English Version
English

عشقی که در وادی چهاردهم است، عشق بلاعوض هست

عشقی که در وادی چهاردهم است، عشق بلاعوض هست

اولين جلسه از دوره سی و پنجم کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، روزهای یک‌شنبه نمایندگی نیما یوشیج بهشهر، با استادی راهنمای محترم مسافر علی، نگهبانی مسافر ابراهيم و دبیری مسافر اسماعيل  با دستور جلسه " وادی چهاردهم و تأثیر آن روی من" در روز یکشنبه تاریخ ۲۱ اسفند ماه ۱۴۰۱ رأس ساعت ۱۷ شروع به کار کرد.

 

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان علی هستم یک مسافر
قبل از هر چیز خدا را شکر می‌کنم که در جمع شما خوبان هستم. تشکر می‌کنم از راهنمای خوبم آقا بهرنگ  خدا قوت وخسته نباشید  به ایشان می‌گویم برای دو دوره ایجنتی و تبریک به آقا الله قلی. انشالله هردو عزیز در جایگاهی  بالاتر قرار بگیرند .
امروز دستور جلسه دو قسمت دارد؛ اول وادی چهاردهم و بعد تولد آقا حمزه  می‌باشد.
به نظر من هر کسی به اندازه آموزشی که از کنگره می‌گیرد و درکی که از آموزش می کند می تواند این وادی را هضم کند . به نظر خودم پربارترین وادی و سنگین‌ترین وادی، همین وادی چهاردهم می باشد. آقای مهندس در جلسه  روز چهارشنبه فرمودند: (عشقی که در وادی چهاردهم است، عشق بلاعوض هست)
چیزی که راهنما ها مرزبانان راهنمای تازه واردین و خدمتگزاران کنگره ۶۰ نسبت به رهجو یان و تازه واردین  دارند .  و این موضوع در وادی اول با تفکر شروع می شود.ودر وادی پنجم این تفکر به عملکرد  می رسیم و در وادی دهم صفت گذشته در انسان صادق نیست یعنی تعقیرات شروع می شود و میرسیم به وادی چهاردهم. من خودم قبل از ورود به کنگره راه های زیادی را برای مصرف نکردن امتحان کردم در اواخر دوران مصرف خودم تخریب خیلی زیادی داشتم و اسیب زیادی به خودم و خانواده  رساندم . به نظر من نبود عشق و محبت در آن دوران علت برگشت دوباره من به مواد می شد. من موقعی که به کمپ میرفتم برای ترک ؛ در آنجا کارکنان کمپ برخورد خیلی بدی با مصرف‌کنندگان داشتند وهمین امر  باعث مزید  بر علت می شد من می گفتم من بروم دوباره مصرف کنم بهتر است از  این است که مواد مصرف نکنم و مثل این آدمها  باشم .یا می رفتم برای کلنیک تخصصی ترک شیشه در آنجا  باید اول کارت می‌کشیدیم هزینه مشاور را پرداخت می‌کردیم بعد مشاوره شروع می شد.
به خاطر همین پول دادن من حس خوبی نداشتم. ولی وقتی روز اول  آمدم به کنگره راهنمای تازه واردین با محبت خودش  بغلم کرد. چون ازنظر روحی حالم خیلی بد بود آمدم به کنگره که( حال روحی) من یا صور پنهان من خوب شود .فکر نمی کردم بتوانم  از  شیشه عبور کنم . احترامی که در اینجا به من گذاشتند و بعد از سه جلسه ،انتخاب راهنما با حس خودت این برای من خیلی جالب بود.وقتی استاد جلسه در آن روز اعلام  سفر کرد ومدت رهایی  خودش را اعلام  کردند !من خیلی امیدوار شدم .این مطلب  می گویم :به این دلیل هست کسی که با حال خراب وارد کنگره می شود
امید اینجا هست، عشق و محبت،و پیوند محبتی که در اینجا وجود داردخیلی قوی هست .از پس هر موادی بر می آید.
(به نظر خودم از روز اول تا حالا همین پیوند  محبت بودکه من را در کنگره ۶۰  نگه داشته است )
چیز مهمی که بین راهنما و رهجو وجود دارد این است که رهجو بعد از سه جلسه راهنما را با حس خودش انتخاب میکند و مطمئن باشد که همان محبت در راهنما هم وجود دارد و خودش را موظف می داند تمام سعی و تلاش‌ها را برای رهایی رهجو بنماید.
اما در مورد قسمت دوم دستور جلسه تولد یک سال رهایی  آقا حمزه .وقتی ایشان وارد لژیون شدند صور پنهان خیلی خرابی داشتند واوضاع  خیلی بدی داشتند ولی دو چیز را خیلی خوب رعایت کرد و آن دو چیز باعث موفقیت ایشان شد( یک حضور مداوم و به موقع ایشان در کارگاه و لژیون ) مهمترین چیز برای کسی که تازه به کنگره آمد  حضور مداوم در کنگره می باشد حضور باعث می شود که شخص آموزش بهتری را فرا بگیرد. (دومین چیز این بود که ایشان فرمانبردار بودند) و واقعاً به راهنما و خدمتگزاران شعبه احترام می گذاشتند و هنوز هم همینطور هستند. امیدوار هستم در تمام مراحل زندگی شان موفق باشند از اینکه به صحبت های من گوش کردید ممنونم.

تهیه و تنظیم گزارش: مسافر مسلم لژیون دوازدهم

یک‌شنبه ۲۱ اسفند ماه ۱۴۰۱

نمایندگی نیما یوشیج بهشهر 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .