English Version
English

هیچ فردی در زندگی صددر صد نیست

هیچ فردی در زندگی صددر صد نیست

دوازدهمین جلسه، از دوره چهاردهم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰؛ نمایندگی ساوه، ویژه مسافران، با استادی راهنمای تازه ‌واردین مسافر جواد، نگهبانی مسافر محسن و دبیری موقت مسافر ابراهیم با دستور جلسه «ازدواج» سه‌شنبه ۱۱ بهمن ۱۴۰۱ ساعت ۱۷ برگزار شد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان جواد هستم یک مسافر، از دبیر و دوستانی که نوشتارها را قرائت کردند تشکر می‌کنم. خداوند را شکر می‌کنم که بعد از مدتی دوباره به من اجازه داد در این جایگاه خدمت کنم و آموزش بگیرم. اگر بخواهم از تجربه خودم در مورد ازدواج صحبت کنم من خیلی زود ازدواج کردم و از این بابت خدا را شکر می‌کنم. امروزه در جامعه سن ازدواج بالا رفته است و علت آن این است که انسان ‌ها تغییر کرده‌اند وگرنه زمین و آسمان همان زمین و آسمان است. یکی از علت‌های دیگر این است که سطح توقعات بالا رفته و جوان‌ها به دنبال رویا پردازی هستند. دایم دنبال مقایسه کردن خود با دیگران هستند.

من وقتی ازدواج کردم ابتدا در یک زیرزمین زندگی می‌کردم و هیچ پس اندازی هم نداشتم و همه وسایل زندگی که مربوط به من بود را قسطی خریداری کردم. وقتی در مسیر قرار بگیرید و هدفتان درست باشد و تفکر درست زندگی کردن باشد، آرام آرام به آن چیزی که می‌خواهید می‌رسید. چرا ما در کنگره ادعای درمان می‌کنیم؟ به خاطر این که روشی که در کنگره۶۰ است به صورت تدریجی است، هیچ چیزی به یکباره اتفاق نمی‌افتد. ازدواج هم به این ترتیب است، وقتی حس، جاذبه و سایه در کنار هم دیگر قرار می‌گیرند و اگر خواسته هم معقول باشد آرام آرام به آن نتیجه دلخواه می‌رسیم ولی فرقی ندارد چه خانم باشد چه آقا اگر دنبال این باشیم که دایما در رویا پردازی باشیم که طرف مقابل من باید حتماً فلان خصوصیات را داشته باشد، به هیچ عنوان به خواسته خودتان نمی‌رسید.

مشکلات همیشه وجود دارد و تمامی هم ندارد، هیچ کس در زندگی صد در صد نیست. من اگر از موضع خودم پایین بیایم می‌توانم انتخاب راحت‌تری داشته باشم. یکی دیگر از علت‌های بالا رفتن سن ازدواج در کل دنیا این است که زندگی سرعت پیدا کرده است. یعنی: ما فقط می‌دویم که برسیم. یک موقع به خودمان می‌آییم و می‌بینیم چهل سالمان شده و هنوز عزب هستیم و هیچ سرمایه‌ای هم نداریم. یکی از مسائلی که باعث می‌شود انسان پیشرفت کند این است که ازدواج کند و سر و سامان پیدا کند. تا زمانی که عزب باشد هیچ هدفی در زندگی ندارد و نمی‌تواند متمرکز شود. یکی از علت‌های اعتیاد ما این بود که دنبال ماجراجویی بودیم و می‌گفتیم: من که معتاد نمی‌شوم.

در مقوله ازدواج هم همینطور است، فرد از این شاخه به آن شاخه می‌پرد و این همان ماجرا جویی است. وقتی حس و ارتباط برقرار شد به آن حس احترام بگذارید و بی‌گدار هم به آب نزنید. در کنار حس باید جاذبه هم باشد و این جاذبه به تیپ و قیافه نیست، اخلاق و رفتار و طرز صحبت کردن و جهان‌بینی این‌ها همه جزو جاذبه می‌شوند، وقتی این ها را داشته باشید حس خیلی راحتتر برقرار می‌شود و وقتی حس برقرار شد و  آن را محترم بشماریم آرام آرام در راه مستقیم قرار می‌گیریم و می‌توانیم آرام آرام به سمت هدف پیش برویم.


نگارش متن مسافر شهرام
تنظیم و ارسال مسافر داود

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .