چهاردهمین جلسه از دور بیست و ششم کارگاههای آموزشی خصوصی، ویژه مسافران کنگره ۶۰ شعبه تخت جمشید شیراز با استادی مسافر حافظ ، نگهبانی مسافر سیاوش و دبیری مسافر امیر با دستور جلسه ( در کنگره شصت چگونه قدردانی می کنیم ) یک شنبه ۲۳ آذر ماه۱۴۰۴ ساعت۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

سلام دوستان حافظ هستم یک مسافر:
شکرگزار خداوندم که توانستم یک بار دیگر در این جایگاه بنشینم و آموزش ببینم،
خوب یک شکرگزاری دیگری که در دلم هست این که به خاطر رحمت الهی موهبت باران ،
باران هم اسم قشنگی است و هم زیباییهای خودش را دارد.
باران زداینده و پاک کننده پلیدی است
چه در صور آشکار و چه در صور پنهان .
یک تمثیل زندهای که من همیشه از باران دارم این است که وقتی باران میزند کنگره ۶۰ سبکتر میشود، تعداد مسافرهایش کمتر میشود و این نمونه بارزی از زدایندگی و پاک کنندگی باران است.
خوب دستور جلسه هفتگی چگونه در کنگره ۶۰ قدردانی کنم.
بعضی مواقع یک حرف میتواند دستور جلسه را عوض کند. مثلاً اگر این بود که از کنگره ۶۰ چگونه قدردانی کنم آدم گنگ میشد، من نمیتوانستم حرف بزنم اما در کنگره ۶۰ چگونه قدردانی کنم میشود چند دقیقهای در موردش صحبت کرد.
قدردانی یک شیوه زندگی است یعنی کنگره ۶۰ این را به من یاد میدهد که من در کنگره ۶۰ شیوه قدردانی را یاد بگیرم.
انسانهای قدرشناس زندگی میکنند انسانهای قدر نشناس زندگی نمیکنند، دائماً در طلبکاری هستند دائماً در توقع هستند من این راخوب درک میکنم چون جز دسته دوم بودم، همیشه انسانی بودم طلبکار و قدر نشناس اما در کنگره ۶۰ این را یاد گرفتم که یک فرصتی به من داده شده که بتوانم روی خودم کار کنم و قدرشناسی را بیشتر یاد بگیرم.
قدرشناسی در سفر اول از نظر من این است که فقط قدرشناس خودت باشی، یعنی قشنگ بیایی قشنگ بروی تمیز بپوشی مرتب بپوشی آموزشها را انجام بدهی تا ۴ ، ۵ ماه البته .
این بزرگترین قدرشناسی هست تا چهار پنج ماه سفر بعد دیگر باید یک کمی هم قدرشناس در کنگره باشی یک چایی بتوانی پخش کنی یک طی بکشی یک نگهبان نظمی این میشود قدرشناسی در سفر اول کمی چاشنی خدمت میآید روی آن اما در سفر دوم اگر خدمت نباشد آدم رک بگویم انسان قدر نشناسی است.
بعضی مواقع فکر میکنم میگویم که من الان ۶ سال و خوردهای ۷ سال هست که در کنگره حضور دارم و در این ۶ سال ۷ سال شاید شش بار ۷ بار هم به مواد فکر نکردم آن هم یا مهمان داشتم و فکر این بودم بروم برای آن مواد تهیه کنم مشروب برایش تهیه کنم، این چقدر برای یک سفر دومی جای قدرشناسی دارد ؟ میلیاردها قدرشناسی و هیچ چیز هم همونطور که همهتان میدانید مفتی نیست .
قدرشناسی برای این به وجود آمده که من آن چیزی را که در کف دارم آن گوهری را که به دست آوردم از دست ندهم اگر قدر نشناس باشم اون گوهر از دست من خواهد رفت چه گوهر رهایی باشد چه گوهر زیبایی باشد چه گوهر سخنوری هر چیزی که باشد من برای این باید قدرشناس باشم هزینهاش را باید پرداخت کنم.
یک داستان کوتاهی همیشه سرلوحه زندگی من هست این است که یک مسافری بود رفت به یک شهری یک شهر غریب و گرسنه و تشنه در یک خانه را زد و گفت آب دارید یک پسر آمد جلوی در و گفت دوغ داریم دوغ میخوری گفت چه بهتر دوغ بده بعد یک کاسه دوغ آورد و داد به او و خورد و گفت دستت درد نکند گفت دوباره هم میخوری گفت مثل اینکه دوغ زیاد دارید گفت آره خمره دوغمان یک موش افتاده داخلش سقط شده مادرم میگوید این را بریز دور دیگر به درد نمیخورد، طرف ناراحت شد و زد کاسه را شکاند، پسر داد زد و گفت مادر کاسه سگمان را هم شکاند.
حالا چیز مفتی یا اون دوغه هست یا اون کاسه است به جز این نیست من ندیدم .
تایپ و ویراستاری : مسافر محمد لژیون دوم
عکس تنظیم و ارسال:مسافر محمد جواد
- تعداد بازدید از این مطلب :
79