English Version
This Site Is Available In English

اختلاف انرژی باعث تغییر جایگاه می‌شود

اختلاف انرژی باعث تغییر جایگاه می‌شود

جلسه ششم از دوره چهلم سری کارگاه‌های آموزشی، خصوصی مسافران کنگره۶۰، نمایندگی شیخ‌بهایی اصفهان با استادی راهنمای محترم مسافر پژمان و نگهبانی مسافر محسن و دبیری مسافر سعید با دستور جلسه «وادی یازدهم؛ چشمه‌های جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس می‌رسند» در روز سه‌شنبه ۲ دی‌ماه ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ شروع به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان، پژمان هستم یک مسافر. 

سپاسگزار خداوند هستم که یک‌ بار دیگر توفیق خدمت و آموزش گرفتن در این جایگاه را نصیبم کرد. از آقای مهندس دژاکام بابت تمامی آموزش‌های نابی که در کنگره۶۰ جاری و ساری است، سپاسگزارم؛ همچنین سپاسگزار راهنمای خوبم آقا حسین هستم؛ چرا که اگر راهنمایی ایشان نبود، امروز نمی‌توانستم در این جایگاه خدمت کنم.

اما دستور جلسه این هفته وادی یازدهم است؛ در ابتدای این وادی، آقای مهندس از روشنایی و تاریکی صحبت می‌کنند؛ از اینکه روشنایی‌ها آبستن تاریکی بوده‌اند و اینکه ما در طول حیات خود بیش از دو مسیر نداریم؛ یا مسیر ارزش‌ها و یا مسیر ضد‌ارزش‌ها؛ یا مسیر خوبی‌ها و یا مسیر بدی‌ها؛ اما باید بدانیم که خوب مطلق نداریم و بد مطلق هم وجود ندارد. هر جا صحبت از روشنایی می‌شود، ذره‌ای از تاریکی نیز در درون آن وجود دارد.

این ذره چه زمانی شروع به رشد می‌کند؟ زمانی که یک نافرمانی صورت بگیرد. آن نافرمانی و نقض قوانین باعث می‌شود این ذره تاریکی رشد کند؛ رشدی بسیار آرام و نامحسوس، به‌ گونه‌ای که انسان قادر به درک و لمس واقعی آن نیست تا جایی که ظلمت و تاریکی همه‌ جا را فرا می‌گیرد. آقای مهندس این‌ گونه آغاز می‌کنند که اولین نافرمانی توسط اهریمن صورت گرفت. پس از آن نافرمانی، تاریکی شروع به رشد کرد و برای اینکه بتواند انسان‌ها را با خود همراه کند، گفت انسان‌ها باید در مسیر افکار و اندیشه‌های من قرار بگیرند تا آن‌ها را از مسیر اصلی خارج کنم؛ اما به دلیل اینکه خداوند چیزی به نام اختیار به انسان داده بود، اهریمن از طریق «القاء و الهام» شروع به خارج کردن انسان از مسیر خود کرد. 

 در این وادی آقای مهندس می‌فرمایند: «اختیار در پیشگاه خداوند محترم شمرده شده است». اولین فریبی که اهریمن به‌ واسطه آن انسان را از مسیر خارج می‌کند، مادیات است. از طریق مادیات، انسان را به‌ تدریج فریب می‌دهد و انسانی که به سمت مادیات حرکت کند، آرام‌آرام قوانین را نقض می‌کند؛ قوانین الهی را زیر پا می‌گذارد، دروغ گفتن جزئی از سیستم کاری‌اش می‌شود و پس از آن کینه، تجسس، قضاوت و دیگر مسائل ضد‌ارزشی وارد زندگی او می‌شود.

اهریمن این مسیر را ادامه داد؛ اما مشاهده نمود عده‌ای از دلاوران و جنگاوران هستند که تن به این فریب و مادیات نمی‌دهند. پس گفت باید فریب دیگری به کار ببرم تا بتوانم آن دلاوران، مردان و زنان قوی را نیز وارد سیستم خودم کنم؛ به‌ گونه‌ای که با افکار و اندیشه من حرکت کنند و خواسته‌هایشان سریع‌الوصول شود. در این‌جا «جادوی هفت‌رنگ» را به اجرا درآورد. آقای مهندس دژاکام به زیبایی این جادوی هفت‌رنگ را برای ما توضیح می‌دهند که از تریاک شروع می‌شود به الکل، حشیش، قرص‌های روان‌گردان، انواع قارچ‌ها و سایر مواد مخدر و در نهایت به افکار مسمومی که انسان می‌تواند در این مسیر داشته باشد ختم می‌شود.

سپس به گیاه خشخاش می‌رسد؛ گیاهی که مانند تیغ عمل می‌کند. این تیغ اگر در دست انسانی آگاه باشد، می‌تواند جان بسیاری را نجات دهد؛ اما اگر در دست انسان‌های جاهل قرار بگیرد هم جان خودشان و هم جان دیگران را به خطر می‌اندازد. مسافرانی که در این جلسه حضور دارید، روزی این تیغ(همان خشخاش یا انواع مخدرها) در دست ما قرار گرفت و چون نحوه استفاده از آن را نمی‌دانستیم هم خودمان و هم دیگران را دچار مشکل کردیم. 

در اینجا گفته می‌شود که اهریمن و نیروهای تخریبی بد نیستند، بلکه می‌توانند نقش مثبت هم داشته باشند؛ زیرا نیروهای مکمل هستند و ما را بیدار می‌کنند تا بفهمیم مسیرمان اشتباه است و باید مسیر درست را یاد بگیریم. اجرای قوانین نیاز به آموزش و تجربه دارد؛ این قوانین می‌توانند قوانین الهی یا قوانین مدنی یک جامعه باشند. با اجرای آن‌ها می‌توانیم به مرحله «تزکیه و پالایش» برسیم. پس برای تزکیه و پالایش باید آموزش ببینیم و برای این آموزش، تجربه کردن ضروری است.

در میانه این وادی آقای مهندس دژاکام از «رودهای خروشان و چشمه‌های جوشان» صحبت می‌کنند. مصرف‌کننده باید تاریکی‌ها را دیده باشد، تلخی‌ها را چشیده باشد و ظلمت را احساس کرده باشد تا بتواند مفهوم چشمه جوشان شدن را درک کند. این موضوع مستلزم داشتن دو ویژگی است:

اول: منبع و ذخایر غنی 

دوم: اختلاف ارتفاع یا اختلاف پتانسیل

در ویژگی دوم، یک ظرافت پنهان وجود دارد و آن دهانه خروجی آب از چشمه جوشان است. انسان‌ها به‌ واسطه این دو عامل می‌توانند از صفات ضد‌ارزشی خارج شوند و به چشمه جوشان تبدیل شوند؛ یعنی منابع اطلاعاتی در مسیر دانایی را کسب کنند و در درون خود اختلاف انرژی ایجاد کنند. این اختلاف انرژی باید هم در درون و هم در بیرون انسان شکل بگیرد تا تغییر جایگاه اتفاق بیفتد.

یک مصرف‌کننده زمانی که وارد کنگره۶۰ می‌شود، عنوان او از مصرف‌کننده به مسافر تغییر می‌کند. همین تغییر نام، یک تغییر جایگاه و یک مسئولیت است که بر دوش او گذاشته می‌شود و باعث ایجاد انرژی درونی می‌شود. سپس در مسیر آموزش، تحت جزوه‌ها، سی‌دی‌ها، جلسات خصوصی و عمومی و لژیون‌ها قرار می‌گیرد و مراتب دانایی را کسب می‌کند. پس از آن نوبت تجربه است و هرگاه تجربه می‌کند، وارد خدمت می‌شود؛ خدمتی که می‌تواند به خود، خانواده، کنگره۶۰ یا جامعه باشد.

این تغییر جایگاه، انرژی درونی تولید می‌کند و حال خوش را به همراه دارد؛ زیرا فرد در مسیر ارزش‌ها حرکت می‌کند و سیاهی‌ها به‌ تدریج کمرنگ می‌شوند. اگر مسافری این انرژی را کسب کند و ناگهان گریزی بزند، دهانه خروجی چشمه دقیقاً در همین‌جا معنا پیدا می‌کند. زمانی که گریز صورت می‌گیرد و فرد عملی ضد‌ارزشی انجام می‌دهد، دریچه انرژی باز می‌شود و افت انرژی رخ می‌دهد. در نتیجه منابع ذخیره‌ شده به‌ یک‌ باره تخلیه می‌شود و عدم اعتماد به‌ نفس، ترس و ناامیدی شکل می‌گیرد. ناامیدی که به سراغ مصرف‌کننده بیاید او را به‌ طور کامل به سمت مشکل سوق می‌دهد.

برای چشمه جوشان شدن، موضوع بسیار مهم این است که خواسته‌های خود را بشناسیم و در مسیر درست آن‌ها حرکت کنیم. اگر خواسته‌ای نادرست است، آن را انجام ندهیم و به‌ جای آن آموزش ببینیم. تشخیص چشمه جوشان بودن به این برمی‌گردد که انسان بتواند خواسته‌های درونی خود را تشخیص دهد و بداند در کدام مرتبه از نفس قرار دارد؛ اماره، لوامه یا مطمئنه و هر روز رشد و به‌ روزرسانی داشته باشد.

در اینجا داستانی از کتاب هفت‌اورنگ جامی نقل می‌کنم که برای خود من بسیار آموزنده بود. داستان به این صورت است: روزی کلنگی که کنار برکه‌ای غذا می‌خورد‌؛ غذای کلنگ کرم و ماهی‌های ریز بود( منظور از کلنگ همان لک لک می‌باشد)‌‌‌. فرد دیگری نیز در آنجا بود که مدام فرش و قالی می‌شست و هر روز یکدیگر را می‌دیدند. روزی باز شکاری قصد شکار کبوتری که آنسوی رودخانه بود را داشت. کلنگ خواست به کبوتر هشدار دهد؛ اما دیر شد و باز کبوتر را شکار نمود و با خود برد. سپس کلنگ با خود گفت: وقتی من هیکلم سه برابر این باز است، پس من هم می‌توانم شکارچی شوم. سپس به هوا برخاست تا کبوتری شکار کند و با خود گفت: من شاید بتوانم حتی فردی که فرش می‌شورد را هم شکار کنم؛ اما به دلیل ناآگاهی از نوع پرواز و شکار کبوتر، کلنگ زمین می‌خورد، بال‌هایش می‌شکند و خود تبدیل به شکار آن فردی که فرش می‌شست، شد. این داستان یادآور این است که انسان گاهی به دلیل خواسته‌های نامعقول از شکارچی به شکار تبدیل می‌شود.

ما مصرف‌کنندگان، انسان‌های کنجکاو، زرنگ و دلیری بودیم؛ اما در جایی مانند همان کلنگ، بارها زمین خوردیم تا برای خودمان چاه ساختیم. تنها جایی که می‌تواند ما را از این چاه و گرداب نجات دهد، آموزش‌های کنگره۶۰ است. سپاسگزار آقای مهندس دژاکام هستم و سپاسگزار تک‌تک دوستانی که در این جلسه، این شعبه و در سراسر کنگره۶۰ خدمت می‌کنند. امیدوارم روزی برسد که پیش از داشتن هر خواسته‌ای، نسبت به آن و نحوه اجرای آن آگاهی کسب کنیم تا هم برای خودمان و هم برای دیگران مشکلی ایجاد نکنیم. 

هفته آینده، هفته همسفر است؛ به آقای مهندس و هم همسفران ایشان و تمامی همسفران تبریک می‌گویم. همسفران جوانمردانی بودند که در زندگی تک‌تک ما ایستادند و حرمت خانواده را حفظ کردند. شاید امروز بتوان گفت بخش قابل‌ توجهی از خواست سفر یک مسافر به خواست و همراهی همسفر او وابسته است. پس این هفته را ارج بنهیم و تا جایی که می‌توانیم به واسطه قلب، احساس، زبان و عملی از همسفران سپاسگزاری کنیم.

 

تایپ: مسافر علی (لژیون۱۰)، مسافر مهدی (لژیون۱۶)، مسافر سعید (لژیون۱۴)، مسافر پارسا (لژیون۱۴)

ویراستار: مسافر مهدی (لژیون۱۶)

دیتاشو: مسافر حجت (لژیون۱۹)

سیستم صوتی: مسافر مهدی (لژیون۲۵)

تنظیم: مسافر رضا (لژیون۱۶) دبیر سایت

مرزبان کشیک: مسافر سینا

مرزبان خبری: مسافر محسن

تهیه و ارسال: مسافر حمزه

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .