با تفکر ساختارها آغاز می گردد، بدون تفکر آنچه هست رو به زوال می رود.
تمامی زندگی انسان از ساختارهای مختلف تشکیل شده است. حقیقت ساختارها، همان کارهایی هستند که ما در طول شبانه روز انجام میدهیم. حتی کوچکترین کاری که ما در طی روز انجام می دهیم یک ساختار است. برای اینکه یک ساختار به وجود آید در ابتدای راه باید تفکر کرد. تفکر، یک حرکت ذهنی است که دقیقاً متوجه نیستیم این حرکت درونی چگونه اتفاق می افتد؟ گاهی حتی فرق بین تفکر و افکار را نمی دانیم. شاید گمان میکنیم ما انسانهای متفکری هستیم اما زمانی که نتیجه و سرانجام کارهایمان مشخص میشود می بینیم تفکری نداشتهایم. در حقیقت، یکی از نشانه های نبودن تفکر، پرمشغله بودن یا گرفتار بودن ما است که آرامش و آسایش را از ما می گیرد.
تفکر، یک مثلث کامل است که دارای مبدأ، مسیر حرکت و مقصد می باشد. با قرار دادن هر کاری در این مثلث، تصویری از کارها یا ساختارهایی که قرار است صورت بگیرد در ذهن ما متصور میشود. این تصویر، هدف نهایی ما است. اگر بخواهیم بدانیم که آیا ما تفکر میکنیم یا این ها افکار ما است، باید بگویم تفکر، نشانه هایی دارد که می توان این تفاوت را شناسایی کرد. یکی از نشانههای تفکر، این است که یک موضوع و مبدأ مشخص دارد و در طول مسیر تحت کنترل ما میباشد. حتی گاهی می شود در طول مسیر توقف کرد و تمام جوانب را سنجید و بعد به ادامه مسیر تفکر پرداخت.
افکار شاید با یک موضوع شروع شوند اما در ادامه مسیر، دیگر ما کنار می رویم و ناظر در هم آمیختن افکاری خواهیم بود که موضوعات مختلفی دارند و هر یک متفاوت از دیگری هستند و ما را دچار تشنج و نا آرامی میکنند که در نهایت نتیجه ای هم نخواهند داشت.
برای داشتن یک زندگی مطلوب باید خودمان را به تفکر کردن عادت بدهیم و برای هر کاری یک نقشه حساب شده طراحی کنیم. یعنی راهی را تجربه کنیم و مورد بررسی قرار بدهیم که تمام جوانب آن را سنجیده باشیم. البته برای رسیدن به هدف، انگیزه و اشتیاق، بسیار لازم و ضروری است. قطعاً در مسیر راه انگیزه خوب می تواند بسیار کمک کننده باشد. باید در نظر داشته باشیم که در هر مسیری که قدم برمیداریم دانش و آموزشهای کافی را دریافت کنیم. البته مشورت با کسانی که در زمینه مورد نظر ما تجربه دارند می تواند بسیار کمک کننده باشد، اما در نهایت تصمیم نهایی با خودمان است. اگر نور ایمان به قدرت مطلق در وجودمان باشد این نیروی قدرتمند می تواند از ما پشتیبانی کند. این یکی از چیزهایی است که اگر ما بخواهیم به اندازه خواسته خود، از آن بهره مند می شویم.
خدمتگزاران، بیشترین آموزش را از وادی اول دارند؛ زیرا در مسیر خدمت، القاهای مثبت و منفی بسیارند و شخص باید با تفکر، راه مقابله با نفس اماره را پیدا کند و از ضد ارزش ها پرهیز نماید. این پرهیزها حس را پالایش می کند. هر اندازه حس، پالایش شود خوراک بهتری برای تفکر خواهد بود و در نتیجه عقل را بهتر راهنمایی می کند و موجب عمل سالم و عشق سالم در انسان می شود.
بنابراین می توانیم بگوییم تفکر؛ تواناییهای انسان را به یادش می آورد و به او قدرت حرکت میدهد. باید همیشه این را در نظر داشته باشیم که هر چه از خود و زندگی و تواناییهایمان تصور میکنیم و در ذهنمان به تصویر می کشیم، در حقیقت آن ها را به وجود می آوریم و روزی همه آنها تحقق خواهند یافت. این همان قدرت شو شود است که باید باور داشته باشیم و برای خود بهترین تصاویر را به تصویر بکشیم. یک سفر اولی باید به محض ورود به کنگره، تصویر روز رهایی اش را تصور کند و به آن ایمان داشته باشد و هر روز به خواسته خود انرژی دهد و این را برای خود تکرار کند که ما هر آنچه هستیم حاصل تفکر خودمان است و با تغییر تفکر حتماً تغییرات جامه عمل می پوشند.
به قلم کمک راهنمای محترم همسفر خانم مهدیه
- تعداد بازدید از این مطلب :
1322