مشارکت همسفران لژیون نوزدهم، راهنما همسفر عفت
همسفر فریده
من شش سال است که در کنگره ۶۰ حضور دارم و این حضور برای من فقط یک عضویت ساده نبوده؛ بلکه مسیر تحول، آگاهی و خدمت بوده است. در این سالها باوجود تمام سختیها همواره تلاش کردم که بهعنوان یک همسفر سهم خودم را در حفظ و استمرار این ساختار مقدس ادا کنم. یکی از مهمترین فعالیتهای من در این مسیر کمکهای مالی منظم بوده است. در این مدت چهار بار در جایگاه سردار قرار گرفتم و این موضوع برای من افتخار بزرگی است؛ زیرا معتقدم که کمک مالی به کنگره، در واقع سرمایهگذاری برای نجات انسانهاست.
یکی از بخشهای مهم مسیر من این بود که در دورهای طولانی مسافری نداشتم. باوجود این شرایط سه بار در همان زمان سردار شدم. این کار را از سرِ عشق و ایمان انجام دادم؛ زیرا باور داشتم که کمک به کنگره فقط به حال افراد دیگر نیست؛ بلکه به حال خود انسان نیز کمک میکند. من از کنگره آموختهام که بخشش، بزرگترین کلیدرهایی انسان از تاریکیهاست. در ادامه مسیر با سختیهای زیادی مواجه شدم. مسافرم طی چهار سال، سه بار سفر ناموفق داشت و بارها خانه و خانواده را ترک کرد. این روزها برای من بسیار سخت، پراضطراب و همراه با ناامیدی بود.
اما در همان دورههای تاریک من یاد گرفتم که کنگره تنها جایی است که میتواند جلوی فروپاشی زندگی را بگیرد. به همین دلیل باوجود تمام مشکلات شخصی، همچنان در جلسات میماندم، آموزش میگرفتم و خدمت میکردم. من یاد گرفتم که حتی اگر مسافر من لغزش داشته باشد من نباید از مسیر خارج شوم. کنگره به من آموخت که رهایی هر مسافر قبل از هر چیز نیازمند رهایی ذهنی و روحی همسفر است.
با همین باور در کنار تلاش برای رشد خودم همیشه تلاش کردم سهمی در آرامش لژیون و ساختار کنگره داشته باشم. امروز خوشحالم که میگویم مسافر من برای چهارمین بار سفرکرده است و اکنون در آستانه رهایی قرار دارد. یک ماه دیگر رهاییاش را جشن خواهیم گرفت. حال او نسبت به گذشته بسیار بهتر شده، رفتار و شخصیتش تغییر کرده و ما دوباره به آرامش خانوادگی نزدیک شدهایم.
این اتفاق برای من نتیجه پایداری، صبر و اعتماد به کنگره است. کمک مالی من به کنگره فقط پرداخت پول نبود؛ بلکه نشاندهنده این بود که من به آینده خودم، مسافرم و انسانهای دیگری که درگیر اعتیاد هستند ایمان دارم. امروز با افتخار میگویم که کنگره برای من خانه دوم است و اگر زندگی ما دوباره جان گرفته است به برکت همین آموزشها و خدمات بوده است. من همچنان خود را موظف میدانم که در حد توان برای حفظ و گسترش کنگره تلاش کنم.
کمک من به کنگره ادامه خواهد داشت؛ چه در قالب خدمت مالی، چه در قالب خدمت عملی و چه در قالب همراهی و حضور مستمر. زیرا باور دارم که اگر امروز کنگره پابرجاست، یعنی چراغی روشن است که هزاران خانواده را از ظلمت اعتیاد نجات داده و خواهد داد و من خوشحالم که قطرهای کوچک از این دریا هستم.
همسفر لیلی
خدمت من در ابتدا فراگیری و اجراییکردن دانش وسیع کنگره است که از آغاز تا به امروز شخص جناب مهندس و دیگر عزیزان برای این علم و دانش زحمات بیشماری را متحمل شدند و اینکه برای کنگره دردسر درست نکنم و همیشه طبق حرمت و اصول کنگره حرکت کنم. کنگره به من یاد داد ببخش تا عاشق شوی، ببخش تا رها شوی، ببخش تا زندگی کنی. ببخش؛ همهکس و همه چیز را ببخش، درست زمانی که مصرفکنندگان مواد را میبخشند به درمان میرسند و درست زمانی که خود را میبخشیم تغییر میکنیم. ما در قبال این کمک و هدایت مدیون هستیم و میبایست در پایداری این جمعیت احیای انسانی کوشا باشیم و هر کس بهاندازهای که در توان دارد. برای این که قدر آنچه که به دست آوردهایم را بدانیم و قدردان باشیم باید جبران کنیم.
به نظر من بزرگترین کمک را کنگره به ما میکند؛ زیرا اگر این مکان امن نبود ما و مسافرانمان به درمان و حال خوب نمیرسیدیم. پس کنگره و جهانبینی کنگره، اولین قدم را برای ما برداشت و بدون هیچگونه چشم داشتی تمام آموزشهای خوبش را از طریق استادان و راهنماهای عزیز در اختیار ما گذاشته و ما توانستیم با این آموزشها از طرف تاریکی به سمت نور و روشنائی حرکت کنیم و اما کمک ما به کنگره این است که اول به حرمتها و قوانین کنگره احترام بگذاریم، فرمانبردار باشیم، بهموقع در جلسات و لژیون حاضر باشیم، به حرف استاد و راهنما گوش بدهیم، بهموقع سی دی بنویسیم، نظم و انضباط داشته باشیم و به همه اعضا احترام بگذاریم و همدیگر را دوست داشته باشیم و از نظر مالی هم کنگره را حمایت کنیم.
همسفر نجمه
اینطوری سؤال کنیم اصلاً چرا ما باید به کنگره کمک کنیم؟ در هستی قانونی حاکم است که دریافت و رسیدن به هر چیز بهایی دارد. برای این که بفهمیم کنگره برای من چه کرده است باید به زندگی قبل و بعد از کنگره خودم و خانوادهام نگاه کنم. تفاوتهای زیادی در اندیشه، رفتار و سبک زندگی من و خانوادهام به وجود آمده است. قبل از کنگره مسافرم، شخصیت و ماهیت دیگری داشت و درگیر وابستگیهایی بود که اصلاً به خانواده ربطی نداشت و در دنیای خودش در اوهام و دنیای خیالی، مجازی خودش سیر میکرد. اصلاً مسئولیتها و جایگاه خودش را نمیدید. بهتر است بگویم اصلاً چیزی نمیدید.
وقتی نگاه میکنم میبینم قابلمقایسه نیست زندگی الان ما و قبل از کنگره و همه اینها را مدیون فضای امن و پربرکت کنگره هستیم و این نعمت آرامش خاطری را که به دست آوردیم را باید بهایش را بدهیم. بهایش کمککردن به کنگره است تا افرادی هم که مانند من به آخر خط رسیدهاند بیایند و درمان شوند. به نظرم میآید دیگر وظیفهای به جز کمک به کنگره ندارم؛ چرا که دلم میخواهد این آرامشی که وارد زندگی من شده است همه دنیا از آن بهرهمند بشوند. کنگره در چند زمینه فعالیت میکند؛ اولین حرکت کنگره درمان و رسیدن افراد به تعادل در جسم، روح و سبک زندگیشان است.
وقتی یک نفر وارد کنگره میشود اولین دغدغهاش درمان اعتیاد است. دوباره چشمانش به دنیا باز میشود و تازه میفهمد کجا قرار دارد و مسیر برایش روشن میشود. الان فقط وظیفه درمان اعتیاد را ندارد که از آن عبور کرده است، هم اکنون دغدغههای دیگری را دارد پیگیری میکند؛ مثل اصلاح سبک زندگی، رسیدن به وزن ایدهآل، کمک بهسلامت جسم، روح و رسیدن به ماهیت وجودی خود شخص است و همراه شدن با کائنات که در همه این زمینهها باید به کنگره کمک کنیم و این کمک میتواند قدم مالی باشد. کنگره توسط دیگران برای سفر امن مسافر من آماده و مهیا شده است و باید بیشتر توسعه یابد برای سفر دیگران.
دومین قدم رعایت حرمت کنگره است که باعث اینهمه نظم، انضباط و دوام شده است. در صورت امکان مطالعه بیشتر و کمک به افزایش آگاهی خودم که باعث افزایش آگاهی جمع خواهد شد. امیدوارم هر روز بیشتر از پیش کنگره را در مسیر اهدافش و شکوفایی بیشتر ببینیم.
رابط خبری:همسفر حبیبه رهجوی راهنما همسفر عفت (لژیون نوزدهم)
ارسال: همسفر مونا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی البرز کرج
- تعداد بازدید از این مطلب :
97