چند خطی از زندگی خودم قبل از آشنایی با کنگره برایتان مینویسم. از روزی که با مسافرم ازدواج کردم، او بیماری اعتیاد داشت و آن را از من پنهان میکرد. وقتی حقیقت را فهمیدم، دیگر زندگی آرامی نداشتم؛ انگار زندگیام به جهنم تبدیل شده بود. همیشه میان ما جنگ و دعوا بود و من مدام از او میخواستم که ترک کند، اما او توجهی نمیکرد و بیشتر وقتها با دوستانش بود و خوش میگذراند. خودم هم مثل یک آدم بیمار، رنگپریده و بیحوصله شده بودم؛ هرکس من را میدید میگفت مریض به نظر میرسم. هیچ انگیزهای برای هیچچیز نداشتم و از ظاهرم مشخص بود که حال خوبی ندارم. بارها با مسافرم صحبت کردم تا بالاخره راضی شد به کلینیکهای ترک اعتیاد برود. ما به چند جا مراجعه کردیم، اما هیچکدام بیش از چند ماه دوام نداشت و دوباره مصرف را شروع میکرد تا اینکه از طریق جستوجو در گوگل با کنگره۶۰ آشنا شدیم. از خداوند سپاسگزارم که کنگره را در مسیر زندگی ما قرار داد. همچنین از آقای مهندس نیز صمیمانه تشکر میکنم.
نویسنده: همسفر فرزانه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون هفتم)
رابط خبری: همسفر زهرا راهنمای لژیون هفتم
ویرایش و ارسال: همسفر اعظم نگهبان سایت
همسفران نمایندگی بیستون کرمانشاه
- تعداد بازدید از این مطلب :
44