English Version
This Site Is Available In English

قدردانی تعهدی آگاهانه در مسیر بهبودی

قدردانی تعهدی آگاهانه در مسیر بهبودی

همسفر زهرا:
از خداوند بزرگ سپاسگزارم که مرا در مسیر سبز کنگره‌۶۰ قرار داد، مسیری که در آن با مرد بی‌بدیل زمان، مهندس حسین دژاکام و به واسطه‌ جهان اعتیاد آشنا شدم. امیدوارم ایشان و خانواده‌ محترمشان همیشه در پناه لطف خداوند مهربان، سلامت و سرافراز باشند. دستور جلسه‌ این هفته در کنگره‌۶۰، «چگونه قدردانی کنیم» است.  شاید هیچ کلمه و عملکردی نتواند زحمات بی‌کران کنگره‌۶۰ را جبران کند؛ زحماتی که مسیر تاریک زندگی‌ام را به روشنایی و امید تبدیل کرد.

وقتی از دنیای تاریک اعتیاد به جهان نور گام نهادم، دنیایی آکنده از مهر، عشق و محبت دیدم. با انسان‌هایی روبه‌رو شدم که جز عشق به خدمت و انسانیت، چیزی در وجودشان نیست. در کنگره‌۶۰ مکانی که تاریکی‌های وجودم را ذره‌ذره به روشنایی بدل کرد، دانستم که باید شاکر و قدردان لطف بی‌پایان خداوند باشم؛ خدای مهربانی که چنین مکان مقدسی را در مسیر زندگی من قرار داد.

باید تمام فرامین و قوانین کنگره را با عشق و محبت اجرا کنم، حرمت‌ها را پاس بدارم، قدر خدمت‌گزاران را بدانم و حس خوب را به دیگران منتقل کنم. بیش از همه، قدردان مهندس دژاکام باشم؛ ایشان با بخشش بزرگ ایشان و روش DST، هزاران انسان را از بند اعتیاد نجات دادند و با عمل خود، درس عشق و رهایی را به تمام انسان‌ها آموخته‌اند.

من نیز باید فرمان‌بردار خوبی برای اهداف کنگره‌۶۰ باشم و در خدمت انسان‌های دردمند باشم، این بزرگ‌ترین قدردانی است که می‌توانم ادا کنم. بیایید تلاش کنیم تا این مکان پر از مهر و انسانیت برای آیندگان محفوظ بماند؛ مکانی که نجات‌بخش انسان‌های ناامید است و آنان را از قعر تاریکی به دنیایی سراسر نور، امید و عشق می‌رساند.

همسفر پروانه:
موضوع مشارکت امروز: «چگونه باید از کنگره ۶۰ قدردانی کرد؟»در روزهای ابتدایی ورودم به کنگره، تصورم این بود که اینجا تنها مکانی برای رها کردن مسافرم از مواد مخدر است؛ جایی‌که او خود مسیر بهبودی را پیدا کند، اعتیاد را کنار بگذارد و با امید ادامه دهد؛ اما پس از شرکت در سه جلسه اول به عنوان تازه‌وارد، این تصور کاملاً دگرگون شد و با ناامیدی جلسه را ترک کردم.

مدام در ذهنم این سؤال‌ها می‌چرخید: «مگر ممکن است؟ چطور میسر می‌شود؟» این همه تعهد برای شرکت در جلسات، نوشتن سی‌دی، آن‌هم در حالی‌که بار سنگین مسئولیت‌های کار و زندگی بر دوشم بود، راه تحقق این امر چیست؟ با وجود جنگ‌های فکری و عملی، مجدد به کنگره بازگشتم. هر بار که با افراد کنگره هم‌صحبت می‌شدم، بیشتر جذب می‌شدم.

ورود به لژیون و استقبال گرم و صمیمانه راهنمای عزیزم، خانم لعیا و خواهران لژیون، اشتیاقم را دوچندان کرد و امید را در دلم زنده ساخت که راه بهبودی مسافرم فقط در کنگره است. کم‌کم با شنیدن مشارکت‌های مسافران، دردهای مشترکمان را لمس کردم؛ دردهایی که آن‌ها با عمق وجود حس کرده بودند و دریافتم چه بسیار مسافر و هم‌سفرهایی بوده‌اند که روزهای سخت و دردناک را پشت سر گذاشته و با ماندن در کنگره و رعایت اصول، به حال خوب رسیده‌اند.

این تجربیات، شعله امید را در قلبم برافروخت. هرچند مسافرم نتوانست بیش از دو ماه دوام بیاورد، همچنان امیدوارم و یقین دارم که معجزه زندگی من و خانواده‌ام در این مکان رقم خواهد خورد. امروز خودم به آرامش نسبی رسیده‌ام و آموخته‌ام چگونه با یک مصرف‌کننده زندگی کنم و برخورد مناسب داشته باشم. به این باور رسیده‌ام که کنگره تنها جایی است که یک مصرف‌کننده می‌تواند به درمان قطعی دست یابد و من تا آن روز موعود، نهایت تلاشم را خواهم کرد. خداوند متعال به مهندس دژاکام و خانواده محترم ایشان، سلامتی و عمری با عزت عنایت فرماید.

همسفر مریم:
مهندس دژاکام، زمانی که کنگره را بنیان نهادند، آن را به نام خود ثبت نکردند؛ بلکه به دستان ما سپردند و همیشه نگران آسایش و بهبودی تمام مسافران و همسفران بوده‌اند. روزهای اولی که با حال ناخوش وارد شدم، هرگز فراموشم نمی‌شود. اکنون پس از چهار سال آموزش مستمر، نوشتن و گوش دادن به سی‌دی‌ها، «هنر درست زندگی کردن» را آموخته‌ام و به حال خوش نسبی رسیده‌ام.

عمیقاً قدردان کنگره هستم، چون با ورودم، مسیر زندگی‌ام را کاملاً دگرگون کرد. وظیفه من به عنوان رهجو این است که رهجوی خوبی باشم، به حرمت‌ها و قوانین پایبند باشم و نسبت به مراسم‌ها بی‌تفاوت نباشم. همیشه خود واقعی‌ام باشم، نقاب نزنم و مهم‌تر از همه، در مسیر صبر، صبور باشم و بی‌صبری نکنم. وقتی وارد شدم، واقعاً نمی‌دانستم چه بلایی سرم آمده؛ اما کم‌کم با آموزش‌ها فهمیدم مشکل اصلی، طرز فکرم بود که مرا به اینجا رسانده بود.

سی‌دی‌ها مثل چراغ قوه، تاریکی‌های ذهنم را روشن کردند. یاد گرفتم چطور با مسافرم درست رفتار کنم و خودم را دوست داشته باشم. این‌که کنگره اجباری ندارد، بزرگ‌ترین لطف است؛ اینجا جای تعلیم است، نه دستور دادن. به همین دلیل، با میل خودم به قوانین احترام می‌گذارم، چون می‌دانم برای خودم خوب است.

دیگر از فردا نمی‌ترسم، یاد گرفته‌ام زندگی را همین امروز زندگی کنم و برای حال خوش امروز تلاش کنم. این آرامشی که الان دارم، با هیچ چیز عوض نمی‌شود. همیشه و همواره قدردان کنگره، آقای مهندس و خانواده محترم ایشان هستم. سعی می‌کنم همسفر خوبی باشم و این مسیر را تا آخر با صداقت ادامه دهم.

تایپ: همسفر فاطمه معصومه، راهنما همسفر لعیا (لژیون یکم)
ویرایش: همسفر ثریا، راهنما همسفر منیژه (لژیون دوم)
ارسال: همسفر نجوا، راهنما همسفر هانیه(لژیون سوم)

همسفران نمایندگی گیلان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .