حمد و سپاس مخصوص خداوند عزیز و بزرگ است. خدایی که عبادت او سبب نزدیکی به او و شکرگزاری او سبب افزایش نعمت است. هر نفسی که فرو میرود دم یاری گر زندگی است و وقتی بالا میآید بازدم شادیبخش وجود است.
خداوندی که با تفکر اجرای آفرینش را آغاز کرد و انسان با تفکر روی زمین گسیل شد. پس تفکر یک قانون، یک حرکت درونی و ذهنی است. جرقهٔ تفکر در درون انسان زده میشود و این نشانهٔ خوبی است؛ یعنی نوید و فاصله گرفتن از ضد ارزشها و تجربه کردن دنیایی دور از تاریکیها و رسیدن به جایگاه انسانی. همهٔ انسانها باید از قدرت تفکر کردن برخوردار باشند. تفکر کردن روی نوشتن یا صحبت کردن در مورد مسائلی که بخشی از وجود ما و جزء جدانشدنی زندگی ما است، حال بهراستی هیچ فکر کردهاید چرا آقای مهندس دژاکام نام این وادی را تفکر گذاشتهاند؟ و او را اول قرار دادهاند؟ و تأکید میکنند که اگر این وادی بهدرستی انجام شود سرانجام خوبی را خواهد داشت.
اولین دلیل آن در کلامالله مجید است، که خداوند صد و سی آیه مستقیم به تفکر کردن انسان اشاره و توصیه و امر فرمودند: که اگر موارد مشابه را بر آن اضافه کنیم سیصد آیه در مورد تفکر و تعقل در کلامالله وجود دارد. چون تفکر و تعقل در کنار هم هستند و لازمهٔ تعقل یعنی کسی که عقل دارد و از عقل خود استفاده میکند. این است که تفکر داشته باشد و اگر کسی میخواهد تفکر داشته باشد باید از عقلش کمک بگیرد.
بنابراین تفکر و عقل این دو لازم و ملزوم هم دیگر هستند. برای همین برای این دو آیه از کلامالله مجید را میخوانیم. اولین آیه طولانی است که خداوند نشانههای قدرت خودش را در این آیه اشارهکرده است.《کَذالِکَ النَّفسُ وَ آیاتِهِ یِقَومِ تَتَفَکَّرُون》میفرماید: این آیات خود را برای آنانی که میاندیشند، شرح میدهند؛ یعنی با بقیه کاری نداریم که فکر کنند شرح میدهیم. 《هَل یَستَفا اِلا وَ ما وَالبَقیَ التَتَفَکَّرُون》آیا نابینایان و بینایان باهم مساوی هستند؟ آیا آنانی که تفکر و تعقل میکنند باکسانی که بیتفکر عملی را انجام میدهند یکی هستند؟ و یک روایت از پیامبر اکرم صلیالله علیه و آلِ که میفرماید: لحظهای تفکر بهتر از سالها عبادت است.
خداوند میفرماید: به کسانی که خوب میاندیشند و خوب تفکر میکنند میگوید صاحبان خرد! یا بزرگی میفرماید: هر خموشی یا هر سکوتی که در آن اندیشه و تفکر بیخبری است؟ تفکر باید بهموقع باشد. صحبتهای آن باید بهموقع باشد. دریکی از نوشتارهای آقای مهندس فرمودند: اگر درنگ بکنید سودی که باید ببخشد، نمیبخشد. یا درنگی که به درازا بیانجامد چندان محصول حاصلخیزی به ما نمیدهد. یا حال در مورد خود تفکر و حال بخواهیم در مورد خود تفکر و یا یک افکار و یک تفکر صحبت کنیم. افکار یعنی همان فکر و همان افکار پریشان و همان اراده که بهتنهایی قادر به حل مشکلات ما نیست؛ و اراده در کنارش راهحل میخواهد که فوتوفن لازم دارد. تمرین کافی را میخواهد و یک مسیر سخت است؛ حتماً نیاز به یک یا دو راهنما دارد. آشکار و پنهان. وارد نکتههای بعدی داشتن هم یک نقشهٔ حسابشده و دقیق دارد و سه ویژگی که باید داشته باشد.
اول: قابلیت اجرا داشتن. دوم: راه به عقب نداشته باشد. سوم: باید گسترده باشد اگر در توان ما نباشد و حل کردن صورتمسئله که یک نقشهای است که قابلاجرا است که فقط با تفکر صورتمسئله حل خواهد شد؛ و اگر صورتمسئله حل نشود دوباره باید برگردیم به گذشتهها، و حال هر مشکلی که داریم و داشتیم و رنج میبریم نتیجهٔ از ریشهٔ عملکرد غلط گذشتهمان است و از لحظات زندگی ذهن هر بشری در کنار هم قرار گرفتن اطلاعات و تجربه و تجلیل آنها در حال انجام است. میتوان در یک جمله گفت: که تفکر و جنبش و حرکتی است که در جهان ذهن ما شکل میگیرد. تفکر جهت حرکت ما را تعیین میکند. به زندگی ما، به فعالیتهای ما و نوع برخورد ما و به دنیای اطراف ما شکل میدهد، با آموزشهای کنگره میآموزیم، با تفکر زندگیمان را از پایه بسازیم و درست بنا کنیم. دقیقاً فکرهای زندگی ما را میسازد. با تفکر در وادی اول اگر با دستپر و توشهٔ مناسب را دریافت کرده باشیم میتوانیم وادیها را پشت سر بگذرانیم و به وادی چهاردهم برسیم. وادی هر یک محصول خودش را دارد. اگر با توشه پر و مناسب، یک مسافر و یک همسفر خارج شود، در بین راه تا رسیدن به مقصد و وادی بعدی مقابل خطرات ایمنی مصون خواهد بود در غیر این صورت به مقصد نخواهد رسید. مجروح، زخمی و یا بیمار خواهد رسید.
وقتی مسافری و همسفری در ابتدای راه، به همراه تمام شکستها و ناکامیهای درونی و بیرونی وارد وادی اول میشوند، برخلاف تصورشان انسانها را میبینند که اهل تفکرند و بدون تفکر هیچ سخنی به زبان جاری نمیکنند. بدون تفکر عمل و یا عکسالعملی انجام نمیدهند. قطعاً این القاء به او خواهد شد. در وادی تفکر درست حرکت میکنند و میدانند دیگر افکاری از گذشته و آینده در آنها وجود ندارد. این وادی شهر وجودی انسان را شاد و بانشاط، موفق و قانونمند میکند. شهری تمیز بدون زباله، پالایش و تزکیه شده میشود.اگر با دستپر از این وادی خارج شویم، شاهکلید تفکر همراه با عمل برای همیشه در کولهبار خود، به همراه خواهیم داشت که با آن میتوان قفلهایی را باز کرد. پس نتیجه میگیریم که تفکر یک حرکت از یک مبدأ و به یک مقصد و یا از یک مجهول به معلوم است. اگر یک مثلث و ادامهٔ آن کامل باشد، آن مثلث شکل میگیرد.
1.پایه و اساس مقدمهٔ هر کاری با تفکر است.
2.تعریف ساختار تمامکارهایی که ما انجام میدهیم، یک ساختار است.
3.جمعیت احیای انسانی کنگره شصت، یک ساختار مثبت است.
4.سازمان مافیایی یک ساختار منفی است.
۵. همهٔ این ساختارها با تفکر شروعشدهاند و در تفکر سه نیروی مهم وجود دارد، القاء، احیاء و تحرک؛ و اگر بخواهیم معنای آن راهم بدانیم، القاء: تمام آموزشها و انتقال اطلاعات و آگاهی از طریق القاء است. احیاء: به معنای زنده شدن و از حی میآید. نیروهایی که باعث زنده شدن موجودات و انسانها میشوند. چون کسانی که در تاریکی قرار دارند، با مردگان فرقی ندارند؛ و نیروهایی که در کنگره کمک میکنند تا انسانها از تاریکی رها شوند. تحرک: اساس کار هستی، بر مبنای تحرک است و چیزی که انسان را به حرکت درمیآورد.
حال چه خوب است بدانیم تفاوت افکار و تفکر چیست! در تفکر تمام انرژی بر روی یک خواسته و یک موضوع است و هدف دارد. قالب و چارچوب دارد و در یکجهت خاص و درست حرکت میکند. مثل اشعهٔ لیزر که تمام انرژی روی یک خواسته است؛ اما افکار چند خواسته را باهم دارد، انسجام ندارد. از این شاخه به این شاخه و به هر موضوعی فکر میکند؛ مثل نور خورشید که نورش بهصورت پراکنده و همهجا میتابد؛ اما محصول افکار، پروژههای نیمهتمام است و تفکر من باید واقعبینانه باشد و فقط خواستن شرط نیست. نقشهای را که کشیدیم باید درست کنیم و بار اضافه را بیرون بریزیم. بقیه امور خودش درست میشود.
پس محصول اندیشه و تفکر خودم هستم، صفحهٔ سپید نقاشی ما خطخطی بود، محصولی که برداشت میکردیم، میوهٔ همان بذر بود و چون خودمان صفحه را نقاشی کردیم، چون با تفکر نادرست نقاشی شده و محصول زندگی ما همان آشفتگیها، تاریکیها، وقفهای که مسافرهایمان داشتند که در جهت دانش و آگاهی و تفکرات درست نبوده و درست کردن آنیک هنر است اگر درک کتاب قطور جناب مهندس یک صفحه از دریای عظیم تفکرش فقط قطرهای را درک کرده باشیم، قطعاً نعمتهای الهی، خیروبرکت برای زمین لمیزرع وجودمان باید به باران الهی و ارزشها شسته شود تا احیاء شویم؛ زیرا کنگره ابزار و قدرت علم را در اختیارمان نهاده است.
کافی است کلید آن را گم نکنیم و اگر دستانتان را دراز کنید، آن را در کف دستان شما میگذارد؛ بنابراین تفکر اعجاز وجود انسان است. جستجوگرانه و ماهرانه به دنبالش باشید و ما همچنان در اول وصف تو ماندهایم. کنگره لطف و رحمت و نعمتهای بیمضایقه چون سفرهای در همهجا گسترده شده چون جلودار واقعی آن خداوندی است که ناممکنها را ممکن میکند.
مقالهنویس: همسفر صدیقه آتشبار
تهیه و تایپ: همسفر زلیخا لژیون سوم
تنظیم: همسفر سونیا لژیون هفتم
ارسال: همسفر مینا
- تعداد بازدید از این مطلب :
3012