جلسه ششم از دوره هفتم لژیون سردار نمایندگی دانیال اهواز، با استادی دنور محترم آقا منصور، نگهبانی مسافر پهلوان میثم و دبیری مسافر حسن، با دستور جلسه «چگونه در کنگره قدردانی میکنیم»، در روز سهشنبه مورخ ۱۴۰۴/۰۹/۲۵ ساعت ۱۵:۳۰ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد.
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام دوستان منصور هستم مسافر . ابتدا خدارو شکر میکنم که در این جایگاه هستم و از ایجنت محترم تشکر میکنم. در یکی از سیدیهای استاد امین، که بهگمان سیدی «بیداری» بود، بیان کردند:در کنگره گفته شده که قدردانی یعنی بیدار بودن، یعنی دیدن، یعنی اینکه حسهای آدم فعال باشند. این به این راحتی به دست نمیآید. تمام اینها طی گذشت زمان به دست میآید. فعال بودن حس را جلوتر حتماً توضیح میدهم. فعال بودن حس، خیلی قدرنشناس بودن به خاطر ناسپاسی آدمها نیست، بلکه به این دلیل است که حسها خوابیدهاند.
چی میشود که من منصور مصرفکننده شدم؟ حالا کلیت ماجرا را میگویم و جزئیاتش را کاری ندارم. خیلی وقتها هم پیش میآید. یک مثال میزنم و خیلیها شاید آن را بدانند: یک مورچهای در حال رد شدن بود، چند قطره عسل دید و مشغول خوردن آن شد. دید که خیلی خوشمزه است و کمی جلوتر رفت، چون سبکبال بود، هی میخورد و هی جلوتر میرفت و هی پیش رفت، تا اینکه وسط راه مشغول خوردن شد و وقتی میخواست برگردد، دید نمیتواند. سنگین شده بود، سبکبال رفته بود و سنگینی لذت او را نگه داشته بود و نتوانست بیرون بیاید. این حال و روز یک مصرفکننده است؛ یعنی از یک لذت ساده، گرفتار میشود. باز هم همان سی دی استاد امین است در سی دی . چالش حال خوش. آن لذت را متوجه نمیشویم، اشتباه برداشت میکنیم و گرفتار میشویم.
حالا چه کسی رها میشود و از این وضعیت بیرون میآید؟ تجربه نشان میدهد دو گروه وجود دارند که میتوانند رها شوند. باید به یک تعادل نسبی برسند. اگر نه، بحث ترک، درمان و تعادل را همه میدانیم.
گروه اول کسانی هستند که احترام و انضباط را رعایت میکنند، و این بسیار مهم است. بچههایی که مودب هستند، حواسشان جمع است به اطرافشان و جایگاههایی که چه راهنما و چه مرزبان و همه دیگران دارند. این گروه شامل آدمهای مودب و منظم است.
گروه دوم کسانی هستند که قدرشناس هستند، حواسشان خیلی جمع است به دور و برشان. میبینند آن چیزی را که کنگره در اختیارشان قرار داده است. همیشه مثالهایی مانند صندلیها و چای را میزنیم. یک وقتهایی چیزهایی انقدر دمدست است که توجهی به آن نمیکنیم. مثلاً مسئله اوتی که پیش آمد، همه درگیر شدند؛ چه من که راهنمای مستقیم دارم، چه مرزبان و حتی ایجنت، همه درگیر شدند. ندانستن قدر، مال ناسپاسی نیست، مال موقعی است که آدم حواسش جمع نیست و حسها بسته است.
.jpg)
یک نکته دیگر در مورد قدرشناسی: قدر از اندازه میآید و همه میدانیم، اما نکته مهم این است که در زمان مناسب انجام شود، نه سر ضرب. در بحثهای جامعشناسی دانشمندان میگویند کسانی که هرچه به ذهنشان رسید سر ضرب انجام نمیدهند، ضریب هوشیشان در طول زندگی افزایش پیدا میکند. این همان بازدارندگی است. که استاد امین می گوید وقتی یک ضد ارزش فراهم میشود، درجا اقدام نمیکنیم و به خودمان فرصت میدهیم. میگویند حدود نود ثانیه یا سه دقیقه سر ضرب انجام ندهید. این باعث افزایش ضریب هوشی میشود، در حالی که قبلاً گفته میشد ضریب هوشی انسانها ثابت است.
یک نکته دیگر: زمانی که برای اجازه پهلوانی برای آقا امین و آقا جواد به تهران رفتیم پیش اقای مهندس، در اتاق حضور داشتیم. جمله معروفی که گفته شد این بود: هیچ تمنایی نباید داشته باشید. این هیچ تمنایی نداشته باشید از کی؟ از کنگره؟ از شعبه؟ از تمام نفراتی که در آن شعبه هستند؟ و حتی از خدا. منظور، خلوص است. در لژیون و جاهای دیگر گفته میشود که وقتی کار خیر انجام میدهید، برای چه انجام میدهید؟ برای ثواب یا جمعآوری بهشت؟ اگر برای جمعآوری بهشت انجام میدهید، خدا کجای کار است؟ باید کاری انجام دهید که هیچ تمنایی از دیگران یا خدا نداشته باشید. این همان خلوص است که بسیار اهمیت دارد. به دنبال غنیمت جمع کردن نباشید در کنگره . نه اینگه برای شما این ها رو می گویم بلکه خودم هم در توانم نیست ولی همه در تلاش هستیم .
یک عارفی در شهری و روستایی معروف بود. روزی از روستا رد میشد و رفت نان بگیرد. با لباس ژنده و کهنه بود، نانوا او را نشناخت و نان نداد. کسی که شاهد بود، پرسید: شناختی این را؟ گفت نه. بعد گفت: این فلانی است. عارف دوید و گفت: آقا ببخشید، من دنبال شما بودم که شاگردتان بشوم. عارف گفت نه، شاگرد قبول نمیکنم. عارف گفت: اگر قبول کردی، کل روستا را ناهار میدهم. گفت باشه، قبول شد. بعد ناهار خوردند و عارف پرسید: جهنم یعنی چی؟ گفته شد: جهنم جاری است.منظور این بود که جهنم یعنی اینکه تو در نانوا به خاطر خدا به من نان ندادی، اما به خاطر من برای کل روستا ناهار فراهم کردی. این یعنی خدا کجای کار ماست؟در کنگره اگر کسی بتواند تمنایی نداشته باشد و آنچه انجام میدهد بین خودش و خدا باشد، آن قصد و نیت بسیار مهم است. برکت کار در آن است. وقتی این موضوع حل شود، به سپاسگزاری و قدردانی واقعی میرسیم.دو بیت شعر معروف:
فریدونِ فرخ، فرشته نبود
ز عود و ز عنبر سرشته نبود
ز «داد» و «دَهِش» یافت او نیکویی
تو داد و دهش کن، فریدون تویی
سایت نمایندگی دانیال اهواز
عکس و تایپ: مسافر فرید_ لژیون یکم
ارسال خبر: مسافر محسن (دبیر سایت)
- تعداد بازدید از این مطلب :
96