ابتدا هفتهی بنیان را خدمت آقای مهندس، خانوادهی محترم ایشان و تمامی اعضای کنگره ۶۰ تبریک میگویم. همچنین از شما، آقا آرش عزیز، که واقعاً طی این چند سال برای نمایندگی گوجان زحمات بسیاری کشیدهاید، سپاسگزاری میکنم. به همین مناسبت مزاحم شما شدیم تا گفتوگویی با شما داشته باشیم.
در آغاز، طبق رسم کنگره لطفاً خودتان را معرفی کنید
سلام دوستان، آرش هستم، یک مسافر. با آنتی ایکس متادون و تریاک وارد کنگره شدم و مدت ۱۱ ماه به روش DST همراه با داروی OT، تحت نظر راهنمای محترم، آقای کامران سفر کردم. رهایی من از بند اعتیاد، اکنون ۱۲ سال و چند ماه است. در ادامه، مجدداً تحت راهنمایی راهنمای عزیزم، آقای کامران، سفر نیکوتین را به روش DST همراه با آدامس نیکوتین انجام دادم که آن هم ۱۰ سال و چند ماه است. من نیز هفتهی بنیان را خدمت بنیان محترم کنگره ۶۰، خانوادهی گرامی ایشان، دیدهبانان، زحمتکشان کنگره، تمام اعضا و همچنین شما خدمتگزاران عزیز تبریک عرض میکنم و از خداوند برای خدمتگزاران کنگره و جناب آقای مهندس که بانی همهی شادیهای ما هستند عزت و برکت مسئلت دارم.
بفرمایید در کنگره چه خدمت هایی داشته اید ؟
من سال ۱۳۹۰، در زمستان همان سال وارد کنگرهی شهرکرد شدم و در سال ۱۳۹۲ رها شدم و درمانم به پایان رسید. از اواخر سفر اول تقریباً خدمت را آغاز کردم؛ با خدمتهای کوچک شروع شد و کمکم مسئول ثبتنامه در قسمت OT شدم. آرامآرام جایگاههای مختلفی را در OT سپری کردم و مدت خدمتم اضافه شد تا توانستم وارد جایگاههای بعدی مانند دبیری، نگهبانی و استادی شوم. پس از طی این مراحل، مدتی در سایت شعبه خدمت کردم و بعد دورهی مرزبانی را آغاز کردم. به یاری خدا در نمایندگی عمان سامانی به مدت یک دوره مرزبان بودم. در خلال همان دورهی مرزبانی، امتحان راهنمایی را دادم و خدا را شکر قبول شدم و توانستم شال راهنماییام را دریافت کنم. بعد از پایان دورهی مرزبانی، لژیون تشکیل دادم. چند ماهی از تشکیل لژیون گذشته بود که خداوند توفیق داد و در جایگاه ایجنتی نمایندگی عمان سامانی قرار گرفتم و دو دوره لیاقت خدمت در این جایگاه را داشتم و از آموزشهای آن دوره بهرهمند شدم. در ادامهی دورهی دوم راهنمایی، خداوند قسمت کرد که با کمک اعضای شهرکرد، در سال ۱۴۰۰ دقیقاً بهار ۱۴۰۰ نمایندگی گوجان آغاز به کار کند. با کمک اعضای نمایندگی عمان سامانی و جهانبین، وارد شهرستان فارسان شدیم و برای نخستین بار توانستیم استارت لژیون گوجان را بزنیم.
شما اولین راهنما و اولین لژیونی بودید که زحمت بسیاری کشیدید. کمی هم بیشتر دربارهی خدمت در این منطقه توضیح دهید.
به نظر من هر جایگاهی در کنگره، یک فرصت است. خداوند این فرصت را به انسان میدهد تا رشد کند و خود را بهتر بشناسد. دورهی مرزبانی برای من دورهی بسیار سختی بود؛ اما در همان سختیها آموزشهای زیادی گرفتم. این جایگاه، آموزشها و دشواریهای خاص خودش را دارد که باعث پرورش انسان میشود. در همان سال، دورهی اول راهنماییام تمام شده بود و برای تمدید دورهی دوم اقدام کرده بودم که به پیشنهاد دیدهبان رابط شعب، جناب کامران، و با تأیید دیدهبان راهنمایان آقای ترابخانی و با تأیید جناب آقای مهندس، اجازه داده شد که به عنوان راهنمای لژیون گوجان فعالیت کنم. از همهی این عزیزان سپاسگزارم که این فرصت را در اختیارم گذاشتند. در تاریخ 14 خرداد 1400 اولین لژیون را در گوجان، با کمک اعضای دو نمایندگی و رهجویان و سفر دومیهای آن منطقه آغاز کردیم. خدا را شکر استقبال بسیار خوب بود و کمکم تعداد اعضا زیاد شد. در اولین گلریزان سال ۱۴۰۰، خوشبختانه سبد ما به حدی رسید که آقای مهندس و جناب خدامی مجوز دادند که از فضای باز بیرون آمده و فعالیت را زیر سقف ادامه دهیم
از سختیهایی که در مسیر داشتید بگویید؛ آیا رفتوآمدهای شما در این مسیر طولانی برایتان دشوار نبود؟
هیچوقت مسیرهای کنگره برایم سخت نبود، چون همیشه از آن لذت میبردم. البته ابتدای کار، فکر رفتوآمدهای سهبار در هفته و هماهنگی با شغل و خانواده و کنگره نیاز به برنامهریزی داشت، اما همانطور که آقای مهندس آموزش میدهند، باید بین اینها تعادل برقرار کرد و خدا را شکر این اتفاق افتاد. الآن حدود پنج سال است که این مسیر را میآیم و میروم و روز به روز برایم کوتاهتر شده است. صادقانه میگویم روزهایی که میخواهم به اینجا بیایم، اصلاً احساس نمیکنم که از شهری به شهر دیگر میآیم؛ انگار دارم به نمایندگی خودم میروم و هیچ سختی ندارد.البته سختیها انسان را میسازد. اساساً کنگره بر پایهی سختی ساخته شده است؛ چرا که همین دشواریها باعث شد آقای مهندس بهترین راهکارها را ارائه دهند تا ما یاد بگیریم در سختیها بهترین مسیر را انتخاب کنیم، نه اولین مسیر سادهای که به ذهن میآید. ما از آموزشهای آقای مهندس بهره بردیم و توانستیم از دل سختیها عبور کنیم.
حالا میرسیم به نتیجهی کار. شما نخستین راهنما و از شروعکنندگان فعالیت در این منطقه بودید. امروز میبینیم بسیاری از رهجویان آن روزها الآن راهنما شدهاند، راهنمای تازهواردین شده اند، مرزبان شدهاند، در جایگاههای مختلف خدمتی قرار گرفتند. و نیز ساختمان شعبه که در حال تکمیل است. وقتی به گذشته نگاه میکنید و نتیجهی کار را میبینید، حس و حال شما چیست؟
جز لذت، شادی، سرافرازی و احساس خوب هیچ چیزی نمیتواند در دل انسان باشد. کسی که سالها وقتی پشت سرش را نگاه میکرد فقط تخریب، ویرانی و آسیبهای گذشته را میدید و از خودش خجالت میکشید، امروز وقتی برمیگردد و نگاه میکند، احساس امنیت و آرامش دارد. احساس میکند دیگر آسیب نمیزند؛ به جای خرابی، بنایی ساخته است؛ به جای ویرانی، چیزی بنا کرده و اثر خوبی بر جای گذاشته است. این احساس، درون انسان را آرام میکند و انرژی میدهد تا مسیر را با قدرت ادامه دهد. امیدوارم خداوند توفیق دهد که این مسیر همچنان ادامه پیدا کند. همانگونه که گفتید، هیچ کاری فردی انجام نمیشود. کار در کنگره جمعی است. اعضای فراوانی از نمایندگی عمان سامانی و جهانبین آمدند و کمک کردند تا این نمایندگی پا بگیرد. بسیاری از رهاشدگانِ آن زمان خدمتگزار شدند، راهنما شدند، سردار و همسفران بسیاری کمک مالی کردند تا شعبه بتواند روی پای خود بایستد، صاحب ساختمان شود و مستقل ادامه دهد.
در پایان اگر مطلب خاصی دارید، بفرمایید.
من فقط برای آقای مهندس آرزوی سلامتی و طول عمر دارم و امیدوارم سالهای سال سایهشان بالای سر ما باشد و بتوانیم از وجود ارزشمندشان بهرهمند بمانیم و در مسیر آموزشهای کنگره حرکت کنیم و زندگی آرام، پرآسایش و سرشار از شادی داشته باشیم و کمک کنیم دیگران هم زندگی کنند. خیلی متشکرم.
طرح سوال و مصاحبه: راهنمای محترم لژیون پنجم مسافر بیژن
عکاس: مسافر مهرداد
تنظیم و ارسال: مرزبان خبری مسافر ابوالقاسم
- تعداد بازدید از این مطلب :
348