English Version
English

بزرگ مردی با نام حسین دژاکام ...

بزرگ مردی با نام حسین دژاکام ...

تو سرزمینم هستی، تمام آنچه هویتم را میسازد... تو را با تمام وسعتت دوست دارم،با تمام کسانی که در قلبت جان می گیرند و از نو زاده می شوند ...
تو را و نام زیبایت را که پرچم قلب من است.
پرچمی که با افتخار بر تار و پود من نقش بسته است، مثلث عشقی به نام کنگره ی شصت ...
دوست داشتنت در من جاریست، بهشت بی نهایت من، در تو زایش و رویش انسانیت هدفیست که سرچشمه اش دستان پر مهر پدریست که آفتاااب این سرزمین است. کلمات کوتاه ، قاصر و ناتوانند و من لبریز از سخن ... دستانم می نویسد: (کنگره ی شصت) و قلمم کم می آورد ... وسعت این نام و آنچه در ذهنم نقش می بندد فراتر از هر حرف و واژه ایست، نمی دانم این احساس مکتوب را بنیان کنگره شصت، پدر مهربانم می خواند یا نه! اما ... این روزها در سراسر شعب .. نه .. در سراسر این بهشت همه در تلاطم جشنند، گلریزانی که شبیه انداختن سفره ای به وسعت قلبهایمان است، سفره ای که میزبان و مهمانی ندارد، می نشینیم دور هم و هر کس آنچه را دارد با خانواده اش تقسیم میکند و آنچنان لبریز از شوق و عشقیم که در بخشیدن از هم سبقت می گیریم .... در باور هیچ کس نمی گنجد که چه بی صبرانه منتظریم تا روز موعد فرا برسد و به عهدمان وفا کنیم.
نمی توانم کتمان کنم که اینگونه شاد زیستن و شادی آفریدن را تو یادمان داده ای، کلامت، سخنت و هر حرفت چنان عمیق در ما ریشه کرده است که انگار اینگونه زاده شده ایم، ما همان کسانی هستیم که درمانده و ناتوان درب این خانه را زدیم، روزی که آمدیم جز اشک و غم چیزی در دستانمان نبود ... آمده بودیم سرو سامانی بگیریم و برویم !
گلویمان زیر چنگال اعتیاد در حال خفگی بود و نایی نداشتیم، خوب یادم هست تمام روزها و لحظه های قبل از ورود به کنگره را ... خوب یادم هست قبل از آنکه نامم را یاد بگیرم اعتیاد را می شناختم، غم‌را .. اشک را .‌‌... و تمام آنچه را که از یک دختر بچه یک کوه غم‌ میسازد ! هرگز هم فراموشش نخواهم کرد، اما امروز من مادری قوی ... زنی شاد و انسانی رها از بندهای تاریک اعتیاد هستم .
گلریزان من زمانی آغاز شد که درهای کنگره به رویم گشوده شد اما اکنون منتظرم ... با تمام وجودم با عشقی که وصفش نه کار این قلم است و نه در حد این واژه ها ... منتظرم .. هر سال با همین عشق .
گلریزان تنها جشنیست که در آن می توانم تمام عشقم را در طبق اخلاص بگذارم و فریادش بزنم .. فریاد بزنم من عضوی از این خانواده ام و برای استحکام پایه های خانه ام تمام خودم را می بخشم ...
گلریزان پیوندیست با دستان پرمهرت که بدانی ما پشت به پشتت ایستاده ایم تا خانه مان آباد بماند، فرصتیست تا با غرور بگوییم ما زیر سایه ی بزرگت، بزرگی را آموخته ایم و بخشش را ...
شادی و لبخندت آرزوی تک تک ماست، مایی که تمام زندگیمان از وجود پربرکت شماست .. بزرگ مردی با نام حسین دژاکام ...


همسفر مهری
شعبه پروین اعتصامی اراک

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .