English Version
English

شکست پلی برای رسیدن به پیروزی

شکست پلی برای رسیدن به پیروزی

گاهی اوقات انسان‌ در زندگی، دانسته یا ندانسته دچار مشکلات و بحران‌هایی می‌شود که باعث شکستن انسان می‌شود و در ادامه شرایط زندگی آن فرد سخت و طاقت‌فرسا می‌شود و اگر به خودش نیاید و دنبال راه چاره نباشد گاهی اوقات باعث خودکشی فرد نیز می‌شود؛ ولی اگر ما انسان‌ها به این باور برسیم که هیچ سختی و مشکلی پایدار و ابدی نیست و برای حل مسائل و مشکلاتمان پروسه زمان را در نظر داشته باشیم و صبوری پیشه کنیم قطعاً در ادامه انشاء الله آن بحران را پشت سر خواهیم گذاشت و در زمان مناسب با تلاش خودمان و کمک خداوند مشکلات ما حل خواهند شد. در وادی دهم ما یاد گرفتیم که صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون جاری است، یعنی همه‌چیز در حال حرکت است، پایان شب سیه سپید است.

شکستن انسان در هر دوره‌ای از زندگی و در هر مقطعی ممکن است پیش بیاید، مثلاً شکست در کار، شکست در اجتماع، شکست خانوادگی یا حتی عشقی و ... در این شکستن‌ها ممکن است اخلاق، رفتار و گفتار شخص تغییر کند و چون روی تعادل نیست، هر رفتار و عکس‌العملی ممکن است از او سر بزندشکستن ممکن است برای هر انسانی اتفاق بیفتد؛ حتی خود شخص من، چون زندگی بالا و پایین دارد. چیزی که مهم است من باید بدانم در زمان شکستن خودم و یا دیگران چه‌کارهایی انجام بدهم و چه‌کارهایی انجام ندهم مثلاً وقتی شکستن دیگران را می‌بینم نباید هیزم روی آتش باشم، باید طوری رفتار کنم که کمکی به شخص کنم و با بردباری سعی کنم او را آرام کنم نه اینکه درد و رنج او را بیشتر کنم البته چون شخص در حالت تعادل نیست منتظر هر عکس‌العملی از اوباشم؛ ولی به دل نگیرم و شرایط آن فرد را در نظر بگیرمبیشتر اوقات بعضی انسان‌ها به این شکستن دامن می‌زنند و آن را تشدید می‌کنند که در اینجا ممکن است نیروی منفی هم وارد عمل شود و ناراحتی و بحران را دائماً به ذهن القاء کند و فرد را بیشتر در مشکل فروببرد که معمولاً عاقبت چندان خوشایندی نخواهد داشت.

تجربه‌ای که خود من داشتم زمانی بود که فهمیدم، همسرم یک مصرف‌کننده است به معنای واقعی شکستم؛ البته خود او هم شکست و کل زندگی ما از تعادل خارج شد، در این میان هیچ‌کدام نمی‌توانستیم به دیگری کمک کنیم. من به این خاطر شکستم که بُتی که از او ساخته بودم وزندگی‌ که با آن بُت، پایه‌ریزی کرده بودم روی آب شناور شد. مسافرم نیز به این خاطر شکست که من در حال مصرف او را دیدم و با ندادنم کاری و جهل خودم کاری کردم که دیگران بفهمند در زندگی من چه خبر است، این برای یک مرد یعنی یک شکست، شکستنی که تکه‌هایش هم گم‌شده بود، آیا چینی که بشکند و تکه‌تکه شود را می‌توان دوباره بند زد؟ و یا آب ریخته شده روی زمین را می‌توان جمع کرد؟ جواب صد در صد خیر استانسان اگر بخواهد خودش می‌تواند کم‌کم خودش را بسازد و از نو شروع کند، باوجودی که جای زخم‌ها برای او خواهد ماند؛ ولی می‌توان باگذشت، بخشش و با علم به این‌که زندگی یکنواخت نیست و به خاطر همین یکنواخت نبودن‌هاست که انسان پا به عرصه زمین گذاشته است و انتخابی که خود انسان می‌تواند داشته باشد اینجاست که ناامید نشود و بعد از هر شکستنی شروع به ترمیم زخم‌ها کند و شکستن‌های وجودش را کم‌کم بند بزند. درست است که زندگی ما کم‌کم به‌مرورزمان بند خورد؛ ولی هر دو بهای خیلی سنگینی دادیم‌.

در زمان شکستن با تفکر باید به نیمه‌پر لیوان نگاه کرد و برای داشته‌ها ارزش قائل شد. به نظر من گاهی اوقات انسان باارزش قائل نشدن و قدر داشته‌ها را ندانستن، گوهری را از دست می‌دهد که باعث شکستن او می‌شود؛ چون بعد از دست دادن، تازه بها و ارزش گوهر را می‌فهمد؛ ولی چه سود که افسوس خوردن دردی را دوا نمی‌کند. به نظر من زیاده‌خواهی هم باعث شکستن می‌شود؛ چراکه من فهیمه چیزی را می‌خواهم و خودم را به آب‌وآتش می‌زنم که آن را داشته باشم و حکمت خدا را هم در نظر نمی‌گیرم و علمی از زمان و پتانسیل داشتن آن ندارم، با دست نیافتن به آن، دچار شکست خیلی سنگینی می‌شوم که اگر علم گذشتن از بحران را نداشته باشم ترکش‌های این شکستن به اطرافیانم هم برخورد خواهد کردکسی می‌تواند به ارزش خیلی چیزها پی ببرد که شکسته باشد. غم یا شکست بزرگ می‌تواند انسان را به بالاترین و پایین‌ترین نقطه سوق دهد که بستگی به خود انسان دارد که چه درس و تجربه‌ای از این شکستن بگیرد. می‌تواند انتخاب کند با گوشه عزلت نشستن و غصه خوردن و درنهایت تبدیل به آدم افسرده شدن به زندگی خود ادامه دهد و یا می‌تواند بادید مثبت این مشکل را رحمت خدا بداند، نه لعنت خدا، درس بگیرد و به‌خوبی به زندگی خود ادامه دهد و رو به‌سوی کامل شدن پیش برود

در این بخش می‌توان از طبیعت الگو گرفت. مثل طلا که از اول طلا نبوده اول استخراج‌شده، بعد تفکیک سازی شده، ناخالصی‌ها جداشده و بعد طلا ذوب‌شده و به‌مرورزمان با صیقل داده شدن و طی مراحلی تبدیل به طلای خالص‌شده است؛ پس انسان هم آن‌قدر باید صیقل داده شود و از ناخالصی‌ها عبور کند تا خالص شود، این ممکن نیست؛ مگر با تلاش، کوشش و خواست انساندنیا بر پایه اضداد بناشده تا سختی نباشد آسانی معنا پیدا نمی‌کند تا تاریکی نباشد روشنایی معنا ندارد. انسان باید با تفکر، تعقل و تلاش ظلمت را به روشنایی تبدیل کند که آقای مهندس به این انسان‌ها صفت کیمیاگری را نسبت داده است. همیشه باید در تلاش باشیم تا هر بار برنده‌تر شویم. طبق قانون الهی در جهان‌ها حلقه‌ها برقرار است. انسان هم در این حلقه‌ها در چرخش هست از حلقه‌ای به حلقه دیگر وارد می‌شود. در این حلقه‌ها و چرخش‌ها ممکن نیست که انسان دچار مشکل و رویداد نشود یا دچار شکستن نشود مانند توپی که به بالا پرتاب می‌شود تا برگشت آن هزاران چرخ می‌خورد یا ممکن است به‌جایی برخورد کند و پاره شود. همه دنیا دائماً در حال دست‌وپنجه نرم کردن با حل مشکلات است فقط خود من نیستم که دچار مشکل هستم، چون گاهی اوقات این تفکر غلط که من فقط مشکل‌دارم، باعث شکستن من می‌شود.

 

منبع: سی دی شکستن

نویسنده و ویرایشگر: رابط خبری همسفر فهیمه لژیون کمک راهنما همسفر منصوره (لژیون پنجم)

ویراستاری: کمک راهنما همسفر فاطمه (لژیون چهارم)

همسفران نمایندگی شهرری

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .