English Version
English

مسافری از کرمانشاه

مسافری از کرمانشاه

 

سلام دوستان مهرداد هستم یک مسافر
خداوندراشکرمیکنم که امروزدرکنگره هستم وازآقای مهندس وخانواده محترمش،راهنمای بزرگوارم وتمامی دوستانی که دراین مسیرکمکم کردندتشکروقدردانی می‌کنم،خواستم دلنوشته ای راتقدیم دوستان عزیز بکنم وتجربه چندین سال مصرف موادمخدروحضوردرکنگره رادراختیارشمادوستان عزیزان قرار دهم ،فراموش نمی‌کنم بامصرف موادمخدر،مشروبات الکی،وقرصهای شیمیایی چه بلایی به سرخودم،خانواده ام،اطرافیان وجامعه آورده بودم،بامصرف موادمخدرجهان تاریکی را درست کرده بودم که ازهمه جا رانده ومانده شده بودم به خاطراینکه دوست داشتم زندگی کنم خیلی تلاش کردم درمان بشوم به هردری میزدم هرجایی که شما برای ترک سراغ داریدمراجعه کردم(ترک سقوط آزاد،شبه سقوط آزاد،متادون درمانی،ابوالفضل درمانی،خوددرمانی،چندین بارحضوردرکمپ و.....) بااینکه دوست داشتم به درمان برسم جواب نمیگرفتم

ناامیدی زیادی درمن بوجودآمدحتی کاربه جایی کشیدکه خودکشی بکنم برای آخرین باری که اقدام به ترک کردم وبه کمپی که درکرمانشاه بودرفتم،بعدا ازاینکه برگشتم دیدم همسفرم باهماهنگی برادرم اسباب واثاثیه را بار زده بودند به تهران برده بودند بااین علم که من (توپ بازی،یاربازی وزمین بازی راترک کنم)ومن با راهنمایی مادرم به تهران رفتم به قول معروف پاک شده بودم،زمانی که آنجارفتم بااینکه پاک بودم ولی حالم خیلی بد بود و این را شنیده بودم که اگربخواهی حالت خوب باشدبایدجلسه بروی،ولی غافل ازاینکه راه درمان اعتیادچیزدیگرست،چون راه راپیدانکرده بودم خیلی سرگردان بودم،ویه روزهمراه همسفرم دنبال جلسات naمیگشتم که برحسب اتفاق جایی رفتیم که اونجا مارا مشاوره کردند وگفتنداگربخواهی بیای اینجا بایدتریاک مصرف کنی من بعدازاینکه این راشنیدم به همسفرم گفتم پاشوبریم من ترک کردم اینهامیگن بایدتریاک مصرف کنی .خلاصه به دلیل مشکلات زیادی که داشتم رفتم سرکارکه اونجا حراست یک شرکتی بود در پرند و بایستی ۲۴،۲۴نگهبانی میدادم جسم من هم چون درمان نشده بودم بعدازگذشت مدتی افسردگی،زودرنجی،گوشه گیری،ناامیدی و....حتی شبها تاصبح کابوس می دیدم،بدبین شده بودم وحال خیلی خرابی داشتم،دیگه تحملم تمام شده بودتااینکه یکی ازشبها درمکانی که نگهبان بودم بایکی دوستم شدم که شیشه مصرف میکردوشروع کردم به مصرف موادوکاربه جایی کشید که ازسرکاری که بودم اخراج شدم،دراون زمان تلتکس تلویزیون،دقیقایادمه صفحه ۳۳۳بودکه اعضای کنگره مقاله مینوشتندودراون قسمت میگذاشتندکه من مقاله یکی ازدوستان که درکنگره ۶۰درمان شده بودرامطالعه کردم که درمورداختلالات آشکار(آبریزش بینی،پرش پا،عطسه زدن،استخوان درد،بیرون روی و....)واختلالات پنهان(افسردگی،گوشه گیری،زودرنجی،یک دندگی،بی خوابی ،تنبلی....)خیلی خوشحال شدم چون فکرمیکردم اختلالاتی که دارم دلیلش اینکه من مشکلات روانی دارم ودیگرهیچ وقت خوب نمیشوم ولی یه روزنه نوررادیدم وسریعا همسفرم راصدازدم وگفتم بیابین من دیوانه نیستم دلیل مشکلاتی راکه داشتم پیداشدواون اختلالات موادمخدرمیباشد.

همسفرم بعدازمطالعه اون مقاله گفت این همون جایی که رفته بودیم گفتندبایدتریاک مصرف کنی یکبارهم اون راه راتجربه کن،بله مابه کنگره ۶۰نمایندگی رباط کریم مراجعه کردیم صحبت هایی که درمشاوره انجام شددقیقاحرفهای دل من بودکه چندین سال دنبالش بودم ،بعدازسه جلسه مشاوره،راهنماانتخاب کردم،وتبدیل به مسافرشدم،شروع به حرکت کردم وباخواسته قوی،نظم،فرمانبرداری،صداقت وسعی تلاشی که داشتم به رهایی رسیدم،ناگفته نماندمن مستاجربودم درشهرغریب،برشکسته،یعنی جداازاعتیادمشکلات زیاددیگری داشتم ولی باآموزشهایی که ازکنگره گرفتم درسفراول اولویتم رادرمان قراردادم به رهایی رسیدم درسفردوم بااینکه دوست داشتم درکنگره باشم به همسفرم گفتم دیگه به کنگره نمی روم وبایدکم کسرهای زندگی رابرطرف کنم(ناگفته نمانددرسفراول برای اینکه من راحت درمسیردرمان قراربگیرم همسفرم سرکارمیرفت)واون گفت که اگرکنگره نروی نه میتوانی سرکاربروی ونه زندگی کنی،ومن راتشویق کردکه راه کنگره راادامه بدم ،درسفردوم جایگاه خدمتی ازجمله ابدارخانه،نشریات ،سایت ،دبیر،نگهبان،ویک دوره مرزبانی راگذراندم ودرآزمون کمک راهنمایی قبول شدم ودرسال۹۴لژیون کرمانشاه رااستارت زدم،وآرزویم این بودیک نفردرلژیونم به رهایی برسد از دل لژیون کرمانشاه،لژیونهای سنقر،سرپل واسلام آبادغرب درآمدوامادگی کامل رادارم که در لژیون سنندج خدمت کنم.

البته اگرآقای مهندس ودیده بانان اجازه بدهند البته دوستان زیادی دراین مسیرکمک کردنددرحال حاضربعداز۱۲سال حضوردرکنگره تازفهمیدم که درکنگره هدفم اینه که بتوانم دستی رابگیرم ودیگربه دنبال جایگاه نیستم وبامردم بامحبت ومهربانی برخوردبکنم وهمیشه مسافرانی که درکنگره هستندرا از زاویه ای ببینم که اونها هم کم وبیش مشکلات من راداشته اندودرحدتوانم عمل سالم راسرلوحه کارم قراربدهم،من مسافری هستم ازکرمانشاه،که همین جا ازآقای مهندس دژاکام بنیان کنگره۶۰وخانواده محترمش که راه درمان اعتیادرابرایمان پیداکردومن مهردادومهردادهایی که مرده بودندرازنده کرد کمال تشکروقدردانی رادارم ومطمئن هستم خداوندپاداش این عزیزان رامیدهدودعای مهردادومهردادهای دیگربدرقه راه خودش وخانواده محترمش هست درادامه ازدیدبانها وهمه دوستانی که درکنگره ۶۰خدمت میکنندتشکروقدردانی میکنم وسپاس ازشماکه به صحبتهای من توجه کردیدباشدبانوشتن این مقاله دوستانی واردکنگره ۶۰شوندوومثل من به درمان برسند.

 

تایپ و ویراستار : مسافر پیمان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .