ششمین جلسه از دور اول سری جلسات هماهنگی لژیون سردار همسفران نمایندگی شیخ بهایی با استادی
کمک راهنماهمسفرالهه،نگهبانی همسفرفخری و دبیری همسفرمرجان با دستورجلسه؛«پول مال کیست؟» روز دوشنبه 28 مهرماه 1399 رآس ساعت 12:45 برگزار گردید.
سخنان استاد
خدا را بسیار شاکر و سپاسگزارم که برای اولین بار در جلسه حضوری لژیون سردار میتوانم شرکت کنم و خیلی خوشحالم که این توفیق در شعبه شیخ بهایی برای من اتفاق افتاد و از خانم فخری عزیزم بسیار سپاسگزارم که همواره از ایشان آموزش میگیرم و امروز هم از ایشان آموختم و بامتانت از من دعوت کردند و من دعوت ایشان را روی چشم گذاشتم و بسیار از ایشان سپاسگزاری میکنم و همچنین از دبیر عزیز به خاطر گزارش خیلی خوبشان سپاسگزاری میکنم. یک تبریک ویژه هم به مناسبت هفته ایجنت و مرزبانی به ایجنت محترم عرض میکنم که ایجنت محترم هم عضو لژیون سردار هستند و من مجدداً خدمتشان تبریک عرض میکنم و همینطور برای تأسیس دانشگاه هم تبریک عرض میکنم.
در مورد دستور جلسه پول مال کیست؟ اگر از یک فردی در حالت عادی بپرسیم پول مال کیست در صورت آشکار میگوید پول مال آنکسی است که دارد، درصورتیکه تعریف ما در کنگره این هست که پول فقط مال شخصی که پولدار هست، نیست و پول مال کسی است که بتواند از آن بگذرد. درواقع چیزی که مطرح است این هست که خیلی از انسانها پولدارند امّا به قول آقای مهندس کارتنخواب هستند، چرا کارتنخواب هستند به خاطر اینکه هیچ سهمی از پول خود ندارند و آن را نمیتوانند خرج کنند. خیلی از انسانها بهجای اینکه از آن پول استفاده کنند نگهبان آن پول هستند و به قول آقای مهندس در سی دی دنیای درون فرمودند: که مثل افعی هستند مثل افعیهایی که روی خزانهها خوابیده هیچ استفادهای از آن پول نمیکند و آن پول به هیچ دردی از آنها نمیخورد. حضرت حافظ میگوید: خزانهداری میراث خوارگان کفر است؛ یعنی اینکه تو برای میراثخوار خودت، نگهبان این پول هستی و به قول آقای مهندس بعد از جمعکردن پول، معلوم نیست که چه بلایی سر آن بیاید و تنها اتفاقی که میافتد مشاجرههایی است که بین خواهر و برادران اتفاق میافتد و درگیریهایی که ایجاد میشود و پای آنها را به دادگاه میکشاند یعنی یک میراثی از یک نفر به ارث میماند که خود آن شخص هیچگونه استفاده از آن پول نکرده و فقط باعث ایجاد اختلاف شده است.
ما در کنگره همیشه این را داریم که انسان تنها موجودی است که در فرآیند آفرینش تنها به دنیا میآید و تنها هم از دنیا میرود؛ اما در این فرایند تنها به دنیا آمدن و تنها از دنیا رفتن، در یک بازه زمانی که به دنیا میآید و میمیرد، فرمان پیدا میکند که در جمع باشد و در جمع زندگی کند و این یعنی اینکه هر نیازی که بخواهد از من الهه برطرف بشود ابروباد و مه و خورشید و فلک در کار هستند که آن نیاز برطرف بشود حتی آقای مهندس میفرمایند اگر شما پولی را به دست میآورید همه در آن نقش دارند مثلاً اگر من خیاط هستم باید حتماً یک مشتری داشته باشم وگرنه من از کجا میتوانم پول دربیاورم و اگر آرایشگر یا هر شغل دیگری دارم همینطور است و باید آن پول از طرف یک آدم به من برسد و منظور من این است که تمام هستی دستبهدست هم میدهند.
به قول آقای امین که میفرمایند:حاصل صد دستشویم، این حاصل صد دست دارد اسیر بند میشود، یعنی اینکه من اگر کارمند یک اداره هستم و اگر استاد دانشگاه هستم و اگر کفاش یا بقال هستم یک مشتری باید بیاید و از من یکچیزی بخرد تا من بتوانم از آنیک پولی دریافت کنم. پس آیا این پول همهاش متعلق به من است؟ جواب آن خیر است، چرا؟ در جواب باید بگوییم چون تو فقط در آن پول سهم نداری و خیلی از انسانهای دیگر آمدند و ابر و باد و مه و خورشید و بهاضافه کل هستی آمدند تا تو این پول را به دست آوری، حالا اگر این پول به دست من رسیده درست است من تلاش کردم ولی همه این پول متعلق به من نیست و بارها آقای مهندس فرمودند که خداوند متعال خودش از آسمان به پایین نمیآید تا به بندگانی که فقیر هستند پول بدهد باید غنی به فقیر بدهد تا این توازن و تعادل در جامعه برقرار بشود. اگر کسی یک قورمهسبزی میپزد آن را پشت در خانه نمیگذارد و آن را برای مصرف یک عدهای در خانه تهیه میبیند و اگر پولی هم هست باید این جریان غنی به فقیر اتفاق بیفتد تا توازن و تعادل در جامعه شکل بگیرد.
سؤال: اگر آنکسی که دارد نخواهد ببخشد چه اتفاقی میافتد و اصلاً چرا بعضی از افراد نمیتوانند ببخشند؟
وقتی این دستور جلسه برای من مشخص شد، به این فکر میکردم که خیلی از افراد هستند که پولدار هستند ولی چرا نمیتوانند ببخشند، چرا نمیتوانند، میتواند چند عامل داشته باشد:
1. فردی که پول دارد طمع دارد و بهواسطه آن طمع نمیتواند ببخشد. حالا این طمع از کجا میآید؟ ما در کنگره و در جهانبینی یاد گرفتیم که اگر خواستیم ریشه هر چیزی را به دست بیاوریم باید برگردیم در مثلث جهالت، حال باید من ببینم طمع ریشه در کدام ضلع آن خلاصه میشود و طمع برمیگردد به ترس یک آدم، یک نفر که توانایی بخشیدن ندارد و طمع دارد، میترسد که اگر بدهد از مال و اموالش کم شود درصورتیکه ما این را میدانیم و در آموزههای ما به ما رسیده که اگر شما از چیزی ببخشید نهتنها کم نمیشود بلکه بارها و بارها زیاد میشود و برمیگردد، به شرطی که بدون قید و شرط آن بخشش انجامشده باشد و درواقع بعضیها آن توانایی بخشیدن را ندارند و یک سری آدمهایی هم هستند که تمایل به بخشیدن ندارند و میگویند برای من چه اهمیتی دارد که یک فردی دارد بخورد یا ندارد و به من مربوط نمیشود و بعضیها هم این مدلی هستند.
2. فردی که پول دارد و نمیتواند ببخشد دچار شرک شده است یعنی اینکه این درآمد از راه درست به دست نیامده و فرمان خداوند زیر پا گذاشتهشده است و فرمان شیطان اجراشده است، به همین دلیل الآن بر این پولی که دارند نمیتوانند فرمانروایی کنند و نمیتوانند از این پول ببخشد چون مالکیت آن در دستش نیست و مالکیت آن در دست نیروهای بازدارنده است.
حال ما این افراد را داریم و میخواهیم بدانیم که چه جوری باید دعوتشان کنیم تا بیایند و ببخشند، ببینید اگر ما فقط بیاییم و بنشینیم دورهم و بهعنوان افراد لژیون سردار، بگوییم و مشارکت کنیم این به درد نمیخورد، ما چندین سال ماهیانه کمک میکردیم به کنگره و به رهجوهایمان هم میگفتیم که به زمین کنگره کمک کنید؛ اما چیزی که بهعنوان لژیون سردار تشکیل شد همانند یک گوی است که به حرکت درآمده تا این پیام به بقیه افراد مخابره بشود که اگر پولداری بیا دستبهکار بشو و ببخش.
بخشش در نفس خودش کار زیبایی است و این بخشش میتواند در فازهای مختلف و در درجات مختلف اتفاق بیفتد. یکی از این مراحل بخشش این هست که بهعنوان عضو لژیون سردار در مورد بخشش به زمین کنگره صحبت کنیم. استاد جلسه قبل فرموده بودند که ما یکزمانی دنبال این میگشتیم که حالمان خوب شود و میگفتیم که هر چه دارایی داریم میبخشیم، الآن حال ما خوب شده است ولی دست به داراییهایمان نمیزنیم، اینجا اشکالاتی است که باید برطرف شود. حال چطوری میتوان آن را برطرف کرد؟ به اینگونه که من عضو لژیون سردار باید بروم در مورد این گرهی که چرا نمیتوانم ببخشم در لژیون صحبت کنم و این نباید به اینگونه باشد که ما بیاییم در لژیون سردار و خودمان برای خودمان مشارکت کنیم و به قول آقای مهندس باید حالت انگیزشی به خودش بگیرد که افراد را تحریک کنیم نه بهگونهای که شور حسینی برشان دارد.
در مورد یکی از موضوعاتی که میتوانیم صحبت کنیم گره چرا نمیتوانیم ببخشیم و اگر نتوانیم ببخشیم این خود گره است و اولین چیزی هم که هست این است که من شاید کافر هستم یعنی میبینم که دیگران به هستی خدمت میکند و من نمیتوانم جور دیگری خدمت کنم بیایم پولم را ببخشم و آن چیزی که باعث سلب آسایش بازماندگان من میشود را بیایم یک مقدارش را همین الآن ببخشم. من همیشه به خودم میگویم الهه تو فرزند نداری ولی از کجا معلوم که بچه خواهر تو یا هفت نسل بعد تو گرفتار این قضیه نشود، چه کسی میتواند همچین تضمینی بدهد، هیچکس پس باید ببخشم. از طرفی هر بخششی که اینجا انجام میشود و هر آجری که روی آجر دیگری قرار میگیرد باعث میشود که من یک میراث ابدی برای خودم میگذارم و این میماند و تا عالم و آدم هست این میراث من باقی میماند و به آیندگان خدمت خواهد کرد.
خیلی از افراد هستند که این آگاهی را ندارند و باید این آگاهی را ما برایشان به وجود بیاوریم که اگر ببخشید میبینید که چقدر زندگی شما رونق میگیرد و چقدر ازنظر آرامش همهچیز تغییر میکند و ما میتوانیم تجربه خودمان را به بقیه بدهیم و در کلامالله هست و آقای مهندس بارها تفسیرش کردند و آن این است که میگوید: لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ که ترجمه آن این است که به نیکی نمیرسید مگر اینکه ببخشید ازآنچه که دوست دارید و آقای مهندس در تفسیرشان میگویند آب خوش از گلویشان پایین نمیرود مگر اینکه از آن چیزی که دوست داری ببخشید، پول را دوست دارید پس باید ببخشید.
در آیه ۲۷۶ سوره بقره اگر اشتباه نکنم آیه قبلی را با تفسیر میگوید و میگوید ببخشید ازآنچه کسب میکنید و گفتیم آن چیزی که کسب میکنیم چیزی نیست که من تنها کسب کنم و چیزی است که به حاصل صد دست دارم فراهم میکنم و صدها موجود دارند تلاش میکنند تا من آن پول را به دست بیاورم و این آیه دارد این را میگوید که از آن چیزی که کسب کردید ببخشید و چیزی را ببخشید که اگر کسی خواست به خودتان ببخشد بتوانید باکمی اغماض آن را قبول کنید یعنی از خوبیها و چیزهایی که دوست دارید ببخشید نه از چیزهایی که بدتان میآید و لجتان میگیرد، به قول آقای مهندس روغن ریخته را نذر امامزاده نکنید و از بهترین مالتان ببخشید.
وقتی بخشش اتفاق میافتد زندگی ما و زندگی من الهه بسیار ازنظر شادی و آرامش عوض میشود و برای تکتک ما این اتفاق افتاده و امیدوارم که این بودنها را بتوانیم پاس بداریم و به بقیه هم انتقال بدهیم تا انشا الله بقیه هم بتوانند این بخشندگی و ساختار در وجودشان اتفاق بیفتد. خیلی متشکرم که به صحبتهای من گوش کردید.
خلاصهای از مشارکتهای اعضای لژیون سردار
همسفر نگین ایجنت محترم شعبه
فرمانده لایق به فتوحات زیادی دست پیدا میکند و آن فرمانده لایق کسی است که از تمام تواناییهایی که دارد بتواند به نحو احسن استفاده کند و این فتوحات فقط مالی نیست و مسلماً معنویات هم هست که بخش مهمی از زندگی ما است. خداراشکر میکنم که در کنگره هستم و خیلی اتفاقات عظیمی برای من در کنگره رخ داد و اول مشخص شد که چقدر مادیات در زندگی ما چقدر باارزش است و چقدر آقای مهندس تا کید میکنند که پایههای مالی زندگی خود را مستحکم کنید، شاید قبلاً در هرزمانی که در یک جمعی که قرار میگرفتیم، انسان موفق و خدادوست تعریفش این بود که خیلی خوب خدا را پرستش کند و صرفاً به معنویات زندگیاش تکیه کند و بهرهای از مادیات نداشته باشد ولی ما در کنگره کاملاً این را یاد گرفتیم که کسی که میخواهد به خداوند نزدیک بشود باید در تمام ابعاد زندگیاش انسان قوی باشد تا بتواند به خالق خودش نزدیک باشد؛ بنابراین این اتفاق برای ما در کنگره افتاد که فلسفه مطالب را یاد گرفتیم و داشتم به این فکر میکردم که چه شد من خودم آمدم عضو لژیون سردار شدم، قبلاً خیلی تلاش میکردم که عضو لژیون سردار بشوم و یادم هست که یکبار به آقای حکیمی گفتم کسانی که میخواهند عضو لژیون سردار بشوند نمیتوانند این را قسطی پرداخت کنند و آقای حکیمی فرمودند که خیر و باید همان اول پرداخت کنند و من آنقدر برایم این موضوع مهم بود که چرا نمیتوانم یکجا این مبلغ را پرداخت کنم، الآن که فکر میکنم میبینم شاید آن موقع آن تفکر اینقدر قوی برای من ایجاد نشده و شاید علت آن موضوع را من نمیدانستم و فلسفه آن را نمیدانستم. آرامآرام شروع کردم به خدمت کردن که در خدمت واقعاً بازپرداخت بدهیها اتفاق میافتد و اولین اتفاق در خدمت کردن این است که آن بدهیهایی که دارد را پرداخت میکند و انشا الله به مرحلهای برسد که به صفر برسد ولی اتفاقی که میافتد این است که آن فلسفه برای آدم مشخص میشود.
چرا باید ببخشم؟ چون واقعیت این مال برای من نیست و امروز داشتم فکر میکردم قویترین نیرویی که ابزار بازدارنده در دست دارند مادیات هست و همه ما میدانیم ماده قویترین ابزاری هست که نیروهای بازدارنده در اختیار دارند و میتوانند به نحو احسن از آن استفاده کنند. من در اطرافم کسانی را میشناسم که مهندس از کشورهای دیگر آمده و طراحی خانهاش را انجام داده است ولی اگر بگویم که کجا و کدام منطقه دارد زندگی میکند واقعاً آدم برایش خیلی ناراحت میشود که چرا کسی که اینهمه خانه و اموال دارد و اینهمه هزینه میکند و مهندس میآورد خانهاش را طراحی میکند، در این خانه را میبندد و میآید و نمیتواند در آن خانه زندگی کند و میرود یکجایی زندگی میکند و مواد غذایی را مصرف میکند که شاید ضعیفترین قشر جامعه دارد از آن استفاده میکند.
چرا این فرد نمیتواند؟ به این دلیل که آن ابزاری که باید دستش باشد وجود ندارد و آن دانایی است و ما میدانیم که اگر هرکدام از اضلاع مثلث شخصیت انسان به تکامل رسیده باشد و آن گرهها در درونش بازشده باشد واقعیت خیلی راحت و بودن هیچ فشار و اجباری در مسیری قرار میگیرد که یک مسیر درست است. آقای مهندس فرمودند: خیلی وقتها ما انسانها فقط بهعنوان نگهدارنده یک مال بهحساب میآییم و ما مثل یک امانتداریم و تمام میشود و هیچ استفادهای از آن مال نمیتوانیم بکنیم که این پشتش گرههای بسیاری وجود دارد که من مطمئن هستم کسانی که عضو لژیون سردار شدن و کسانی که یادگرفتن بخشش بکنند در تمام زندگیشان نه صرفاً در کنگره، خیلی وقتها یک کمک راهنما و یا رهجویی دارد از علمش میبخشد و آن را منتقل میکند به دیگران و این هم خیلی ارزنده هست. موضوعی که مهم هست این هست که من بهعنوان عضو لژیون سردار درست است که مالم را میدهم ولی باید حس و حالم را به دیگران هم منتقل کنم تا انشا الله آن بخشش هم در دیگران اتفاق بیفتد و جرقهاش زده بشود.
همه ما در اینجا هستیم که خدمتی که کنگره دارد برایمان انجام میدهد را استفاده کنیم و هم اگر بتوانیم یکذره از آن خدمت را هم جبران بکنیم. وقتی تمام کائنات در خدمت من نگین هستند برای اینکه من نگین بتوانم نفس بکشم و راه بروم و تغذیهای داشته باشم پس این واقعیتا جای تفکر را برای من باز میکند که آیا من فقط باید مصرفکننده باشد در این جهان هستی، آیا من نباید حداقل در حد توان خودم یک تولیدی داشته باشم و یک کاری بکنم و یک حرکتی انجام بدهم؟ تمام مخلوقات خداوند، گیاه، حیوان همه در حال تولید هستند حالا منی که بهاصطلاح اشرف مخلوقات بهحساب میآیم، آیا فقط باید مصرفکننده باشم؟ از گیاه و حیوانات استفاده کنم ولیکن خودم هیچ حرکتی را در زندگی انجام ندهم. تکتک ما که در اینجا قرار گرفتیم رسالت مهمی به گردنمان است و این رسالت این هست که به دیگران هم کمک بکنیم تا بتوانند در این جایگاه قرار بگیرند.
همسفر فخری نگهبان جلسه
من در ابتدا به خانم الهه عزیز خیر مقدم عرض میکنم و از ایشان تشکر میکنم که استادی جلسه امروز را بر عهده گرفتند همیشه از ایشان آموزش میگیرم طبق فرموده خانم مونا دستیار دیده بان اعضای لژیون سردار پیام گلریزان را در لژیون ها اعلام کنند تا اعضا برای شرکت در گلریزان آمادگی داشته باشند این یک پیام است برای تفاخر نیست ما پیام را میدهیم و با مشارکت، حس خودمان را منتقل میکنیم طوری هم نباشد که زوری باشد ما با محبت حس خودمان و برکتهایی که وارد زندگیمان شده را توضیح میدهیم انتخاب با خود اشخاص است که چگونه حس ما را جذب کنند و همانطور که آقای امین فرمودند: هرکسی باید در حد توان خودش ببخشد اگر کسی کمتر از حد توانش ببخشد ضرر میکند و اگر کسی بیشتر از حد توان خودش ببخشد به گونهی دیگری متضرر میشود هر کسی اندازه توانش را خودش می داند من نزدیک ده سال هست که در کنگره هستم و دارم آموزش میبینم جایگاههای خدمتی را هم تجربه کردم، خیلی از گرههای زندگیام را توانستم با آموزشهای کنگره باز بکنم ولی یکسری گرههایی هست که در صور پنهان فرد و در لایههای زیرین قرار دارد که با بخشش و بخشیدن و جدا کردن از خود این گرهها نمایان میشود و آدم میتواند این گرهها را یکییکی باز کند ودر ادامه امیدوارم که با خدمت کردن در لژیون سردار بتوانم به این گرهها دست پیدا کنم و آنها را بازکنم و بتوانم قدمی برای پیشبرد اهداف کنگره بردارم.
همسفر اعظم کمک راهنما
همانطور که ما در کنگره یاد گرفتیم انسانها تقدیر خودشان را با دستان خودشان رقم میزنند، امروز از ترس صحبت شد و گفته شد که انسانها وقتی طمع دارند ریشهاش برمیگردد به ترس و انسانها میترسند چیزی را از دست بدهند نمیبخشند. یادم هستم وقتی سفر اول بودیم و موقع رهاییمان که رسید مسافر من شغل پر ریسکی داشت و یک تصمیم اشتباه باعث میشد که همهچیز را از دست بدهیم و براثر مصرف مواد تصمیمات زیادی گرفته بود که همه با ضرر روبهرو شده بودند و وقتی میخواستیم رها بشویم خیلی بدهی داشتیم آنقدر که هیچوقت به آن فکر نمیکردم. وقتی موقع رهایی ما رسید آنقدر خوشحال بودم و میدیدم دیگران کمک میکنند و من هم خیلی آموزش نگرفته بودم، آقای امین میفرمایند: وقتی خیلی می ترسی دیگر آن برایت معنی ندارد من هم یک قطعه زمین داشتیم که تمام موجودیمان بود و به مسافرم گفتم بیا این زمین را ببخشیم و این بار بدهی ما را نمیکُشد. اینکه من میگویم تقدیر هرکسی را خودش رقم میزند آن قطعه زمین دقیقاً موقعی که باید و ارزش داشت به فروش رسید و من بهواسطه این زمین در کنار جناب مهندس برای کلنگ زنی دانشگاه بودم و میخواهم بگویم که اگر این تقدیر برای من رقم خورد، آن را همان سال ما به خاطر حس خوب خودمان و به خاطر خودم رقم زدیم. حس خیلی خوبی بود که در کنار آقای مهندس قرار داشتم و باور کنید بهترین صبحانه زندگیام را خوردم وقتیکه نشسته بودم روبه روی آقای مهندس و ایشان میخندیدند هیچوقت من این لحظه را یادم نمیرود.
یک خاطرهای برایتان بگویم وقتی کلنگ را زدیم و تمام شد همه افراد رفتند و ما منتظر تاکسی بودیم تا برگردیم، دختر من از آقای مهندس پرسید که آقای مهندس شما چهکار کردید که آنقدر دانا شدید و همه دوستتان دارند، من هم میخواهم همان کار را انجام بدهم، آقای مهندس فرمودند: آن کاری که من کردم را تو نمیتوانی انجام بدهی و دختر من گفت: چه کتابهایی خواندید که آنقدر دانا شدید؟ آقای مهندس فرمودند: دنبال چیزی داخل کتابها نگرد چیزی پیدا نمیشود و دخترم را بغل کردند و بوسیدند و گفتند من هفده سال مواد مصرف کردم و تو نمیتوانی این کار را بکنی و این کار را هم نکن ولی به دانایی میرسی و این خیلی جای تفکر دارد که گفتند چیزی در کتابها پیدا نمیشود و من هر چیزی که یاد گرفتم در کنگره بوده و واقعیتا من هیچ جا فلسفه کارهایی که باید انجام بدهم را پیدا نکردم و تنها چیزی که ما داریم در زندگی که به رشد و تکاملمان کمک میکند آموزشهایی است که اینجا و در کنگره یاد گرفتیم. پول مال کسی است که آنجایی که باید خرج کند و از آن لذت ببرد.
همسفر مریم
در ارتباط با دستور جلسه آقای مهندس میگویندپول مال کسی است که بتواند خرجش کند و واقعاً هم این همین هست و خیلی افراد پولدارند ولی دل اینکه بتوانند از آن استفاده کنند را ندارند واقعاً دلبزرگی میخواهد که آدم بتواند از مالش بگذرد. من همیشه آرزو داشتم به کنگره کمکی داشته باشم و من همیشه سعی کردم از بعضی چیزهایی که میخواهم صرفنظر کنم و برای جایی که آرامش به من داد و به دلواپسی من خاتمه داد خرج کنم و خدا را شکر میکنم که منی که وارد کنگره شدم و سیوپنج هزار تومان پول یک پیراهن سفید را نداشتم، الآن خودم و مسافرم عضو لژیون سردار هستیم و این را از برکات کنگره میدانم. من زمان گلریزان سفر اول بودم و صد هزارتومان بخشیدم و سال بعدازآن پانصدتومان بخشیدم ولی حس بسیار خوبی داشتم همانند یک پهلوان که پانصد میلیون میبخشد چون همه توان من بود و من بر خودم واجب میدانم که هر چیزی در توان خودم هست را ببخشم حالا شاید همیشه مبلغ زیادی نباشد ولی در حد توانایی خودم ببخشم و برای کسانی که در بیرون کنگره هستند بنایی ساخته بشود که آنها هم به این مکان بیایند.
همسفر لیلی
همانطور که آقای امین در سی دی بخشش میگویند هرکسی قدرت بخشندگی ندارد، درست است ظرفیت میخواهد بخشندگی ولی در اصل علم و آگاهیاش را ندارند. هرکسی علم و آگاهی داشته باشد و تغییر تفکر و جهانبینی و هنر زیستنش را داشته باشد مسلماً میتواند ببخشد. ما قانون عمل و عکسالعمل را داریم و این است که هر چیزی که شما بدهید آن را پس میگیرید و واقعاً هم همین هست و این بستگی دارد به دنیای درون من و هر چیزی که در این دنیای درون خودمان تصور کنیم، تفکر کنیم، اندیشه کنیم همان میشود. اگر من بیایم علمم، ظرفیتم و داناییم را ببرم بالا میتوانم درکش کنم و موقعی که احساسش کنم لیوان پر از معجون را میتوانم ببینم چون وقتی من لیوان پر از معجون را میخورم در ابتدا فقط میخورم و سطحی هست ولی آخرش که میشود بدنم نیرو و انرژی میگیرد، بخشیدن در کنگره هم همینطور هست و قانون عمل و عکسالعمل همین دنیا برگزار میشود. من هم بهنوبه خودم با بالا بردن آگاهی وارد شدم و دیدم چقدر لذت دارد و دیدم چقدر این بخشش من برکت دارد، چه برای خودم و چه برای مسافرم و چه برای بچهها و شیرینی و لذتی که در اینجا هست هیچ کجا ندارد چون اینجا آدم به حال خوش میرسد و من وقتی این را میتوانم حس کنم که پالایش و تزکیه انجام بدهم و وقتی درون من پر از ضد ارزشها باشد نمیتوانم درک کنم و نمیتوانم ببخشم.
همسفر سمیرا کمک راهنما
من راجع به این دستور جلسه فکر کردم و گفتم سمیرا آیا پول مال تو هست؟ نه این پول اصلاً مال من نیست، چون من چیزی را با خودم نمیبرم. آقای مهندس میگویند جسم میماند و نفس است که میرود و من میخواهم چه چیزی را با خودم ببرم. پول مال کسی هست که میبخشد، سوار پول میشود و لذت میبرد و از آن انرژی میگیرد، آقای مهندس میفرمایند: ممکن است یک نفر وضعش خیلی خوب باشد ولی نتواند یک حبه قند یا سیب بخورد و من به این نکته رسیدم که چقدر ما خوشبختیم و چقدر داریم از زندگی لذت میبریم و چقدر داریم از بخشش لذت میبریم. من قبل از کنگره هیچوقت لذت نمیبردم و به آن فقیری هم که دم خانهام میآمد و کمک میکردم میگفتم الکی است ولی الآن به همان فقیر هم که کمک میکنم لذت میبرم و میگویم سهمش در پول من است. در سوره بقره میگویند سه گروه متقیان هستند کسانی که ایماندارند، کسانی که نماز میخوانند و کسانی که انفاق میکنند و چقدر آقای مهندس زیبا گفتند این مطلب را عشق، عقل، ایمان، کسی که عشق و عقل و ایمان داشته باشد خیلی راحت میگذارد. آقای مهندس خیلی قشنگ میگویند که خداوند دارد میبخشد و میگذرد پس چرا من نباید بگذرم، گاهی ما فراموش میکنیم که کجا بودیم و به کجا رسیدم و دچار طمع میشوند طمع از سه تا حرف توخالی درست شده است و اگر این طمع خوب بود حرفهایش هم پر بود پس من سمیرا باید ببخشم تا خدا بیشتر به من بدهد.
همسفر شهین
به عقیده من ماندن در لژیون سردار برای تکتک ما یک امتحان الهی هست، ما باید بخشش را با اعمال و رفتار خود بیان کنیم و صرفاً محدود به پول نیست، در آیههای قرآن گفتهشده از آن چیزی که کسب کردید ببخشد، پس باید از آن چیزی که یاد گرفتیم و کسب کردیم در این لژیون به بیان ساده و بهطوریکه به دل افراد دیگر بنشیند به دیگران بدهیم و این خود یک نوع بخشش است.
تایپ:همسفرمرجان
با احترام لژیون سردارهمسفران شیخ بهایی
- تعداد بازدید از این مطلب :
768