
جلسه سیزدهم از دوره سی و نهم سری کارگاههای آموزشی، عمومی کنگره۶۰ نمایندگی شیخبهایی اصفهان با استادی راهنمای محترم مسافر آرش، نگهبانی مسافر مسعود و دبیری مسافر مجید با دستور جلسه «وادی یازدهم و پنجمین سال رهایی مسافر علی» در روز پنجشنبه ۴ دیماه ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، آرش هستم یک مسافر
خدا را شاکرم که امروز نیز بار دیگر فرصت داد تا کنار یکدیگر در کنگره۶۰ حضور داشته باشیم و از یکدیگر آموزش بگیریم. طبق روال پنجشنبهها، ما دو دستور جلسه داریم؛ دستور جلسه نخست وادی یازدهم «چشمههای جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس میرسند» است. دستور جلسه دوم «جشن پنجمین سال رهایی و آزادمردی مسافر علی» است؛ کسی که اکنون در جایگاه مرزبان شعبه خدمت میکند. همسفران ایشان نیز همگی در جایگاه راهنما خدمتگزار هستند و به چشمههای جوشان تبدیل شدهاند.
چقدر این دو دستور جلسه زیبا و هماهنگ است و این دستور جلسه نیز به آقا علی و خانواده ایشان رسید. کسانی که واقعاً خدمتگزار بودند و به مرحلهای رسیدند که متوجه آموزشهای وادی یازدهم شدهاند. ما تمامی وادیها را یکییکی یاد گرفتیم تا به وادی یازدهم رسیدیم. حالا باید بدانیم چشمه جوشان شدن یعنی چه؟ رود خروشان چیست؟ بحر چیست؟
این دستور جلسات به ما آموزش میدهند که چگونه این مسیر را طی کنیم. ابتدا با مثالهای طبیعت و سپس با ارتباط دادن آن به خودمان پیش میرود. همانطور که جناب مهندس دژاکام میفرمایند: «هر چیزی که درون ما است، بیرون هم وجود دارد». این یک واقعیت است؛ هرچه در جهان درون باشد، نمونه بزرگتر آن در جهان بیرون وجود دارد. چقدر زیباست که این دستور جلسات ما را مرحله به مرحله با مفاهیم آشنا میکنند؛ ابتدا از یک مثال طبیعی آغاز میشود و سپس به خود ما میرسد.
چشمه جوشان شدن در کنگره۶۰ به این معناست که هر چشمهای در طبیعت باید منبعی داشته باشد. چشمه یا از برف و باران یا از آبهای نهفته سرچشمه میگیرد. در کویر چنین منابعی وجود ندارد؛ پس منبع باید ارزنده باشد. نمونه بارز چشمههای جوشان در کنگره۶۰، راهنماها و خدمتگزارانی هستند که خود تبدیل به چشمههای جوشان شدهاند و در مسیر حرکت قرار دارند. راهنماها و خدمتگزاران در جایگاه خودشان هستند؛ اما یک مسافر یا تازهوارد هم اگر بخواهد به این مقطع برسد، باید از منابعی استفاده کند که کنگره۶۰ در اختیارش گذاشته است؛ مانند: راهنماها، دستور جلسات، آموزش جهانبینی و تفکر که انسان را تبدیل به چشمه جوشان میکنند.
باید بدانیم که چشمه جوشان شدن چه معنایی دارد؟ تبدیل شدن به رود خروشان و رسیدن به دریا چه داستانی دارد؟ منابع در کنگره۶۰ وجود دارد؛ بهترین منابع، بهترین راهنماها، بهترین کتب مانند: عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر، چهارده وادی یا عشق، چهارده مقاله، ادموند و هلیا، جزوات جهانبینی و سیدیهای آموزشی؛ اما اگر همه اینها را بشنویم و بخوانیم ولی حرکتی نکنیم، اگر تبدیل به رود خروشان نشویم، تحت هیچ شرایطی به دریا و آرامش نمیرسیم.
زمانی که ما این منابع را در لژیونها آموزش میگیریم و هر شخصی با میزان دانایی، علم، تفکر و پیشینه خود در لژیون حضور پیدا میکند در کنار هم به رودهای خروشان تبدیل میشویم؛ رودهایی که هر مانعی در مسیرشان باشد، باید از سر راه بردارند. یکی از این موانع «منیت» است. منیت یکی از عواملی است که اگر انسانی دچار آن شود، یخ میزند و تحت هیچ شرایطی حرکت نمیکند. درست است که جنس یخ از آب است؛ اما اگر این یخ آب نشود، هرگز تبدیل به رود خروشان نمیشود. همان قالب یخ حرکت میکند و در مسیر به خود آسیب میزند. کسی که دچار منیت باشد، دچار یخزدگی میشود و این یخزدگی انسان را خرد میکند.
چقدر زیباست که در کنگره۶۰ یاد میگیریم منیت خود را از بین ببریم و تبدیل به آب شویم. به قول جناب مولانا: «انسان باید از خشکی عبور کند و به آب تبدیل شود؛ همانطور که نان خشک تا زمانی که در آب حل نشود، قابل استفاده نمیشود». اگر ما منیت را نشکنیم از چشمه و رود خروشان حرکتی شکل نمیگیرد و به مقصد نمیرسیم.
در کنار «منیت» موانع دیگری مانند «ترس و ناامیدی» هم وجود دارد. در اینجا آموزش میگیریم که ترس وجود ندارد، بلکه اختلاف سطح وجود دارد. گاهی رود خروشان تبدیل به آبشار میشود. ترس نمیگذارد مسیر را طی کنیم و به اقیانوس برسیم. وقتی با مفهوم ترس آشنا میشویم، باید بدانیم دو نوع ترس داریم یکی ترس نگهدارنده و دیگری ترس بازدارنده است. یاد میگیریم چگونه آن را حل کنیم. آنجاست که آبشار به زیباترین شکل ممکن جاری میشود، صدایش ملودی طبیعت را شکل میدهد و اینها به ما آموزش میدهد که چگونه مسیر پرالتهاب درمان را طی کنیم.
اگر «ترس، منیت و ناامیدی» بر ما غلبه کند، نابود میشویم؛ اما آب راه خود را باز میکند و جاری میشود. انسانی که منیت داشته باشد، متوقف میشود و حرکت نمیکند. اگر این مسیر را با علم کنگره۶۰ یاد بگیریم و در جلسات، آموزش جهانبینی را به درستی دریافت کنیم، سطح آگاهی ما بالا میرود و از تمام این موانع عبور میکنیم و به آرامش و لذت میرسیم. آنجاست که زندگی ما سرشار از آرامش و لذت میشود به شرط آنکه نوع تفکرمان تغییر کند.
گاهی مسافران سفر اول در لژیون میگویند که پله کم کردهاند و اندکی دچار درد شدهاند؛ این همان اختلاف سطح است. درمان زمانی شکل میگیرد که سختی وجود داشته باشد. دردی که با آگاهی و لذت تحمل میشود و انسان خدا را شکر میکند. این درد تغییری در انسان ایجاد میکند و باعث ترشح مواد شبهافیونی درونی میشود که بسیار ارزندهتر از مواد مخدر است. اینها کلید واژههایی هستند که انسان را به رهایی و رسیدن به بحر آرامش هدایت میکنند.
دستور جلسه دوم:
تولد پنجمین سال رهایی مسافر علی؛ من ورود ایشان را به خاطر دارم و دیدن این تغییرات در کنگره۶۰ بسیار لذتبخش است. هم خودشان و هم همسفرانشان را از نزدیک میبینیم که جزء خدمتگزاران واقعی هستند و تبدیل شدهاند به همان چشمههای جوشان و هر روز به اقیانوس نزدیکتر میشوند. خواستهای که برای علی آقا دارم این است که انشاءالله سال آینده در امتحانات شرکت کنند و شال نارنجی را دریافت نمایند؛ شالی که بسیار ارزشمند است. این تولد را به همسفران ایشان تبریک میگویم. حضور چند عضو از یک خانواده در کنگره۶۰، نشاندهنده آرامش و حال خوش آن خانواده است؛ هم لذت دارند و هم آرامش و در نهایت به اقیانوس میرسند.
در پایان لازم میدانم به خاطرهای اشاره کنم. جناب آقای سلامی دیدهبان محترم مالی به دلیل ناقص بودن پروندههای مالی که علی آقا تحویل داده بودند به ایشان گفتند باید شال خود را تحویل دهند تا دیگر وظایف خود را به درستی انجام دهند و علی آقا در آن مقطع با یک آزمون جدی روبهرو شدند. این سختگیریها در کنگره۶۰ بخشی از آموزش است؛ از تازهوارد تا مرزبان و دیدهبان. همین آزمونها باعث رشد و تغییر میشود. آن اتفاق، تکانهای بود که تغییر بزرگی در علی آقا ایجاد کرد و امروز ثمره آن را میبینیم.
طبق قوانین کنگره۶۰، به دلیل آنکه مسافر علی در جایگاه مرزبانی خدمتگزار هستند، من در این جایگاه باید حاضر میشدم و ما موظف به احترام به این ساختار هستیم. از راهنمای سفر دوم ایشان آقای صادق عابدی تشکر میکنم، همچنین از آقای امید معتمدی راهنمای سفر اول و از آقای ولی الله بخشیان راهنمای سیگار ایشان هم بسیار سپاسگزارم.

آرزوی مسافر :
آرزو میکنم جناب مهندس سالهای متمادی سایهسار لطفشان بر سر ما باشد و خداوند عمر با عزت به ایشان عطا فرماید. آرزومندم توفیق حضور و خدمتگزاری در کنگره را داشته باشم؛ و در ادامه مسیر، بتوانم ابتدا شال راهنمایی و سپس شال پهلوانی را دریافت کنم.
خلاصه سخنان مسافر :
سلام دوستان، علی هستم یک مسافر
تکهای از خاک فردوس برین اطراف ماست
وسعت این عشقبازی تا ابد بیانتهاست
خداوند بزرگ را بابت نعمت سلامتی و فرصت حضور در این مکان مقدس شاکر هستم. همچنین از جناب مهندس دژاکام و خانواده محترم ایشان صمیمانه قدردانی میکنم؛ چرا که اگر این بستر فراهم نمیشد، مشخص نبود امروز در چه شرایطی قرار داشتم و چه حال و احوالی را تجربه میکردم. از راهنمای سفر اولم آقای امید معتمدی و راهنمای سفر دومم آقای صادق عابدی و همچنین راهنمای سفر درمان سیگارم آقای ولی الله بخشیان و از ایجنت محترم آقا آرش هم بسیار سپاسگزارم، همچنین از گروه مرزبانی و از همسفران خوب خودم که قطعاً بال پرواز من بودند و از تمامی خدمتگزاران عزیز که زحمات فراوانی را متحمل میشوند، قدردانی میکنم.
امروز برای من روز بسیار خوبی است و حال فوقالعادهای را تجربه میکنم. امیدوارم همه شما هم چنین حس زیبایی را تجربه کنید، چرا که این حس بسیار ارزشمند است. پیشاپیش هفته همسفر را به همه همسفران کنگره۶۰ و به ویژه همسفران خودم تبریک عرض میکنم.
در خصوص تخریبهای دوران مصرفم ترجیح میدهم وارد جزئیات نشوم؛ تنها به این نکته اشاره میکنم که هنگام ورود به کنگره۶۰ از نظر روحی، روانی و مالی در شرایط مناسبی قرار نداشتم. در ادامه آموزشهای کنگره۶۰ تاثیر عمیقی را بر زندگیم ایجاد نمودند. خدا را شکر میکنم که با این مسیر آشنا شدم و از جناب مهندس دژاکام بابت این تحول بزرگ قدردانی میکنم.
در کنگره۶۰ آموزشهای ارزشمندی را دریافت کردم. در سیدیهای آموزشی نکات بسیار مهمی را آموختم؛ اما سه موضوع برای من برجستهتر بود. نخست وادی چهاردهم عشق که ارتباط عمیقی با آن برقرار کردم. عشق مفهومی است که نیاز به رشد دارد؛ همانند درختی که ابتدا ریشه میدواند و سپس در اوج، گل عشق را شکوفا میکند. وادی چهاردهم در این مسیر کمک بزرگی به من کرد.
موضوع دوم، نظم است. اگر بتوانم نظم را در زندگی خود جاری کنم، هم در جایگاههای کنگره۶۰ و هم در زندگی بیرون از کنگره۶۰ میتوانم عملکرد بهتری داشته باشم. ما در کنگره۶۰ آموزش میبینیم تا بیرون از کنگره۶۰ نیز سالم و اصولی زندگی کنیم.
موضوع سوم، عقل است. همانطور که جناب مهندس دژاکام در سیدی «نقاش» مطرح میفرمایند: «انسان باید عقلانی فکر کند، نه حسابگرانه». زندگی باید با آگاهی و در لحظه جریان داشته باشد. یکی از بزرگان گفته است که اگر انسان بخواهد عرفانی زندگی کند، باید لحظه به لحظه مراقب باشد تا در مسیر دچار لغزش نشود. من نیز تلاش میکنم به عقل نزدیک شوم؛ همانگونه که در دعا میخوانیم: خداوندا ما را به فرمان عقل نزدیک بفرما.
در سیدی «گره مسئولیت»، آقای امین دژاکام به موضوع «اضداد» اشاره کردند. شناخت اضداد، یعنی تشخیص خوب و بد که انسان را به عقل نزدیکتر میکند. فردی که اضداد را نشناسد، مانند انسانی نابیناست. همانگونه که در مثال مطرح شد، کسی که بالای درخت قرار میگیرد، دوردستها را میبیند؛ اما انسان نابینا حتی مسیر پیش روی خود را نیز نمیبیند.
ما در کنگره۶۰ در مسیر حرکت قرار داریم و عقل، انضباط و احترام از اصول اساسی آن محسوب میشود. با آموزش، تزکیه و استمرار روزبهروز پیشرفت میکنیم و این پیشرفت به طور طبیعی در زندگی بیرون از کنگره۶۰ نیز ادامه پیدا میکند. در پایان از همه شما عزیزان که در این جشن حضور داشتید و با مشارکتهای زیبای خود انرژی مضاعفی به من بخشیدید صمیمانه تشکر میکنم.

خلاصه سخنان راهنمای همسفر:
سلام دوستان، رویا هستم یک همسفر
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ برخویش مپیچ
دانی که پس از عمر چه ماند باقی
عشق است و محبت است و باقی همه هیچ
در نهایت، همه این دویدنها یک هیچ بزرگ است. ای انسان، چه چیزی تو را در برابر پروردگار خود مغرور ساخته است؟ ای آدم، تو آهی و دمی بیش نیستی و به شبی و تبی بندی. چه قدر دستوپا زدیم، چه قدر فریاد زدیم و چه قدر دویدیم و راههای بنبست را تجربه کردیم؛ اما یادمان رفت که در پیام سفر دوم آمده است که باید در جای خود آرام بنشینیم؛ چرا که در لامکان قطعاً به ما کمک خواهد شد.
جشن همسفر را خدمت همه همسفران عزیز، در بخش خانواده و آقایان تبریک و تهنیت عرض میکنم. من به عنوان یک همسفر باید این را بدانم که هیچ منتی بر مسافر خود ندارم؛ من فقط و فقط برای خودم به کنگره۶۰ میآیم. چرا که حال من گاهی از حال مسافرم هم آشفتهتر است؛ به کنگره۶۰ میآیم تا به حال خوش برسم.
در ادامه، تولد این خانواده عزیز را نیز تبریک و تهنیت عرض میکنم. به نظر من، این تصویر و این شالهای خدمتی که بر دوش این چهار عزیز قرار گرفته است، گویای آن است که مثلث «عشق، عقل و ایمان» در وجود آنان کامل شده و به این نتیجه رسیدهاند که دنیا جز خدمت و بندگی نیست. آب با همه سختیها تلاش خود را میکند و خود را به تخته سنگها و قلوه سنگها میزند تا مسیرش را هموار کند. راه سخت است؛ اما رسیدن به بحر و اقیانوس امکانپذیر است.
آرزوی همسفر:
خواسته من، منطبق با فرمایش جناب مهندس دژاکام است که در جشن بنیان امسال فرمودند: «انشاالله دروازهای نو در مسیر طب بیماریهای لاعلاج و درمان این بیماریها در کنگره۶۰ گشوده شود و همه انسانها از بیماریهایی مانند سرطان، اماس و دیگر بیماریهای لاعلاج نجات پیدا کنند».
خلاصه سخنان همسفر:
سلام دوستان، زهره هستم یک همسفر
خداوند بزرگ و متعال را بسیار شاکر و سپاسگزار هستم که به واسطه اعتیاد مسافرم سبب شد اجازه حضور در کنگره۶۰ به من داده شود و وارد این مسیر شوم و آموزش بگیرم.
روزی که برای نخستین بار وارد شدم، کاملاً مات و مبهوت بودم. مسافرم به من گفتند: میتوانی به کنگره۶۰ بیایی؛ اما من در ابتدا تمایلی نداشتم و فقط با این نیت آمدم که یکی دو جلسه شرکت کنم و بازگردم. وقتی وارد لژیون تازهواردین شدم و در خدمت خانم مهتاب راهنمای محترم تازهواردین، قرار گرفتم. صحبتهای ایشان آنقدر به دل من نشست که تصمیم گرفتم، همسفر بمانم. همسفر شدن من باعث شد دو دخترم نیز وارد کنگره۶۰ شوند، بمانند و در مسیر خدمت قرار بگیرند.
از جناب مهندس دژاکام و خانواده محترم ایشان بسیار سپاسگزار هستم. همچنین از راهنمای مسافرم آقای امید معتمدی قدردانی میکنم که آموزشهای فراوانی از ایشان دریافت کردم و امیدوارم برکات زحماتشان در زندگی ایشان جاری باشد.
از راهنمای سفر دوم مسافرم آقای صادق عابدی که زحمات بسیاری متحمل شدند هم تشکر میکنم. مسافر من پس از یک سال دوباره به کنگره۶۰ بازگشت و با ورود به لژیون آقا صادق آموزشهای ارزشمندی دریافت کرد و با راهنمایی ایشان، تصمیم به سفر ویلیام گرفت و درمان سیگار را نیز طی کرد.
همچنین از آقای ولیالله بخشیان که سفر سیگار مسافرم با راهنمایی ایشان انجام شد نیز صمیمانه سپاسگزار هستم. در ادامه از آقا آرش راهنمای محترم و گروه مرزبانی قدردانی میکنم و امیدوارم همواره سلامت باشند و سایهشان مستدام باشد. همچنین از راهنمای بزرگوارم، خانم رویای عزیز که زحمات فراوانی برای من متحمل شدند و در تاریکیهای زندگی من، چراغ راه شدند تشکر میکنم؛ چرا که راهنماییهای ایشان باعث شد به این حس و حال برسم. از راهنمایان دخترانم خانم رویا، خانم سمیه، خانم الهه، خانم فرشته و خانم رویا مرادی نیز بسیار سپاسگزار هستم و امیدوارم همواره در مسیر بمانند و خدمت کنند.
در پایان، از مسافرم تشکر میکنم که باعث شدند این جایگاه را لمس کنم و با زحمات فراوانی که میکشند، شرایطی فراهم میکنند تا ما حس و حال خوبی داشته باشیم و بتوانیم خدمت کنیم. امیدوارم در تولدهای آینده، ایشان را با شال راهنمایی ببینم.

خلاصه سخنان راهنمای همسفر:
سلام دوستان، رویا هستم یک همسفر
خداوند را واقعاً شاکر و سپاسگزار هستم که به واسطه تلاش یک خانواده، توفیق حضور در این جایگاه را پیدا کردم و توانستم از این انرژی استفاده کنم. تبریک اصلی را خدمت راهنمای سفر اول همسفر نگار، خانم فرشته عزیز عرض میکنم؛ چرا که ایشان بار اصلی تاریکیها را از این رهجو بردوش کشیدند و از صمیم قلب به ایشان تبریک میگویم.
همسفر نگار عزیز، زمانی که وارد لژیون بنده شدند در آزمون راهنمایی قبول شده بودند؛ اما هنوز شال دریافت نکرده بودند. این موضوع برای من نیز بسیار آموزنده بود، چرا که خانم نگار با وجود این شرایط، خواستهای قوی داشت و تشنه سیراب شدن بودند، مشتاق رسیدن بودند و میدانست برای رسیدن به بحر و اقیانوس باید جایگاه خود را تغییر دهد.
از لحظه رهایی، ایشان مدام خواستار خدمت بودند و جایگاه خود را تغییر میدادند و در موقعیتهای مختلف خدمت میکردند. زمانی که شال دریافت کردند، همچنان فرمانبردار بودند؛ تشنه آموزش بودند و هیچگاه از یادگیری غافل نشدند و هیچ وقت صندلی خود را خالی نگذاشتند. به خاطر این موضوع، همیشه به ایشان تبریک گفتهام و واقعاً یک منبع الهامبخش برای لژیون بودند.
از لحظه قبول شدن در آزمون تا لحظه دریافت شال، تبدیل واقعی را در این رهجو مشاهده کردیم. همه اعضاء لژیون از ایشان الهام گرفتند و دیدند که چگونه تبدیل شد و قدرت واقعی را در ایشان مشاهده کردند.
در نهایت، این جشن را به تمامی اعضاء این خانواده صمیمانه تبریک میگویم. مسیری که به آن رسیدهاند، صرفاً حاصل تلاش، خواسته درونی و استمرار خودشان بوده است. انشاالله در ادامه نیز بتوانند ثمره آنچه لازم است را برداشت کنند و همچنان موفق باقی بمانند. تبدیل شدن یک خانواده «یخزده» به چنین خانواده گرمی، چیزی جز شگفتی کنگره۶۰ نیست و بابت این شگفتی خدای خود را هزار بار شکر میکنیم.
آرزوی همسفر:
خواسته من این است که انشاالله هر کسی که پشت این درب ایستاده است، هر دختری که آرزو دارد پدر خود را بار دیگر سالم ببیند، هر همسری که خواستار بازگشت همسرش به آغوش خانواده است و هر مادری که فرزندش یا خواهری که برادرش درگیر اعتیاد است به اذن الهی بتواند اجازه ورود به کنگره۶۰ را دریافت کند.
خلاصه سخنان همسفر:
سلام دوستان، نگار هستم یک همسفر
در ابتدا از خدای مهربانم بسیار سپاسگزار هستم که امروز توفیق حضور در این جایگاه را به من عطاء کرد و این جایگاه را برای من قابل لمس ساخت. از جناب مهندس دژاکام عزیز و خانواده محترمشان و همچنین از تمامی دیدهبانان و خدمتگزاران کنگره۶۰ صمیمانه قدردانی میکنم و این جشن زیبا و این روز ارزشمند را به پدر عزیزم تبریک عرض میکنم.
از راهنمایان بزرگوار پدرم، آقا امید، آقا صادق و آقا آرش تشکر میکنم و به ایشان تبریک میگویم. همچنین از راهنمای مادرم، خانم رویا عزیز قدردانی میکنم. از راهنمایان خواهرم نیلسا، خانم رویا که مدتی در خدمت ایشان بودم و بخشی از مفهوم عشق را از ایشان آموختم. از خانم سمیه عزیز نیز تشکر میکنم که هر روز صحبتهای ایشان در خانه ما جریان دارد و آموزشهای زیادی از ایشان دریافت کردم. از خانم الهه عزیز نیز قدردانی میکنم. از راهنمای بزرگوار خودم خانم فرشته عزیز که امروز حضور ندارند؛ اما هرچه دارم از محبت، عشق و آموزش ایشان است، صمیمانه تشکر میکنم. ایشان تاریکیهای من را دیدند و زحمات فراوانی برای من متحمل شدند. بسیار دوست داشتم امروز در این جایگاه حضور داشته باشند.
اما یک خدمتگزار عاشق خدمت خود را رها نمیکند. از همینجا دست ایشان را میبوسم و از صمیم قلب قدردانی میکنم. از خانم رویا مرادی عزیز نیز تشکر میکنم که حدود یک سال در لژیون ایشان حضور داشتم و آموزشهای ارزشمندی دریافت کردم. زمانی که برای شال راهنمایی پذیرفته شدم، بسیاری از گرههای درونی من نمایان شد و با چالشهایی روبهرو شدم که خودم نیز راه حل آنها را نمیدانستم. خانم رویا در آن مقطع کمک بزرگی به من کردند و زحمات زیادی برای من کشیدند که بابت آن از ایشان بسیار سپاسگزار هستم و دستشان را میبوسم.
گاهی از ما میپرسند: چگونه همه اعضاء خانواده در مسیر خدمت قرار گرفتید و چگونه به سرعت به جایگاه شال و خدمت رسیدید؟ مدتی به این موضوع فکر میکردم و به این نتیجه رسیدم که این مسیر، وظیفهای برگردن ما بوده است. خدا را شکر میکنم که پدرم را دوباره به زندگی ما بازگرداند. زمانی آرزو داشتم بتوانم با خانوادهام بدون تنش و مشکل به یک گردش یا پارک ساده بروم؛ اما چنین امکانی وجود نداشت. این کنگره۶۰ بود که زندگی را دوباره به خانواده ما بازگرداند.
امروز که در این جایگاه نشستهام و این شالها و خدمتها را میبینم، میدانم که این اتفاقات بیدلیل نبوده است. دردهای فراوانی کشیدیم و سالها رنج بردیم تا امروز به این نقطه برسیم؛ اما در تمام این مسیر هیچگاه یکدیگر را رها نکردیم و پشت هم را خالی نگذاشتیم.
در دوران مصرف پدرم بارها به مادرم میگفتم که بهتر است رها کند و برود؛ اما دیدم که مادرم هیچوقت پشت پدرم را خالی نکرد و همین موضوع به من آموخت که من نیز نباید پشت خانوادهام را خالی کنم. بارها شرایطی برای مهاجرت داشتم و بسیاری از دوستان نزدیکم رفتند؛ اما صدایی درون من میگفت بمان، همه چیز درست میشود. خدا را شکر میکنم که ماندیم، وارد کنگره۶۰ شدیم و امروز در مسیر خدمت قرار داریم.
من از راهنمایان خود عشق بلاعوض و خدمت بدون چشمداشت را آموختم و با خود عهد بستم تا زمانی که توان دارم، در این مسیر خدمت کنم. خدا را شکر میکنم که امروز ارتباط ما در خانواده آنقدر عمیق شده است که اگر پدرم دیرتر از معمول به خانه بازگردد، همه نگران حال او میشویم. این نشانه افزایش عشق و پیوند میان ماست. در پایان، خداوند را بابت تمام این حال خوب شکر میکنم و برای همه عزیزان حال خوش، آرامش و رسیدن به این جایگاهها را آرزو دارم.

خلاصه سخنان راهنمای همسفر:
سلام دوستان، رویا هستم یک همسفر
در ابتدا هفته همسفر را به تمامی همسفران شعبه شیخبهایی، همچنین همسفران آقا تبریک عرض میکنم. این جشن زیبا را خدمت راهنماهای خانواده و همچنین خدمت آقا آرش و سایر راهنماهای محترم مسافر علی تبریک میگویم. در نهایت جشن پنجمین سال رهایی و آزادمردی زیبا را خدمت خود مسافر علی صمیمانه و طور ویژه تبریک عرض میکنم. واقعاً جا دارد از مسافری که خواسته درمان دارد، وارد سفر شده، به زیبایی سفر میکند و به همسر و دخترانش امید میدهد، تشکر و قدردانی شود. انشاءالله که حضورشان در کنگره۶۰ همواره مستدام باشد.
همچنین این تولد زیبا را خدمت همسفران ايشان؛ خانم زهره، خانم نگار و خانم نیلسا عزیز تبریک عرض میکنم. این خانواده عاشق که راز ماندگاریشان کاملاً مشخص است؛ عشق، همدلی و کنار هم بودن. همین کنار هم بودن معجزه میکند. دکتر امین میفرمایند: «هر حسی که میخواهید داشته باشید، آن را ایفا کنید و ببخشید، در همان زمان آن را دریافت خواهید کرد». همسفر زهره از همان ابتدای حضورشان این موضوع را ایفا کردند. با وجود تمام سختیها و مشکلات ماندند، حمایت کردند و در کنار مسافرشان ایستادند.
یادم آمد زمانی که انتخابات مرزبانی برگزار میشد و شمارش آراء انجام میگرفت، چقدر تمامی این عزیزان در تب و تاب بودند که پدرشان خدمتگزار باشد. این موضوع نشان میدهد که به رسالت خودشان پی برده بودند. خدمتی که رایگان است و از ساعت یازده ظهر تا نه شب ادامه دارد، نشان دهنده درک درست از ارزش خدمت در کنگره۶۰ است. ما میتوانیم بیرون از کنگره۶۰ باشیم و کارهای زیادی انجام دهیم؛ اما میمانیم و خدمت میکنیم، چون دریافت کرده ایم. امیدوارم این خانواده همیشه در بستر آموزش باقی بمانند.
همسفر نیلسا، از زمانی که وارد لژیون بنده شدند، شاهد تلاش و چالشهایشان بودم. همیشه دغدغه داشتند که پیوند خانوادگیشان مستحکم شود. هر موقعیتی که در خانواده برایشان پیش میآمد با سوال و جستوجو به دنبال راه حل بودند. دختری که میتوانست در آن سن فقط به تحصیل و زندگی شخصی خود بپردازد با حضور مستمر در لژیون به دنبال تقویت پیوند میان پدر، مادر و خواهرش بود تا عشق و محبت در خانواده جاری شود.
این زیبایی و راز کنگره۶۰ است؛ اینکه ما وارد کنگره۶۰ میشویم تا مهارت درست زندگی کردن را بیاموزیم. واقعاً باید قدردان این سیستم باشیم، بابت اینکه یاد میگیریم چگونه درست زندگی کنیم و پیوند خانوادگی خود را مستحکم سازیم. امیدوارم خودم نیز همیشه در کنگره۶۰ ماندگار باشم. در پایان بار دیگر از مسافر علی تشکر میکنم. زمانی که بنده ایجنت نمایندگی شیخ بهایی بودم، ایشان از جمله مرزبانانی بودند که بسیار به ما کمک میکردند. به دلیل داشتن همسفر، درک درستی از جایگاه همسفر داشتند و همواره از بخش مرزبانی و ایجنت حمایت میکردند.
آرزوی همسفر:
آرزوی من نیز این است که انشاءالله سایه آقای مهندس دژاکام بر سر ما مستدام باشد.
خلاصه سخنان همسفر:
سلام دوستان، نیلسا هستم یک همسفر
در ابتدا از خداوند بابت إذن ورود و امکان حضور در کنگره۶۰ سپاسگزارم. از آقای مهندس و خانواده محترمشان بابت فراهم شدن این فضا و اجازه حضور ما برای تجربه این لحظات قدردانی میکنم، همچنین از تمامی خدمتگزاران کنگره۶۰، به ویژه خدمتگزاران شعبه شیخبهایی، صمیمانه تشکر میکنم. از پدر، مادر و خواهرم بابت همراهی و حضور همیشگی در کنارم متشکرم و از راهنماهای پدرم بابت زحماتی که برای خانواده ما متحمل شدند، قدردانی میکنم. از خانم رویا راهنمای مادرم و از راهنماهای خواهرم، خانم فرشته و خانم رویا سپاسگزارم. در نهایت از راهنماهای خودم خانم رویای عزیز، خانم سمیه عزیز و خانم فرشته بابت آموزشهایی که در تمام مراحل دریافت کردم، متشکرم. در هر مقطع از مسیر، آموزش لازم را از این عزیزان دریافت کردم و هر زمان که نیاز به آموزش داشتم، آغوش آموزششان را بر من باز کردند.
در تولد سه سالگی پدرم، راهنمای ایشان آقا امید نکتهای را بیان کردند که اثر عمیقی در ذهن من ایجاد کرد، هر چند در همان زمان درک کاملی از آن نداشتم. ایشان بیان کردند: انسان در سومین سال جشن رهایی آزاد شده و در پنجمین سال از بسیاری از مسائل رها میشود». بنده این موضوع را به صورت عینی در زندگی خود تجربه کردم و از بسیاری از مسائل رهایی پیدا کردم.
یکی از رسالتهای این جشنها در کنگره۶۰، ایجاد امید برای تازهواردان و مسافران سفر اولی است؛ زمانی که مشاهده میکنند خانوادهای که امروز جشن تولد دارند، روزگاری حال خوبی نداشتند و با گذر زمان و آموزش به رهایی رسیدهاند و امروز این جایگاه را تجربه میکنند.
این تولد برای من، به صورت شخصی فرصتی برای مقایسه ایجاد میکند؛ اینکه پنج سال پیش در چه جایگاهی قرار داشتم، چه مسیری را طی میکردم و چه حسوحالی را تجربه میکردم و امروز در چه شرایطی قرار دارم و چه حسوحالی را تجربه میکنم. این موضوع را نیز برای خودم روشن کردهام که پایان مشکلات به معنای رشد نیست و مشکلات همچنان وجود دارند. آقای مهندس نقل میکنند که استادشان پرسشی را از ایشان مطرح کردند: «جهان را چگونه میبینید؟»، ایشان در پاسخ بیان کردند: «جهان را با تمام خوبیها و بدیهایش، زیبا میبینم».
خانم سمیه نیز همواره در صحبتهای خود این نکته را مطرح میکنند: لذتهای دنیا بر بازهای حدود چهل تا پنجاه درصد تعریف شده است و دستیابی به صددرصد خواستهها امکانپذیر نیست. انسان برای رسیدن به برخی خواستهها، ناچار به چشمپوشی از برخی خواستههای دیگر میشود. در بسیاری از مواقع انسان برای ادامه مسیر نیاز به پذیرش دارد و باید انسانها را با تمام خوبیها و بدیهایشان دوست بدارد. بنده این آموزش را برای خودم دریافت کردم و در خانواده نیز این آموزش را تجربه کردم؛ به گونهای که با پذیرش یکدیگر، توانستیم مشکلات خود را در کنار هم حل کنیم. انشاءالله بتوانیم مسیر آموزش را در کنگره۶۰ با استمرار و آگاهی ادامه دهیم.

تایپ: مسافر محمد (لژیون۸)، مسافر احمدرضا (لژیون۱۲)، مسافر سینا (لژیون۵)، مسافر خشایار (لژیون۲۱)، مسافر مهدی (لژیون۲۰)، مسافر اسماعیل (لژیون۲۱)، مسافر مهدی (لژیون۲۵)، مسافر محمد (لژیون۲۶)، مسافر مرتضی (لژیون۵)، مسافر امیر (لژیون۵)، مسافر علیرضا (لژیون۹)، همسفر کسری
ویراستار: مسافر مهدی (لژیون۱۶)
سیستم صوتی: مسافر دانیال (لژیون۱۴)
دیتاشو: مسافر محمدحسین (لژیون۱۹)
تنظیم: مسافر رضا (لژیون۱۶) دبیر سایت
مرزبان کشیک: مسافر مجید
مرزبان خبری: مسافر علی
تهیه و ارسال: مسافر حمزه
- تعداد بازدید از این مطلب :
919