنوز نکشیدی الآن آزمایش تو منفی است و فلان و فلان، خوب من مجبور شدم یک مقدار وارد این بحث بشوم و این دلایل را بگویم و دلیل انگیزشی را هم بگویم، این است که باید روی این قضیه فکر کنیم، به عقیده من هر پزشکی خودش یک مرجع تقلید است و مرجع این قضیه است، باید خودش بتواند این کارها را انجام دهد و برنامهریزی کند ولی متأسفانه الآن همهچیز تحت پروتکلها قرار گرفته که از جهتی هم ممکن است که حق داشته باشد، مرسی، من یک مقداری برایتان صحبت کردم که قضیه را کاملاً برای شما روشن کنم. مرسی ممنون که به حرفهای من گوش کردید.
مشارکت دکتر بهنام:
افراد به دلیل ترکهای ناموفق و روشهای مختلف سرخورده شدن و ناامید و بااینحال وارد کنگره میشوند، چند ماه هم حضور دارند و همه مدل تجربه کردن و بچههای دیگر را هم دیدن، راهنمای آن را هم میبینند و جذابیتش را میبینند و درک میکنند؛ ولی میبینیم که ماه پنجم، ششم ریزش میکنند و میروند، در لژیون ما و همینطور در لژیونهای کنگره، این موارد را چهکاری باید کرد؟! شاید هنوز جواب درستی برای آن نباشد، ولی آیا واقعاً میشود برای این دسته از افراد کاری کرد؟ تعدادشان هم کم نیست، به قول شما همان نوری که شما میفرمایید و دیدن، اتفاق خوب را دیدن که اگر ۱۰. ۱۱ ماه بمانند اتفاق خوبی برایشان رخ میدهد ولی باز آن صبر را برای به درمان رسیدن نمیکنند! آیا میشود کاری برای آنها انجام داد؟
.jpg)
مشارکت مهندس حسین دژاکام:
البته این تعدادی که ما داریم بسیار کم است طبق آماری که ما داریم زیر ۱۰ درصد است، ما یک مطلبی داریم میگوییم: زنباره عجوزه را جوان میبیند. بعضیها دوست ندارند، نمیخواهند ما کاری با آنها نداریم؛ آنکسی که دوست دارد مصرف کند تو خیلی مسائل هست، تو خیلی چیزها هست، خیلی طبیعیِ است. انسانهایی هستند که دوست ندارند گوشبهفرمان ما باشند خیلی طبیعیِ است، دوست ندارند. میان میبینند که بعضیها خوب شدند، ولی دوست ندارد که خوب بشود، از مصرف کردن لذت میبرد! اصلاً کاری نمیتوانیم برایش انجام دهیم، ما در کنگره ۶۰ خیلی راجع به آن صحبت کردیم؛ نمیتوانیم همه را راضی کنیم، اصلاً اجباری نداریم، حتی خداوند! خداوند به پیامبرش میگوید: تو تذکر بده تو تذکردهنده هستی.
ما میگوییم تذکر میدهیم ولی آدمها را نمیتوانیم عوض کنیم، هیچکس نمیتواند هیچکس را تغییر دهد؛ باید خودش بخواهد اگر خودش خواست کمک ما را میطلبد. میخواهیم دستش را بگیریم از آب بکشیم بالا میگوید نمیدهم! باید دستش را بدهد، تو همهی کارها همین هست، کاری به اعتیاد ندارد؛ شما کلاس پیانو برو به همین صورت است، بعضیها نمیمانند که یاد بگیرند. ورزشهای تکواندو به همین صورت است. هر کاری، میروید همینطور است. در کنگره ۶۰ ما آن افراد را رها میکنیم. شاگرد از لژیون میرود کسی حق ندارد با او تماس بگیرد، در کنگره ۶۰ قانون به این صورت است اگر شاگرد نیامد راهنما اجازه ندارد با او تماس بگیرد که چرا نیامدی تا این حد که اگر راهنما تماس بگیرد این کار او را خلاف میدانیم، اگر کسی خواست ما به او کمک میکنیم در غیر این صورت کاری برای او نمیتوانیم بکنیم و این طبیعی است؛ مرض قند دارد ولی مرتب میرود شیرینی میخورد! خودشم میداند که باید به خودش کمک کند ولی نمیکند و این کاملاً طبیعی است، متشکرم دوستان.
مشارکت دکتر سارا:
یک عذرخواهی بکنم از شما همچنین استاد جلسه نتوانستم سر موقعِ برسم، ولی من خیلی از صحبتهای شما لذت بردم آقای مهندس. من از چند نفر از عزیزانی که مصرف تی اچ سی داشتند سؤالی پرسیدم، رفته بودند کلینیک، پزشک یکسری از داروهای آرامبخش را تجویز کرده بود، برای کسایی که مصرفکننده بودن که خواب شخص را بتواند درست کند؛ من خودم با شخصی که مصرفکننده بود صحبت کردم گفت: مصرفم که درست نشد هیچ، روی آوردم به مصرف یکسری قرصهای دیگر! این یک عده بودند که بهصورت سقوط آزاد گذاشته بودند کنار، آن درگیری ذهنی را داشتنید، نیاز بدن چون تأمین نشده بود، درگیری ذهنی هم درست نشده بود؛ میگفت امکان دارد دوباره برگردم به سمت تی اچ سی! با افرادی که درکنگره بودند صحبت کردم، میگفتند: قضیه سازگاری طول کشید، زمان برده بود سازگاری ولی میگفتند که بسیار این راه مؤثر است، ما این دارو را داریم دیگر بازی فکری را نداریم، نیاز را نداریم. با شخصی هم صحبت کردم که ۱۰ سال از درمانش گذشته بود، میگفت هیچ نیازی به مواد ندارد همه روزمرگیاش و خوابش درست شده بود. صحبت دیگر ای که میکرد در رابطه با این بود که قبل از کنگره بدون هدفی زندگی میکردند ولی وقتی وارد کنگره و لژیون که شدن و در مسیر آموزش که قرار گرفتند، هدفگذاری کردند و خیلیها که اصلاً درس نمیخواندند وارد رشتههای روانپزشکی شدند؛ احساسم این هست که انگیزهای درونش ایجاد میشود و دنبال یک هدف میرود و سرگرم میشود. همهی اینها را کنار هم که قرار بدهیم باید قبول کنیم که کنگره جایی است که دارو، آموزش و انگیزه را فرد میدهد و روی سرنوشت آن فرد تأثیر میگذارد و چیزی که هست همه اینها را خود شخص باید بخواهد. من درمان واقعی را در کنگره دیدم.
.jpg)
مشارکت مهندس حسین دژاکام:
مسئله دارو هست ولی در مورد دارو ما باید به یک نکته دقت بکنیم یک داروی مناسب باشد مقدار دارو و زمان دارو باید مناسب باشد شما فرض کنید روی آسفالت یک گودال به وجود آمده مواد و مصالح مناسب برای این کار چیست میتوانی از گچ گل، ماسه و خاک استفاده کنید ولی مناسبترین آن آسفالت است تمام مصالح چاله را پر میکنند ولی مصالح مناسب کدام است مقدار مناسب هم مهم است بعضی وقتها از گودال بالا میزند نباید اینگونه باشد و سوم در زمان مناسب شما زمانی که ترافیک است یا ماشین است که نمیتوانید آسفالت بریزید باید صبر کنید خلوت شود و آن موقع باید کارت را انجام بدهی و اینکه چه مقدار دارو بدهی ما برای حشیش دو دهم سیسی یا سهدهم سیسی دارو میدهیم که بسیار پایین است چون به کسی که عادت ندارد این دارو را بدهیم یبوست میگیرد و شکمش کار نمیکند.
مشارکت دکتر جواد:
نشئگی بین مواد مخدر و مواد محرک کاملاً با یکدیگر فرق میکند و درمان مناسبی برای ترک حشیش وجود ندارد و با توجه به اثرات مخرب آن روی سنین پایین و رفتارهای خشنی که در این افراد مشاهده میشود و دروازه ورود مواد دیگر نیز هست با توجه به اینکه حشیش خاصیت ضد تشنج دارد و باعث میشود فرد دچار اختلال خواب میشود و همینطور آسیبهای جسمی که به فرد میرسد سؤالم این است که آیا مورفین و مواد همخانواده میتواند این اختلالات را از بین ببرد یا اصلاح کند؟
مشارکت دکتر بهنام:
با توجه به تعداد موادی که روزانه وارد سبد جامعه ما میشود فکر میکنم کنگره ۶۰ راه مناسبی برای این قضیه ابداع کرده است شما در نظر بگیرید یک فرد سیستم جسمش بههمریخته نوروترانسمیتورها دیگر درست کار نمیکنند و وقتیکه میبینیم تمام اعتیادها انتهایش به همین ختم میشود چون حشیش گل تریاک همه اینها باعث بههمریختگی این جسم میشود نباید دنبال این باشیم که چگونه بههمریخته است باید به دنبال این باشیم که چگونه اصلاحش کنیم که روش دی اس دی در کنگره ۶۰ بهخوبی این کار را انجام داده و آن اتفاق فرخنده رخ میدهد یعنی زمانی که این اتفاق افتاد با داروی مناسب دوز مناسب و زمان مناسب این کار را انجام دهیم من فکر میکنم که میشود اعتیاد را بهخوبی درمان کرد و تأثیری در نوع ماده مصرفی نخواهد داشت.
مهندس حسین دژاکام:
اثری که مصرف حشیش دارد باعث خشونت نمیشود بلکه باعث سکون و بهاصطلاح میخ شدن فرد میشود و فرد به یک جایی خیره میشود. در قدیم منظورش از حشاشین به داروفروشها میگفتند و همه خیال میکردند آنها حشیش میکشند نه کسی که حشیش بکشد، البته من یک داستانی رو تعریف میکردم خارج از شهر چند دوست بودند که یکی از آنها الکلی بود یکی حشیشی بود یکی دیگر تریاکی بود و این داستان وضعیت آنها را بیان میکند و یک روز باهم به صحرا میروند تریاکی تریاک میکشد حشیشی حشیش میکشد الکلی هم الکل مصرف میکند و شب برمیگردند و با در دروازه بسته روبهرو میشود در قدیم ورودی هر شهر دروازه بود پشت در ماندند و با خودشان فکر میکنند که حالا چه کارکنیم. حشیشی میگوید بیا از این زیر در بریم داخل، آنکسی که الکل خورده بود میگوید برید کنار من با لگد بزنم این در را باز کنم کدام پدرسوختهای در قلعه رو بسته، تریاکی میگوید چقدر داد بیداد میکنید بگیرید بخوابید فردا صبح در را باز میکنند. حالا این روحیه حشیشی، تریاکی و الکلی است.
در کل چه چیزی خراب است و ما باید چه چیزی را درست کنیم. وقتی میروید پیش دکتر مطرح میکنید که خوابم نمیبرد و به شما قرص خواب میدهند و این مانند چاله است که در خیابان خالیشده و با گچ پر میکنند، بله ولی باز ادامه دارِد ما باید این را کار کنیم کامل درست بشود.
مشارکت دکتر افشارمند:
یک موضوعی هست که شاید جلسه آخری باشد که در مورد T.H.C باشد, یک مقالهای رو مطالعه میکردم، راجع به اینتر ونوس جوانا سی ندروم یک سندروم تزریق ماریجوانا هست، سندروم بالینی بسیاری نادری هست. درواقع عصاره شاهدانه را میجوشانند و عصاره آن را فیلتر میکنند و تزریق میکنند که علائمی مثل درد عضلانی، حالت تهوع و تب است و درواقع اتفاقی که رخ میدهد ناشی از T.H.C ماریجوانا نیست ناشی از مادهای ۵ کربن از گیاه شاهدانه هست که درواقع آن ماده ۵ کربن که در آفتابگردان هست در دارچین هست در مریمگلی هست و همچنین گوجهفرنگی و کافور هست درواقع باعث این اتفاق و این سندروم میشود متشکرم.
مهندس حسین دژاکام:
در کنگره ۶۰ همیشه سر ساعت جلسه را برگزار میکنند، استاد جلسه اگر حضور داشت که جلسه را برگزار میکنند اگر نه کسی دیگری جایگزین او میشود حالا این دبیر ما سارا امروز دیر آمد و این جزء قوانین کنگره است، فوری نفر دیگری جای او دبیری جلسه را بر عهده گرفت. به خاطر همین کنگره ۶۰ سر ساعت سعی میکند کارهایش را شروع کند. نظر اعضاء لژیون پزشکان این بود. دستور جلسه هفته بعدی را بگذاریم سیگار. پس دستور جلسه هفته آینده سیگار شد. چون سیگار خطرناک تراز مواد مخدر است این هست که راجع به سیگار صحبت میکنیم و محمد هم استاد جلسه شد.
نگارش: مسافر بهمن و مسافر آرمین
تنظیم: مسافر سعید
- تعداد بازدید از این مطلب :
3296